همشهری آنلاین- امیر فرخاد- فرشاد شیرزادی: داستان ها و رمان های تاریخی از هر روی که به آنها بنگریم به دلیل وجود عناصری گیرا در آنها همواره مورد استقبال مخاطبان بوده اند. این عناصر از نظر عبدالعلی دستغیب، جذابیت زد و خورد و جنگ و جدال است. دستغیب معتقد است که دلیل دوست داشتن دیدن گاوبازی در اسپانیا، مسابقه بوکس در امریکا و دیدن فوتبال در بسیاری از کشورها توسعه یافته جهان، این است که این ورزش ها به نوعی تقابل ملت ها را در مقابل یکدیگر نشان می دهند و به دلیل همین اشتیاق، مردم داستان های تاریخ را هم دوست دارند. دستغیب معتقد است که داستان های تاریخی در ایران از آثار فلسفی مانند «قصر» کافکا مخاطب فراگیرتری دارد. شمسی خسروی نیز می گوید: «در نوشتن داستان جنگی-تاریخی نباید شخصیت ها را غیرزمینی، آسمانی و ناملموس خلق کرد. چرا که این کار باعث می شود، اثر باورپذیری خودش را از دست بدهد.»
گفت و گوی ما را با عبدالعلی دستغیب و شمسی خسروی درباره رمان ها و داستان های تاریخی بخوانید:
عبدالعلی دستغیب، منتقد و مترجم پیشکسوت گفت: «موضوع رمان های تاریخی همگی مربوط به گذشته است. اصل آنچه آن را دستمایه نوشتن رمان قرار می دهند آن چیزی است که قبلاً پیش آمده. مثلاً رمان «جزیره» که ایرج پزشک زاد آن را ترجمه کرده، تا حدود زیادی مربوط به دوره ناپلئون می شود و یا «شمس و طغرا» که ماجرای شمس، دلاوری از شهر شیراز و طغرا، دختری از خوانین است. عمده وقایع «جنگ و صلح» لئون تولستوی، مربوط به زمان هجوم ناپلئون به روسیه است و نبردهایی که در روسیه و مسکو اتفاق افتاد. کسانی که داستان های تاریخی می نویسند، وقایع تاریخی را دستمایه قرار می دهند. یعنی به گونه ای مورخ هم هستند. تولستوی در «جنگ و صلح» علاوه بر اینکه وقایع جنگ را شرح می دهد، گزارش های جنگی آن دوره را هم به خوبی مطالعه کرده است. او اسناد و مدارک زیادی را خوانده تا بتواند این رمان بزرگ را بنویسد. بعضی از نویسندگان هم داستان عشقی- اجتماعی می نویسند اما قسمتی از وقایع تاریخی را هم در اثرشان منعکس می کنند.»
عبدالعلی دستغیب افزود: «از آنجایی که بسیاری از ایرانی ها به مسایل تاریخی علاقمندند، طبعاً رمان های تاریخی را با علاقه بیشتری می خوانند. رمان های تاریخی وقایع هیجان انگیزی را نقل می کنند و ممکن است یکی از دلایل استقبال از آن میان ایرانیان این باشد که غریزه جنگ و جدال در مردم ما قوی تر از دیگر انگیزه هاست. اگر بخواهیم خارج از ادبیات را هم شاهد مثال قرار دهیم باید گفت که در برخی از کشورهای توسعه یافته جهان مسابقه های بوکس خیلی تماشگر دارند. در اسپانیا گاوبازی یک ورزش خونین است و خیلی هم مورد علاقه اسپانیایی هاست.»
دستغیب با مقایسه ورزش و فوتبال و تأثیر تاریخ در لحظه کنونی ملت ها توضیح داد: «اگر نگاه کنیم، می بینید مسابقه فوتبال که امروز جنبه جهانی پیدا کرده، نوعی جنگ است. گو اینکه روز به روز از لحاظ داوری و بررسی کیفیت ظریف تر می شود. ۱۱ نفر از تیم پرتغال یا برزیل مقابل ۱۱ نفر از تیم فرانسه یا آلمان به میدان می روند و می شود گفت نشان دهنده نبردی قومی بین ملت هاست. پس معلوم می شود که رمان تاریخی ریشه ای در سرشت ملی و احساسات قومی آنها دارد.»
