در سال 432 قبل از میلاد، مقامات آتنی مانع دسترسی تاجران شهر مگارا (Megara) به بندر و بازار اصلی آتن شدند و این اولین تحریم در تاریخ است که به ثبت رسیده است. اما تحریم آتنیها کارساز نیفتاد و نتیجه آن، جنگ پلوپونزی بود، جنگی که به دموکراسی نوپای یونان پایان داد.
تقریباً دو هزار و پانصد سال پس از اولین تحریم تاریخ، اکنون بار دیگر بحث تحریمهای اقتصادی، رایج و معمول شده است. آمریکا نیز همچون آتنیها تلاش میکند برای جلوگیری از اعمال ناشایست کشورها به استفاده از تحریم روی بیاورد و در این راه تلاش میکند بسیاری از کشورها را به حمایت از تروریسم، تکثیر سلاحهای هستهای، نقش حقوق بشر و غیره متهم کند.
اما بررسیها نشان میدهند تحریمهای آمریکا علیه کشورهای ایران، عراق، کوبا، لیبی، پاکستان، اوکراین و برخی کشورهای دیگر نیز همچون تحریمهای آتنیها، نهتنها رفتار کشورهای تحریمشده را تغییر نداده بلکه برخلاف انتظار آمریکا نتیجه عکس داده است.
امروزه استفاده آمریکا از تحریمهای اقتصادی در معرض انتقادات شدیدی قرار گرفته است.
طنز ماجرا اینجاست که این انتقادها بیشتر، از سوی خود مقامات آمریکایی صورت میگیرد. بسیاری از قانونگذاران کنگره آمریکا در دوران دولت کلینتون، طرحهایی را به کنگره پیشنهاد دادند که اعمال تحریمهای اقتصادی را دشوارتر ساخت و بر اثر همین انتقادات زیاد، کلینتون مجبور شد اقداماتی انجام دهد؛ از جمله حذف موارد غذا و وسایل پزشکی از اقلام تحریم.
او حتی وعده داد که از اصلاحات سیاست تحریم، حمایت خواهد کرد. فشار برای اصلاح سیاست تحریمها بیشتر از سوی گروههای ذینفعی همچون صنایع کشاورزی واشنگتن و شرکت بوئینگ صورت میگرفت. شرکتهایی که به خاطر از دست دادن بازارهای صادرات در سراسر دنیا، در قبال این سیاست تحریمهای آمریکا انتقاد شدید میکردند.
اما جامعه صنعتی، تنها منتقد این سیاستها نبود، بلکه فعالان حقوق بشر آمریکا نیز با این جامعه همگام شدند و استدلال کردند که تحریمهای اقتصادی به شهروندان بیگناه آسیب بیشتری میرساند (بهویژه در عراق).
این فعالان حتی تظاهرات ضدتحریم گستردهای را در سیاتل به راه انداختند. آنها تظاهرکنندگان جامعه پزشکی را نیز با خود همراه کردند تا علیه سیاست تحریم دولت کلینتون در خصوص منع صادر کردن وسایل و تجهیزات پزشکی به عراق اعتراض کنند.
جان مولر، استاد علوم سیاسی در دانشگاه روچستر که معتقد است تحریمها باید بیشتر باید معطوف به تکنولوژی نظامی باشد نه مواد غذایی و پزشکی، میگوید: «تحریمها تبدیل به ابزار بسیار ارزان اجرای سیاست خارجی آمریکا شدهاند؛ صرف نظر از آن که این تحریمها هزینههای بسیار سنگینی را بر کشورهای تحریمکننده تحمیل میکنند.»
مؤسسه اقتصاد بینالمللی در یک بررسی در سال 1997 نشان داد که از سال 1970، تحریمهای یکجانبهگرایی آمریکا تنها 13 درصد از اهداف سیاست خارجی این کشور را برآورده کرده است. این بررسی همچنین نشان داد که تحریمها سالانه نزدیک به 15 تا 19 میلیارد دلار بر صادرات آمریکا هزینه تحمیل میکنند.
