تا آنجا که در سراسر جهان دوستداران طبیعت و طرفداران محیطزیست به شیوههای مختلف با سدسازی به مخالفت برخاستهاند. 14 مارس روز جهانی مبارزه با سدسازی یا روز حفاظت از رودخانهها، در مقابل سدسازی اکنون به سمبل و نمادی برای حفاظت محیطزیست تبدیل شده است؛ با این حال سازندگان سدها به ویژه در کشور ما نهضت مبارزه با سدسازی را در تقابل با صنعتی میدانند که یکی از نمادهای افتخار آفرین ملی محسوب میشود. آنچه در پی میآید نگاه دیگری است بر سدسازی در کشور،هرچند پیش از این به مناسبت روزجهانی مبارزه با سدسازی (24 اسفند ماه گذشته)گزارش مفصلی در همین صفحه به چاپ رسید.
«انسان در طول تاریخ برای تامین آب به شیوههای مختلفی متوسل شده و با آزمون و خطا و غربال کردن این شیوهها به راهکارهای مناسبی دست یافته است. سدسازی نیز یکی از این راهکارهاست.» دکتر جمال قدوسی، استاد دانشگاه، در پی این مقدمه کوتاه میگوید: «سدسازی شیوهای نیست که آن را از دیگر کشورها کسب کرده باشیم بلکه در تاریخ ما ریشه دارد. گواه آن هم سدهایی است که از روزگاران قدیم بر جای مانده، سدی در شوشتر که در زمان شاپور ساخته شده، نیز سدهای گلستان، گوهرشاد، قاضی و بندامیر از سدهایی است که با مقاصد مختلف در دورههای پیشین احداث شده است. اما همه این سدها که البته هیچ کدامشان دارای ابعاد گستردهای نبودهاند در مناطقی بنا شدهاند که دارای عمر مفید و بازدهی مناسب بودهاند.
برای نمونه، سد گلستان که در زمان گوهرشاد ساخته شده هنوز هم کارایی دارد. این یکی از مهمترین اصولی است که در ساخت تمام سازههای آبی گذشته رعایت شده است.»
مبارزه با مبانی نادرست سدسازی
این پژوهشگر آبخیزداری و محیطزیست میافزاید: «سدها ذاتا سازههای مفیدی هستند اما این ما هستیم که به نحو نامطلوب از آنها استفاده میکنیم. به عبارت دیگر مبارزه با سدسازی به معنای این نیست که ما حق نداریم سد بسازیم. منظور آن است که ما حق نداریم هر جا که دلمان خواست سد بسازیم. حق نداریم بدون رعایت معیارهای زیستمحیطی سد بسازیم.
حق نداریم با احداث سد، منطقهای را به بیابان تبدیل کنیم اینها نکاتی است که در مضمون مبارزه با سدسازی جای گرفته است وگرنه در آمریکا و اروپا یا روسیه سدهای فراوانی احداث شده که هم کارایی دارد و هم مفید است. مثلا سدی در کلرادوی آمریکا ساخته شده که هنوز بعد از 90 سال میزان رسوب آن 60 سانتیمتر است. این بهخاطر آن است که طراحان این سد پیش از هر گونه اقدامی با مطالعه و بررسی دریافتهاند که این سد در چه نقطهای و چگونه احداث شود تا به طبیعت آسیبی نرسد و کمترین آثار سوء زیستمحیطی را داشته باشد با این هدف که در فصولتر، آب ذخیره و در فصول خشک استفاده شود. در این شیوه ساخت هیچگونه تردیدی وجود ندارد، بنابراین وقتی گفته میشود مبارزه با سدسازی منظور مبارزه با مبانی نادرست ساخت این سازههاست.»
قدوسی مانند سایر منتقدان سدسازی، نوک پیکان انتقادات خود را به سمت رعایت نشدن معیارهای زیستمحیطی در ساخت سدها نشانه میرود و تصریح میکند: «متأسفانه در کشور ما و بسیاری از کشورهای دیگر با این رویکرد که مثلا ما در گیلان آب نداریم اما رودخانه سفیدرود را داریم سد میسازند تا از آب این رودخانه استفاده کنند یا در خوزستان روی کارون چند سد احداث میکنند.
