به گزارش همشهری آنلاین، قرنها از عمر بعضی از این استخوانهای عجیب میگذرد ولی هنوز هم دلیل بعضی از ناهنجاریهای این جمجمهها مشخص نشده است؛ اما برای هر کدام از آنها افسانههای مختلفی وجود دارد؛ افسانههایی که خبر از تسخیر ارواح این استخوانها توسط شیاطین دارد حتی بعضی از این اسکلتها متعلق به افرادی است که به خاطر داشتن جمجمه عجیب یا بیماری خاص به دست مردمی با اعتقادات عجیب و باورهای غلط کشته شدهاند.
جمجمه کوچولوها
یکی از شگفتانگیزترین جمجمههای پیدا شده در دنیا جمجمهای است که در سال ۲۰۰۳ در غار لیانگ بو در جزیره فلورز اندونزی یافت شد که از یک جمجمه معمولی بسیار کوچکتر بود. پس از آزمایشات فراوان مشخص شد این جمجمه که قدمت آن به ۱۸ هزار سال قبل باز میگردد، مربوط به یک انسان بالغ بوده است.
با جستوجوی بیشتر، تکههای دیگر استخوانهای این انسان نیز پیدا شد. در واقع این استخوانها متعلق به قومی به نام فلوریس است که از انسانهای معمولی بسیار کوچکتر بودند و به همین دلیل محققان نام آنها راهابیت گذاشتند. آنها حیواناتی مانند موشهای بزرگ و فیلهای کوچک به نام استگودون را به عنوان غذا شکار میکردند. شکل اصلی این جمجمه نیز با سرهای معمولی بسیار متفاوت است.
در قسمت پیشانی این جمجمه برآمدگی عجیبی وجود دارد و همچنین استخوان فک و چانه بسیار کوچک است؛ به طوری که گویا چانهای وجود ندارد. در سال ۲۰۰۶ محققی به نام گری ریچارد، مطالعات فراوانی در این باره انجام داد که نتیجه این تحقیقات و تست DNA، پی بردن به نوع خاصی از سندرم بوده است که افراد این قوم به آن دچار بودهاند و همین امر باعث میشد تا بیش از این رشد نکنند. اما مغز آنها به طور کامل رشد کرده و از لحاظ هوشی با افراد عادی فرقی نداشتند. متوسط قد این افراد هم یک متر بوده است.
جمجمه ستارهای
یکی از عجیبترین جمجمههایی که تا به حال توسط باستانشناسان کشف شده است، جمجمهای با شکلی غیرعادی است که به خاطر شبیه بودن صورت آن به ستارهها، به جمجمه ستارهای کودک مشهور شد. این جمجمه ابتدا در سال ۱۹۳۰ توسط یک دختر نوجوان در یک معدن در ۱۶۰ کیلومتری مکزیک و در دهکده چیهوآهوآ پیدا شده بود ولی دوباره جمجمه در محلی نزدیک به همان معدن دفن شد.
پس از آن، این جمجمه دوباره در سال ۱۹۹۸ توسط محققی به نام ری یانگ پیدا شد. ری، استخوان را به آزمایشگاه ال پاسو در تگزاس برده و یکی از معروفترین باستانشناسان آمریکا به نام اوید پای را برای تحقیق روی این جمجمه به همکاری دعوت کرد. این دو محقق ابتدا تست DNA انجام دادند تا مشخص شود که این جمجمه متعلق به انسان است یا خیر.
تستها و تحقیقات انجام شد و مشخص شد که این جمجمه متعلق به کودکی چهار-پنج ساله است و سایز آن نیز کاملا طبیعی است. از آن به بعد دامنه تحقیقاتشان گستردهتر شد و با انجام تست DNA دیگری به موضوعی بسیار عجیب پی بردند؛ DNA مادراین کودک متعلق به انسان بود ولی DNA پدر ناشناخته اعلام شد. شکل اصلی این جمجمه به صورت موجودات فضایی شباهت داشت، حفرههای چشم بسیار به هم نزدیک و از حالت طبیعی خارج شده بودند و اثری از وجود بینی و چانه در صورتش یافت نشد.
همچنین خط موجی عجیبی روی پیشانیاش قرار داشت. یکی از احتمالات، کمبود شدید کلسیم در بدن این کودک اعلام شد و حدس زده شد که این در نهایت شکل استخوانهایش را تغییر داده. یکی از عجیبترین احتمالاتی که به خاطر شکل خاص این جمجمه مطرح شد، فضایی بودن پدر این کودک بود. به همین دلیل دوباره در سال ۲۰۰۴ این جمجمه به آزمایشگاه بتا آنالیتیک در میامی برده شد و در آنجا بود که قدمت آن ۹۰۰ سال تخمین زده شد. پس از تحقیقات گستردهتر در این آزمایشگاه، پزشکان به ناهنجاریهای مادرزادی در او پی بردند؛ ولی نوع بیماری را نتوانستند تشخیص دهند.