تحریمهای آمریکا نهتنها منجر به تغییرات دموکراتیک در کوبا، عراق یا ایران نشد، بلکه تهدید آشکار تحریمها علیه هند و پاکستان، مانع از آزمایشهای هستهای این کشورها نیز نشد. این در حالی است که دامنه تحریمهای آمریکا بسیار گسترده است.
انجمن ملی تولیدکنندگان در برآوردی ادعا کرد که در حال حاضر، آمریکا 42 درصد مردم جهان را مورد تحریم قرار داده است. به نوشته بخش پژوهشی کنگره آمریکا، تا سال 1997، 191 تحریم مختلف توسط آمریکا بر 75 کشور مختلف از آنگولا گرفته تا زئیر صورت گرفته است.
برمه
به این ترتیب، مشاهده میشود که آمریکا سالهاست از تحریمها به منزله ابزار مطلوب سیاست خارجیاش استفاده میکند، اما در بسیاری از جبههها با شکست روبرو بوده است. سیاست تحریمهای تجاری و سرمایهگذاری یکجانبهگرایی آمریکا در قبال برمه، مثالی از موارد بیشمار است.
تلاش آمریکا برای مجبور کردن شرکتهای تجاری آمریکا برای قطع رابطه با برمه نهتنها باعث آسیبزدن به منافع اقتصادی آمریکا شد، بلکه هیچ تأثیر مثبتی در بهبود زندگی یا وضع حقوق بشر مردم برمه بر جای نگذاشت.
تحریمهای آمریکا علیه برمه حتی باعث شد متحدان منطقهای آمریکا از این کشور فاصله بگیرند و نیز موجبات تقویت قدرت چین را در منطقه فراهم کرد. گذشته از اینها هیچ کدام از اهداف سیاست خارجی اعلانی آمریکا را نیز برآورده نساخت.
اگر واشنگتن به کشورهای عضو آسهآن اجازه داده بود در اتخاذ و پیریزی سیاست در قبال برمه نقش اصلی را بر عهده بگیرند، میتوانست از موقعیت «برنده – برنده» برخوردار باشد و با متحدانش روابط خوبی در منطقه برقرار میکرد.
پس از دوران جنگ سرد، شاهد آن هستیم که استفاده از تحریمهای روزافزون توسط آمریکا علیه ملتهای مناطق مختلف جهان، به روند اصلی و غالب سیاست خارجی این کشور تبدیل شده است.
این در حالی است که جهان به سمت جریان آزاد تولیدات، و آزادی مردم و اندیشهها پیش میرود، اما برخلاف انتظار، سیاستمداران آمریکایی با تحریک ائتلاف سندیکاهای تجاری، لابیهای محیط زیست، سازمانهای حقوق بشر و گروههای قومی، تلاش کردهاند با اعمال تحریمهای اقتصادی، از این جریان آزاد جلوگیری کنند و سد راه پدیده جهانی شدن شوند. چنین دخالت و اقداماتی در بازار جهانی، جایگاه جهانی آمریکا را تضعیف خواهد کرد و آسیب زیادی به شرکتهای تجاری آن خواهد رسید.
مبارزه موفقیتآمیز گروههای آمریکایی برای وادار کردن دولت به اعمال تحریمهای اقتصادی علیه برمه، نشان از آسیب جدی اقتصادی و استراتژیک به این کشور و پیامدهای اخلاقی برای رویکرد جدید آمریکا در سیاست خارجیاش دارد. این تحریمها باعث شد روابط آمریکا با آسیا تضعیف شده، نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا کاهش یابد و ایجاد توازن مطلوب قدرت در منطقه به تعویق بیفتد.
یکی از قویترین استدلالها علیه تحریمهای اقتصادی یکجانبهگرایانه این است که این تحریمها به ندرت کارساز بودهاند. این نوع تحریمها ذاتاً یک استراتژی اشتباه دارند، زیرا نوع رژیمی که احتمالاً تبدیل به هدف تحریمهای آمریکا میشود، کمترین حساسیت را نسبت به فشار اقتصادی یکجانبهگرایانه آمریکا دارد. در واقع، با کاهش نفوذ شرکتهای آمریکایی در کشور مورد تحریم و ایجاد شکاف بین آمریکا و متحدانش، تحریمهای یکجانبهگرایانه نتیجه عکس میدهد.