دستغیب در مقایسه داستان های تاریخی با داستان های فلسفی یادآور شد: «داستان های تاریخی که گذشته را پیش روی مخاطب قرار می دهند، اغلب احساسات مشترکی را بیان می کنند. این در حالی است که داستان های «کافکا» یأس و نومیدی و بن بست های روحی و روانی را نشان می دهد و چندان مورد پسند مردم ما نیست. یعنی توده مردم ایران این نوع داستان ها را دوست ندارند. به همین دلیل عده معدودی هستند که «قصر» کافکا یا «بوف کور» هدایت را می خوانند و حتی بعضی خانواده های سنتی هنوز مقابل آنها گارد می گیرند. اما در نقطه مقابل، صادق چوبک در «تنگسیر» قهرمانی می سازد که می خواهد انتقام بگیرد و به همین دلیل عامیت بیشتری میان ایرانی ها دارد و مردم داستان او را بیشتر می پسندند.»
دستغیب گفت: «همان طور که گفتم جنگ و جدال جذابیت بیشتری از دیگر انواع روایت دارد. دلیل تهیه فیلم ها و داستان های متعدد پس از جنگ جهانی دوم در اروپا، امریکا و اروپای شرقی توسط ناشران و کمپانی های مختلف فیلمسازی همین است. پیرنگ داستان های تاریخی پر زد و خورد است. رمان هایی که مربوط به انقلاب هاست، جنبه حماسی دارند. در رمان های تاریخی مهم نیست که مثلاً قهرمان پیروز می شود یا شکست می خورد، بلکه مهم این است که جنگ و جدال را با جذابیت روایت کنید.»
شمسی خسروی، داستان نویس و نویسنده کتاب زندگینامه داستانی شهید شیرودی هم در این باره گفت: «وقتی که ما اشراف کاملی روی مقطعی از تاریخ، افسانه ها، اسطوره شناسیو غیره و غیره داریم، اگر بخواهیم راجع به یک واقعیت حقیقی و یک رویداد تاریخی حرف بزنیم و چیزی بنویسیم، جایز هستیم شخصیت های خیالی را وارد داستان هایمان کنیم. با توجه به المان هایی که می شناسیم، از نوع پوشش و گویش گرفته تا آداب و رسوم و مشاغل آدم ها و جغرافیایی که در آن زندگی می کنند و همچنین باورها و رسومی که دارند (مثل مراسم عزاداری و جشن هایشان) می توانیم در داستان تاریخی بیاوریم.»
وی افزود: «در رویدادی مثل انقلاب یا رویدادی در 100 سال پیش، باید همه این موارد با جزئیات از سوی نویسنده رعایت شود. اگر از جنگ هم حرف می زنیم، با خلاقیت می توان شخصیت هایی تا حدی جدا از مستندات واقعیت های داستانی بسازیم. شخصیت هایی که ترکیبی از سایه روشن بدیهی ها، وجودشان را قابل قبول و باورپذیر نشان می دهد اما شاید خیالی باشند و به روند تکمیل روایت نویسنده از برداشتش از واقعیت کمک کند.»
وی توضیح داد: «حتی با ایجاد شخصیت هایی که زاییده ذهن نویسنده اند، می توان تا حد زیادی از قید و بند واقعیات غالباً ملال آور تاریخی رها شویم. اما نخستین نکته این است که وقتی ما از قلب تاریخ سخن می گوییم، باید تحقیقات کامل و جامعی داشته باشیم.»
وی به زبان داستان های تاریخی اشاره کرد و گفت: «می توان زبان را به معیار زمان معادل سازی کرد. آدم ها در دوره های خاص بنابر اقتضائات زمان حرف می زنند. پس وقتی می خواهیم راجع به ۵۰ سال پیش مردم ایران حرف بزنیم باید بر زبان آن دوره احاطه داشته باشیم. الآن حتی وقتی وارد حرف زدن آدم های ۶۰ ساله می شوید، می بینید که با حرف زدن ما فرق می کند. باید تحقیقی جامع کرد تا همه ویژگی های منحصر به فرد دوره تاریخی مورد نظر را رعایت کنیم و خلاقانه تلاش کنیم وقایع در کنار زبان داستان، باورپذیر شود. باید به گونه ای داستان تاریخی نوشت که وقتی داستان به نقد کشیده می شود، همگی پیش از نقدش آن را باور کرده باشند که اصلاً چنین وقایعی در آن برهه تاریخی اتفاق افتاده است. آن قهرمان در واقع خیالی-تاریخی باید به گونه ای خلق شده باشد که نویسنده هنرمندانه و زیرکانه او را چنان با کاربرد عنصر «حقیقتمانندی» پرورانده باشد که مخاطب همه دیالوگ ها و اتفاقات داستان را باور کند نه اینکه اتفاق ها در کنار خلق قهرمان ها ناشیانه پردازش شده باشد و منجر به این شود که خواننده ناباورانه شانه بالا بیندازد به اصطلاح نخ نما بودن شگردهای کلیشهای نویسنده تازه کار را متوجه شود.»