جمجمه بانو نفرتیتی
ملکه نفرتیتی، همسر پادشاه مصر، آخن آتون بود. او یکی از کسانی بود که مردم را به پرستش خورشید و ستارهها مجبور میکرد. عجیبترین چیزی که درباره نفرتیتی وجود داشت، مدل سر او بود که ۵۰ درصد بزرگتر از یک جمجمه معمولی بود. در تمام کتابهای تاریخی مصری نیز با توجه به توصیف کردن نفرتیتی به عنوان زیباترین زن مصر، بزرگ بودن سر او هم ذکر شده است.
تصویر کشف شده از او که روی یک دیوار سنگی حکاکی شده بود و متعلق به ۳۳۰۰ سال پیش است، نیز نمایانگر این موضوع بود؛ زیرا در آن نقاشی نیز سر ملکه بزرگتر از یک سر معمولی ترسیم شده بود. جمجمه ملکه نفرتیتی هم اکنون در موزه آلتز در برلین نگهداری میشود.
بعضی از محققان معتقدند که در زمان کودکی سر نفرتیتی با یک نوار محکم بسته شده تا به این شکل در آید؛ اما به دلیل اینکه او تنها کسی بود که این خصوصیت را داشت و بانوان همسن او دارای سری طبیعی بودند، این فرضیه رد شد. بعضی دیگر معتقدند که هوش بسیار بالای ملکه نفرتیتی به دلیل داشتن مغزی بزرگتر در سرش بوده و سر او نیز به دلیل وجود مغز بزرگ به این حالت درآمده است. او به دلیل داشتن چنین سر بزرگی، همیشه از کلاههای بلند استفاده میکرد تا سر خود را در آن پنهان کند.
جمجمه اینکاها
جمجمههای مخروطی شکل که در مناطقی از مصر و آمریکای جنوبی پیدا شد، از عجیبترین نوع جمجمهها بود که دانشمندان را متعجب کرد. چطور ممکن است کودکی با جمجمه طبیعی متولد شده و پس از مدتی شکل سر او مخروطی شود؟
نکته جالب توجه اینجا بود که اگر این فرم از جمجمه مربوط به نژاد آنها بود، پس چرا شکل جمجمه زنان با مردها تفاوت داشت؟ طبق مطالعات کتب تاریخی اینکاها، سر کودکانی که در این قوم متولد میشدند با وسایلی از قبیل کلاههای مخروطی، نوارهای پارچهای محکم و چندین وسیله مخصوص دیگر بسته میشد تا زمانی که جمجمه کودک هنوز نرم است و قابلیت تغییر فرم دارد، به شکل مخروطی و بلندتر درآید. اعتقاد آنها برای انجام چنین کاری، این بود که اگر جمجمه بزرگتر باشد، مغز فضای بیشتری برای رشد خواهد داشت و در نتیجه کودک باهوشتر خواهد شد.
نمونههای زیادی از این جمجمهها تا به حال در پرو که مقر امپراتوری اینکاها بود، یافت شده است. قدمت بعضی از این جمجمهها به هزاران سال قبل بازمیگردد. در حفره چشمهای بعضی از این جمجمهها، سکههای طلا قرار داده شده بود. چنین اتفاقی نشاندهنده این است که این افراد از گارد امپراتوری یا از روسای قبایل بودهاند. همچنین اقوامی که در مصر ساکن بودند، به خاطر وجود اهرام در آنجا، مایل بودند تا همه چیز حتی سرهایشان مخروطی باشد. آنها حتی خانههای خود را نیز به شکل هرمی ساختند.
جمجمه غولپیکر
در سال ۱۹۱۱ گروهی از معدنچیان که در آمریکای شمالی مشغول حفاری بودند، به اسکلتی شبیه انسان اما غولپیکر برخوردند. با اینکه بسیاری از استخوانهای این اسکلت گمشده بود؛ ولی قد آن حدود سه متر محاسبه شد و اندازه جمجمه آن تقریبا دو برابر یک جمجمه معمولی بود.
این استخوانها برای آزمایش به لابراتوار وینموکا در نوادا فرستاده شد و هم اکنون نیز در همان جا نگهداری میشود. قدمت این استخوانها به ۱۵ هزار سال قبل بازمیگردد. افسانههای زیادی در بین مردم از انسانهای غولپیکر وجود دارد و آنها معتقدند که این انسانها حتی قادر بودند کوهها را جابهجا کنند.
همچنین به اعتقاد مردم این استخوانها متعلق به وایکینگهای غولپیکر بوده است. رابرت پرشینگ وادلو یکی از این افراد غولپیکر بود که قدش دو متر و ۷۴ سانتی متر بود و اندازه جمجمهاش ۳۶ درصد بزرگتر از یک جمجمه معمولی بود. او در سال ۱۹۱۸ به دنیا آمد و در ۱۹۴۰ از دنیا رفت. رابرت در دهکده آلتون، کنار رود میسیسیپی در آمریکا زندگی میکرد و به همین دلیل غول آلتون لقب گرفته بود.