پیشینه شکست تحریمهای اقتصادی نیز سندی بر این مدعاست. پیشینه سیاست خارجی آمریکا، آکنده از تحریمهایی است که تغییرات مطلوب آمریکا را در کشور هدف در پی نداشته است. از سال 1970، 87 درصد مواردی که آمریکا بر آنها تحریم اعمال کرده، با شکست مواجه شده است.
از این میان میتوان به مشهورترین آنها اشاره کرد: تحریم علیه شوروی سابق به خاطر حمله 1979 به افغانستان و تحریمهای 1982 علیه شرکتهایی که در ساخت خطوط لوله گاز طبیعی شوروی به اروپای شرقی شرکت کرده بودند.
در هر دو مورد، صادرکنندگان و سرمایهگذاران آمریکا سودهای کلانی را در رقابتهای خارجی از دست دادند. پس از 35 سال تحریم آمریکا علیه کوبا، سیاست تحریمی آمریکا برای سرنگونی رژیم کاسترو با شکست روبرو شد و هیچ تأثیری جز فقر و فلاکت مردم دربرنداشت.
هواداران تحریمها به مورد هائیتی، عراق و آفریقای جنوبی به عنوان نمونههای موفق تحریم آمریکا اشاره میکنند. اما واقعیت این است که تغییر سیاسی در هائیتی تنها پس از آن روی داد که آمریکا خود را برای حمله به این جزیره آماده کرده بود.
تحریمهای سازمان ملل بر عراق نیز منجر به وادار کردن صدام به خروج از کویت نشد، بلکه این جنگ و یورش آمریکا به بغداد بود که توانست توجیهی برای شکست سیاستهای تحریمیاش پیدا کند. در آفریقای جنوبی نیز تحریمها هیچ تغییری به وجود نیاورد و پایان جنگ سرد بود که پویایی سیاسی را در این کشور به وجود آورد.
علاوه بر این، این تحریمها توسط ائتلاف گستردهای از شرکای تجاری مهم اعمال شد و حکومتی را هدف قرار داده بود که در قبال بخشی از جمعیت خود، رفتار و پاسخی دموکراتیک داشت. در مورد برمه هم همینگونه بود.
سیاست تحریمی آمریکا در قبال برمه باعث به وجود آمدن تنش میان این کشور و متحدانش در آسهآن شد و واشنگتن را از گزینة اتخاذ سیاست کارساز و مؤثر با کشورهای منطقه برای وارد کردن برمه به نظام منطقهای و اقتصاد جهانی و تلاش برای نفوذ بر توازن سیاسی قدرت در منطقه محروم کرد و در نهایت، اعتبار و شهرت شرکتهای آمریکایی را در منطقه تضعیف کرد.
کوبا
سیاست ظاهری آمریکا در قبال کوبا تضعیف رژیم کاسترو و تشدید آزادسازی این جزیره بوده است. بیش از نیم قرن است که آمریکا تلاش میکند با تحریمهای اقتصادی، رژیم کوبا را به انزوا کشیده و آن را از دسترسی به منابع محروم کند. از سال 1990، آمریکاییان از تجارت، سرمایهگذاری و مسافرت به کوبا منع شدهاند.
پیش از سال 1991، یعنی زمانی که کاسترو هنوز نماینده شوروی سابق در نیمکره غربی بود، تحریم آمریکا علیه این کشور، دارای یک عقلانیت امنیت ملی بود. اما با فروپاشی شوروی، همه چیز تغییر یافت. امروزه کوبا با از دست دادن میلیاردها دلار کمک اقتصادی سالانه از حامی سابقاش تبدیل به کشوری فقیر شده است و جمعیت یازده میلیونی آن، دیگر نمیتواند برای آمریکا یا امنیت منطقهای، تهدیدی به شمار آید.