مسلم است که باید در نقاطی سد احداث شود که آب وجود داشته باشد اما گزینههای دیگر هم باید در نظر گرفته شود؛ یعنی باید سایت مناسب برای احداث سد وجود داشته باشد و مکانیابی به گونهای باشد که حجم مخزن سد هم از گنجایش لازم برخوردار باشد. علاوه براین، باید اراضی پاییندست سد کاربری کشاورزی داشته باشد ضمن آنکه با حداقل هزینه بتوان این آب را به این اراضی منتقل کرد. برقآبی هم که جزو لاینفک سدسازی است. اما مهمتر از همه این گزینهها، سد باید توجیه اقتصادی داشته باشد؛ یعنی هم عمر مفید داشته باشد و هم بازدهی مناسب اقتصادی، بیآنکه طبیعت را تخریب کند. به گفته دیگر آثار سوء زیستمحیطی نداشته باشد.»
عمر مفید، عنصر فراموش شده
این منتقد سدسازی خاطرنشان میسازد:« حال این پرسش مطرح است که عمر مفید چیست؟ یعنی غیر از مصالح نامرغوب چه عامل دیگری عمر سدها را تهدید میکند؟ پاسخ روشن است، انباشت رسوبات؛ یعنی حق نداریم جایی سد بزنیم که حوزه آبخیز، رسوب زیاد جمع میکند. صریحتر بگویم نباید نگاه به سدسازی این باشد که شرکتی با در نظر گرفتن منافع خود اقدام به سدسازی کند اما اینکه این سد چند سال عمر میکند برایش مهم نباشد.
بعد هم اعداد و ارقام را بالا- پایین کند و اعلام کند که این سد 120 سال عمر میکند، بدیهی است که دولتمردان هم براساس همین اطلاعات نادرست تصمیمگیری میکنند. وقتی تصمیم ساز( طراحان ) بر مبنای اطلاعات غلط تصمیمسازی کند تصمیمگیر (دولتمردان) هم تصمیم غلط میگیرد. برای نمونه سد سفیدرود در زمان گذشته احداث شد. در اینکه این سد باید احداث میشد شکی وجود ندارد چرا که 240هزار هکتار زمین در فومن وجود دارد که مناسبترین اراضی برای کشت برنج است پس اگر سدی روی سفیدرود ساخته میشد که از طریق آن آب به این اراضی منتقل میشد و این 240هزار هکتار زیرکشت میرفت در اقتصاد کشور تاثیر شگرفی برجای میگذاشت.
برقآبی هم که بهدنبال آن بود. در پاییندست سد هم میتوانستیم در ابعاد گستردهای آبزیپروری کنیم. نیز بخشی از آب شرب و آب مورد نیاز صنعت گیلان و لاهیجان را تامین کنیم. ضمن آنکه گفته میشد اگر این سد ساخته شود 120 سال عمر میکند. همه کارها را انجام دادیم سد بسیار قشنگی احداث شد که از نظر فنی هیچ اشکالی نداشت مخزن سد هم یکمیلیارد و 800 میلیون متر مکعب آب گنجایش داشت اما معضل سد از سال 1353 آغاز شد؛ یعنی سد با گل داشت پر میشد.
بعد از انقلاب هم برای گلزدایی آن خیلی تلاش شد ولی با وجود همه این تلاشها حجم این سد اکنون 800میلیون متر مکعب است. اینکه گل خارج شده از مخزن سد در پاییندست باعث مرگ آبزیان بیشماری شده بماند! اما این یک میلیارد متر مکعب رسوب از کجا آمده؟ آیا از بستر تولید آمده؟ آیا این همان خاکی نیست که بستر تولید تنوع گیاهی و بالطبع تنوع زیستی بوده است.