جمجمه خونآشام
در سال ۲۰۰۹ باستانشناسان جمجمهای عجیب در ونیز ایتالیا پیدا کردند که دهان آن به وسیله یک تخته سنگ کوچک باز نگه داشته شده بود، پس از تحقیقات فراوان مشخص شد که این جمجمه متعلق به یک زن است و گذاشتن تخته سنگ در دهان در قرن ۱۶ در ایتالیا، برای کسانی استفاده میشد که به جرم خونآشامی متهم میشدند. البته این جمجمه در میان یکی از گورهای دستهجمعی بیمارانی که بر اثر وبا و طاعون از دنیا رفته بودند، پیدا شد ولی تنها جمجمهای بود که تخته سنگ در دهانش قرار داشت و شکل آن با باقی جمجمهها متفاوت بود.
یکی از باستانشناسان ایتالیایی به نام میتی بارینی در اینباره میگوید: «از دهان بعضی کسانی که از دنیا میروند، مایعی تیره و شبیه خون خارج میشود که همین امر در قرون وسطی باعث میشد مردم به اشتباه فکر کنند که آن فرد، خونآشام بوده و پس از مرگ، خونهایی را که خورده است از دهانش بیرون میریزد. همچنین اعتقاد داشتند که این اجساد در واقع نمرده و هنوز میتوانند خون انسانها را بمکند و به همین علت کسانی را که بر اثر بیماری جان خود را از دست میدادند، با این اجساد در یک گور دستهجمعی قرار میدادند تا خونآشام از آنها تغذیه کند و به سراغ زندهها نرود.»
در ایتالیا و در قرون وسطی رسم بود کسانی را که به جرم خونآشام بودن دستگیر میشدند، یا با فرو کردن میخی بلند در قلبشان میکشتند یا تخته سنگی در دهانشان قرار میدادند تا از گرسنگی بمیرند. جمجمه مشابه دیگری از اینگونه نیز در سال ۱۹۵۰ در ماساچوست آمریکا پیدا شد. داستان از آنجا شروع شد که آقای فرد و خانم باربارا موریس به خانه جدیدشان در ماساچوست نقل مکان کردند.
پس از گذشت چند روز و جابهجایی وسایل، آقای موریس تصمیم گرفت که اتاق زیر شیروانی را که سالها دست نخورده باقی مانده بود، تمیز و مرتب کند که در آنجا به صندوقی بزرگ برخورد. با زحمت فراوان در صندوق را باز کرد و با تعجب دید که در آن یک جمجمه بسیار قدیمی قرار دارد که از حالت عادی خارج شده است. پس از تحقیقات مشخص شد که این جمجمه نیز متعلق به یک خونآشام بوده است ولی علت حضور چنین جمجمهای در این خانه هیچگاه مشخص نشد. این جمجمه هم اکنون در موزه علوم ماساچوست نگهداری میشود.
جمجمههای شاخدار
در سال ۱۸۸۰ اولین نمونه از جمجمههای شاخدار که در تپه دیگر در بلدفورت پنسیلوانیا دفن شده بود، توسط باستانشناسان کشف شد. این جمجمه درست شبیه جمجمههای معمولی بود؛ با این تفاوت که بالای ابروهایش دو برآمدگی عجیب مانند شاخ وجود داشت.
با جستوجوی بیشتر، بقایای استخوانهای متعلق به صاحب این جمجمه نیز پیدا شد. قد صاحب این استخوانها دو متر بود که برای انسان، قدی بلند محسوب میشود. قدمت این استخوانها به سال ۱۲۰۰ بعد از میلاد باز میگردد.
یکی از کشیشهای پنسیلوانیا به نام جورج دنهو و دو پروفسور از دانشگاه آمریکا نیز این گروه باستانشناس را همراهی میکردند. تا سال ۱۹۹۰ نمونههای دیگری از این جمجمهها در ماساچوست و فیلادلفیا پیدا شد که بعضی تک شاخ و بعضی دو شاخ داشتند.
هم اکنون بیشتر این جمجمهها در موزه علوم و تحقیقات لندن نگهداری میشود. به اعتقاد مردم، این استخوانها متعلق به افرادی است که روح خود را به شیطان فروخته بودند؛ به همین خاطر آنها را پس از مرگ در جایی دور از شهر به خاک میسپردند تا روحشان به آنها آسیبی وارد نکند. اما تحقیقات نشان داده که این جمجمهها متعلق به افرادی عادی بوده است و اینکه چرا این افراد روی سرشان شاخ داشتهاند، هنوز مشخص نیست.