گزارش آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در سال 1998 نتیجهگیری کرد که کوبا دیگر هیچ تهدید نظامی مهمی برای آمریکا یا کشورهای دیگر منطقه به شمار نمیآید. این گزارش اعلام کرد که نیروهای نظامی کوبا ضعیف شدهاند و تنها شکل دفاعی دارند.
برخی مقامات دولت بوش، حکومت کاسترو را به حمایت از تروریستها متهم کردند، ولی شواهد هنوز هم بسیار ضعیف و کمرنگ است. حتی در صورت درست بودن این ادعا نیز تداوم تحریم تجاری جامع، باز هم اهرمی ناکارآمد و بیتأثیر برای تغییر این حکومت بوده است.
تحریم به عنوان یک ابزار سیاست خارجی، موجب تقویت جایگاه کوبا شد و بهانهای به دست این رژیم داد تا شکستهای نظام سوسیالیستی خود را در داخل توجیه کند.
خانوادههای کوبایی تنها قربانیان تحریم نیستند. بسیاری از دلارهای کوبا از جیب توریستهای آمریکایی تأمین میشود که به ایالات متحده برمیگردند تا کالاهای کشاورزی و تولیدات آمریکایی بخرند.
کنگره آمریکا در نهایت در سال 2000 با اصلاح در قانون تحریم علیه کوبا موافقت کرد. اصلاح تحریمهای تجاری و قانون صادرات 2000 به کوبا اجازه میداد تولیدات کشاورزی و امکانات پزشکی آمریکا را تهیه کنند. نتیجة این قانون، حیرتانگیز بود.
از سال 2000، فروش کلی تولیدات کشاورزی به کوبا از صفر به 380 میلیون دلار افزایش پیدا کرد. این کشور در میان 228 کشور، تبدیل به بیست و هشتمین کشوری شد که تولیدات کشاورزی آمریکا را خریداری میکرد.
کوبا اکنون پنجمین صادرکنندة بزرگ صادرات کشاورزی آمریکا در آمریکای لاتین است. کشاورزان آمریکایی در سال گذشته بیشتر از برزیل به کوبا کالا فروختند. از جمله این تولیدات میتوان به گوشت، برنج، گندم، ذرت و دانه سویا اشاره کرد.
بر اساس بررسی کمیسیون تجاری بینالمللی آمریکا، تحریم آمریکا علیه کوبا سالانه از 700 میلیون دلار تا 2/1 میلیارد دلار به کارخانههای آمریکا ضرر میزد. کشاورزان تگزاس و ایالت های همسایة آن، تنها برندگان و سودکنندگان این تحریم بودند. بر اساس بررسی دانشگاه تگزاس، این ایالت پنجمین رتبه را در صادرات تولیدات کشاورزی به کوبا کسب کرده بود.
تحریمهای اقتصادی در مورد کوبا نیز کارساز نبود؛ دقیقاً همانطور که تحریمهای تجاری و سرمایهگذاری علیه برمه، ایران و کره شمالی با شکست مواجه شد و هیچ تغییری در رفتار این کشورها به وجود نیامد. تحریمها فقط محرومیت مردمی را که آمریکا ادعای کمک به آنها را دارد، بیشتر کرده است. تحقیقها و پژوهشها در مؤسسه کاتو نشان داد که جهانی شدن و تجارت، راه دموکراسی را هموار میکند.
تجارت نهتنها جریان کالاها و خدمات را افزایش داده، بلکه راه آزادی اندیشه و آزادی مردم را نیز هموار میسازد. به نظر میرسد بوش نیز به اهمیت رابطه محکم تجارت و دموکراسی پی برده است و این امر در سخنرانی وی در خصوص چین و خاورمیانه آشکار است. بوش همواره با تلاشهای کنگره آمریکا برای تحریمهای تجاری علیه چین به خاطر ضعف پیشینة حقوق بشر در این کشور مخالفت کرده است.
این در حالی است که چین بیشتر از کوبا ناراضیان و مخالفان دینی و سیاسی را زندانی کرده و کشته است. به عبارتی، چین بیشتر از کارگران فقیر کوبا برای آمریکا نگرانی امنیت ملی به شمار میرود. اما سخن اینجاست که چین سومین شریک تجاری آمریکا است و این در حالی است که تحریمهای تجاری علیه کوبا صورت میگیرد.