خسروی افزود: «معمولاً آنچه از گذشته روایت می شود با برداشت شخصی نویسنده هم همراه است. البته این برداشت شخصی نباید چندان غلیظ شود تا اصل تاریخ و یا داستان را مورد تخطئه قرار دهد. بهتر بگوییم، گاهی در رمان تاریخی چنان در مورد گذشته سیاه نمایی می شود که باورپذیری داستان را سست می کند. در این بین راه برای نویسندگانی باز می شود که می خواهند با نقل روایت گذشته، مشکلات اجتماعی امروز را نشان دهند.»
شمسی خسروی، توضیح داد: «غرض ورزانه بودن پردازش و اینکه نویسنده عقاید خود را به شکل یک دست سفید و یا یک دست سیاه بنویسند، پسندیده نیست. مثلاً در برخی از داستان های جنگی می بینیم که قهرمان های ایرانی دور از دسترس، غیر ملموس، فراواقعی، آسمانی و دور از ذهن و غیرزمینی اند. این نوع نگاه از سوی نویسنده باعث می شود که اثرش به حاشیه کشیده شود و تاریخ انقضا پیدا کند.»
خسروی ادامه داد: «اگر اثری تاریخ انقضا داشته باشد، یعنی نویسنده نتوانسته همه ابعاد حادثه تاریخی را نشان دهد. باید دقت کرد که در روایت ها، نمی توان یک رنگ را از گردونه خارج کرد و یک رنگ دیگر را جایگزینش کرد. صد در صد سیاه نمایی و یا صد در صد سفید نمایی آن باعث خنثی شدن نظر مخاطب می شود و در گره گشایی حوادث کمکی به او نمی کند و باعث می شود شمای نویسنده، قضاوت تاریخی عجولانه و شتابزده خود را داشته باشید و اتفاقاً نظرتان را در اثر به مخاطب تحمیل کنید و در نتیجه توی ذوق مخاطب بخورد.»
خسروی در این باره که نویسنده تا چه حد باید به مستندات و نیز به تخیل خود در جذابیت اثر پایبند باشد، توضیح داد: «بستگی به این دارد که شما از یک شخصیت در داستانتان حرف می زنید یا یک رویداد تاریخی. اگر کتابتان در مورد یک شخصیت است باید به بازآفرینی حقایق زندگی او پایبند باشیم. یعنی دروغ به آن نبندیم، ویژگی هایی را که نداشته وارد اثر نکنیم و دقت کنیم که شخصیت بیش و کم همان شخصیتی باشد که در واقعیت بوده. و غلوسازی نکنیم و در نقطه مقابل با نوع نوشتنمان اصطلاحاً شخصیت او را تنزل ندهیم. معمولاً وقتی در مورد شخصیتی تاریخی کتابی می نویسیم، سعی در قهرمان سازی او داریم و این باعث می شود که از روایت ویژگی های منفی و البته عادی که احتمالاً در شخصیت او بوده، پرهیز کنیم که این خود به نوعی دخالت کردن در توصیف حقیقی زندگی شخص اوست. اما وقتی در مورد رویدادی تاریخی مثل انقلاب یا آزادسازی خرمشهر کتاب می نویسیم، مجازیم توصیفاتی را که می خواهیم و لازم داریم برای پرشورتر کردن داستان به کار ببریم. در داستان های موقعیت، نویسنده تا حدودی اجازه دارد برای ایجاد تعلیق در داستان از شخصیت های فرعی و رویدادهای فرعی بهره ببرد.»