این نشان میدهد که در مطالعات مکانیابی سد به رودخانه قزل اوزن توجهی نشده، حتی اگر به اسم آن توجه میشد درمییافتند که وجه تسمیه این اسم به خاطر این است که در این رودخانه گل سرخ شناور است؛ گلی که به مخزن سد راه مییابد. در یک کلام ما یک پهنه 6 میلیون هکتاری را فدای یک سد (سد سفید رود) کردیم.»
قدوسی به عنوان نمونه به سد کرج اشاره میکند و میگوید: «در رژیم گذشته سد کرج را با هدف تامین آب شهریار احداث کردند خوشبختانه این سد در جایی ساخته شده که رسوبات آن خیلی زیاد نیست. اما تهران روزبهروز بزرگتر شد و سادهترین راه تامین آب هم برای این کلانشهر رو به گسترش قطع حق آبه کشاورزان شهریار بود. در نتیجه شهریار که روزگاری بخش عمدهای از میوه کشور را تامین میکرد به بیابان تبدیل شد؛ یعنی هر چند با ساخت سد کرج آب تهران تامین شد و برقآبی هم تولید شد اما یک منطقه آباد تاریخی تبدیل به بیابان شد و اکنون هم به جای درختان ساختمان روییده است. این تاثیر سدسازی در بیابانزایی است.
الان هم میخواهند از خروجی حوضچه سد کرج تونل بزنند که آب را مستقیما به تهران منتقل کنند. این به معنای آن است که مردم دودزده پایتخت از آن 30 کیلومتر رودخانهای که برای تفرج به آن روی میآوردند نیز محروم خواهند شد چون در طالقان سد زدهاند که آب تهران را تامین کنند. ما مخالف تامین آب نیستیم مخالف این شیوه هستیم.»
فقط 10 سد آن هم با خوشبینی
قدوسی یادآور میشود: «کشور ما کشوری نیست که بتوان در آن هزاران سد احداث کرد. در نظر داشته باشیم وقتی سدی در جایی ساخته میشود دیگر نمیتوان سایت ایجاد کرد؛ یعنی روی یک رودخانه ممکن است فقط 2 سایت برای احداث سد داشته باشد. نمونه آن کارون است که با آن عظمت 6سایت مناسب احداث سد دارد. بعد از آن دیگر اقتصادی نیست که سدی زده شود. رسوبات هم این سدها را دارد پر میکند. به عبارت دیگر یکی از معضلات عمده سدهای بزرگ، انباشت رسوبات است. وضعیت سدهای دیگر هم که مشخص است.
سد دز مرده، سد سفید رود هم که کمتر از 800میلیون متر مکعب آب دارد. سد استقلال که تامینکننده آب میناب است با مشکل رسوب مواجه است. سد کرخه که
7 میلیارد متر مکعب ظرفیت دارد الان بخش قابل توجهی از آن با رسوب پر شده، سدهای کارون هم وضعیتی مشابه کرخه دارد اما اینکه گفته میشود میتوانیم با آبخیزداری جلوی فرسایش و رسوب را بگیریم، باید توجه داشت که آبخیزداری برای جلوگیری از رسوب سدها نیست بلکه یکی از اثرات آن جلوگیری از رسوب است. اصل و هدف آبخیزداری حفظ سایت حوزه و پهنهای است که در آن تنوع گیاهی و جانوری وجود دارد. هدف آن پایداری پهنه حوزه است.»
این استاد دانشگاه معتقد است: «مجلس باید قانونی برای سدسازی تصویب کند که طی آن وزارت نیرو به معنای واقعی، مکلف به رعایت معیارهای زیست محیطی باشد. سازمان
محیط زیست و سازمان جنگلها هم بهعنوان متولیان حفاظت طبیعت باید نقشی پررنگ در این مقوله داشته باشند در حالی که امروز این دونهاد نقشی انفعالی در سدسازی دارند و سرانجام اینکه با در نظر گرفتن تمام معیارهای زیستمحیطی در سراسر پهنه 164میلیون هکتاری کشور، بیش از 10 سد نمیتوان احداث کرد آن هم با خوشبینی. این نکتهای است که بررسی و مطالعه واقعی بر آن صحه میگذارد.»