به این ترتیب به دلایل مذکور، فشارها بر کنگره باعث شد تا سیاست جدیدی در قبال کوبا اتخاذ شود. تحریمهای آمریکا جواب نداده بود و کنگره به برداشتن منع مسافرت به کوبا و برداشتن بسیاری از تحریمها علیه این کشور رأی مثبت داد. اگرچه بوش و جمهوریخواهان طبق معمول با رأی کنگره مخالفت کردند، اما بسیاری از فعالان آمریکایی کوباییالاصل در فلوریدای جنوبی، از رأی کنگره حمایت کردند.
در نتیجه، آمریکا به این نتیجه رسید که برای توسعه نفوذ سیاسی و اقتصادی در کوبا باید از تحریمهای خود علیه این کشور دست بردارد. قانون هلمز – بورتون نیز همچون دیگر قوانین تحریم آمریکا، در تحقق اهداف سیاست خارجی آنها با شکست مواجه شد و نفوذ آمریکا در کوبا کاهش پیدا کرد و متحدانش را در منطقه از وی بیزار کرد.
در نهایت دیدهبان حقوق بشر و اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد با انتقاد از تحریمهای آمریکا علیه کوبا اعلام کردند که این تحریمها جز نتیجة عکس، حاصلی نداشته است و به جای تضعیف حکومت کاسترو، بیشتر به مردم کوبا آسیب زده است.
هند و پاکستان
استفاده از تحریمها به عنوان ابزار سیاست خارجی و بینالمللی در مورد هند و پاکستان نیز اعمال شد. اما آمریکا در این موارد نیز با شکست مواجه شد. تحریمها در سال 1998 علیه پاکستان و هند کاملاً آشکار بود، زیرا هر دو از آستانه هستهای عبور کرده بودند و مهلت قانونی یکجانبه خود را برای آزمایش هستهای اعلام کرده بودند.
واشنگتن در تحریم هند و پاکستان نیز خود را وارد گردابی کرد که راهی جز لغو تحریم نداشت: چگونه میتوانست تحریمها را به نشانة حمایت بردارد و از طرف دیگر برای رفتار بد مجازات نکند؟ هند نیز دلیلی نمیدید به خاطر امضای پیمان منع آزمایشهای جامع هستهای، به وضع موجود قبلی برگردد و از تکنولوژی پیشرفته خود دست بردارد. هر چقدر واشنگتن بیشتر مردد و متزلزل میشد، زمان بیشتری در اختیار کشورهای دیگر قرار میگرفت تا فضای تهی خود را پر کنند.
اعمال تحریمها علیه هند و پاکستان در سال 1998 به خاطر آزمایشهای هستهای، اعتبار اخلاقی آمریکا را زیر سؤال برد. هند و پاکستان، هیچ پیمان بینالمللی، معاهده یا قانون بینالمللی را نقض نکرده بودند و تحریم برای چنین کشورهایی به منزله بیاحترامی به خود آمریکا بود. از اینرو، زمانی که این دو کشور در سال 1998 دست به آزمایش هستهای زدند، آمریکا ناگزیر تحریمهایی را علیه آنها اعلام کرد.
اما این تحریمها فقط برای مدت کوتاهی بود و هیچ تأثیری در تغییر رفتار آنها در پی نداشت. زیرا این اعمال تحریم، با دیگر سیاستهای آمریکا در منطقه نظیر مشارکتهای تجاری و استراتژیک با هند و پاکستان در تضاد بود. از اینرو، چون آمریکا منافع زیادی در منطقه آسیای جنوبی داشت، هرگونه اعمال تحریم از سوی او، جز افزونی مشکلات خودش را در پی نداشت.
به این ترتیب، کنگره نیز در تصویب هرگونه تحریم علیه این دو کشور، بیمیلی از خود نشان داد و در نتیجه، تلاشهای واشنگتن برای جلوگیری از دستیابی این کشورها به سلاحهای هستهای بینتیجه ماند. در نهایت، این تحریمها نهتنها باعث شد هند و پاکستان سلاحهای هستهای خود را توسعه دهند و آزمایش کنند، بلکه خود آمریکا نیز چارهای جز مشارکت استراتژیک حتی در موضوعات هستهای با این کشورها پیدا نکرد.
عراق
زمانی که عراق در مارس 1991 به کویت حمله کرد، اقدامات تحریمی علیه این کشور آغاز شد. پس از این حمله، تحریمها هدف جدیدی را مدنظر قرار دادند: تن دادن عراق به آتشبس بر اساس قطعنامه 687 سازمان ملل که شامل نابودی سلاحهای کشتار جمعی و به رسمیت شناختن حاکمیت کویت بود.
با این حال، در تمام طول تحریمها، مقامات آمریکا بارها اعلام کردند تا زمانی که رژیم صدام حسین بر کنار نشود، تحریمها ادامه پیدا خواهد کرد. در واقع، سالها بود که گروههای فعال حقوق بشر و حتی مقامات سازمان ملل به خاطر آسیب دیدن مردم عادی از این تحریمها با این سیاست مخالفت میکردند، ولی نفوذ آمریکا در شورای امنیت، مانع این کار بود.
در 23 ماه می 2003، شورای امنیت به برداشتن تحریمهای عراق رأی مثبت داد به شرطی که صدام حسین از قدرت برکنار شود. اما تصویب این قطعنامه که به استثنای روسیه، چهارده عضو دیگر به آن رأی دادند، مناقشه و بحث برانگیز بود:
- آمریکا و انگلیس در گذشته بر تداوم تحریمها علیه عراق پافشاری میکردند، اما اکنون خواهان برداشتن آن هستند و این نشانگر قدرت سیاسی این دو کشور در صحنه بینالمللی بود.
- موضوعات سیاسی این قطعنامه در رسانههای انگلیس به ندرت مطرح میشد. برای مثال 1500 سازمان صلح و سازمان غیردولتی در سراسر دنیا نسبت به این قطعنامه اعتراض شدید کرده بودند.
- گروه مزبور (150 سازمان صلح) تصویب این قطعنامه را به منزله رشوهها و تهدیدهای آمریکا برای دیگر اعضای شورای امنیت توصیف کردند.
- این قطعنامه راه مشروعیت سیاسی آمریکا را برای دوران کنونی در عراق هموار کرد.
- نکته نهایی نیز این که قطعنامه مزبور به نقش آژانس انرژی اتمی بینالمللی هیچ اشارهای نکرد.
اگرچه تحریمهای عراق برداشته شد، اما آینده عراق هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد. تاریخ تحریم این رژیم و مرگ هزاران نفر از مردم عادی بسیار ویرانکننده و درخور توجه است.
گزارش یونیسف از آثار ویرانکننده این تحریمها بسیار تکاندهنده بود. یونیسف در گزارش خود در سال 1998 اعلام کرد که نزدیک به یک میلیون نفر بر اثر کمبود غذا و بیماریهای سوءتغذیه جان خود را در عراق از دست دادهاند و نیمی از آنها نیز کودک بودهاند. در واقع، اعلام برداشتن تحریمهای عراق در سال 2003، نتیجهای جز شکست اعتبار آمریکا و سازمان ملل متحد نداشت.
نتیجهگیری
کشورهای برمه، کوبا، هند و پاکستان و عراق نمونههایی هستند که نشان میدهند سیاستهای تحریمی آمریکا پاسخ و جوابی درخور و مورد انتظار سیاست خارجی آمریکا نداده است. آمریکا در تمامی موارد مجبور بوده به خاطر تحمل ضررهای اقتصادی، از سیاست خود عقبنشینی کند.
بهرغم آن که منشور سازمان ملل متحد تحریمها را ابزاری مؤثر و صلحآمیز برای تغییر رفتار رژیمها توصیف کرده و آن را ابزار اجرای حقوق بینالملل اعلام کرده است، اما هیچ معیاری برای جلوگیری از ویرانیها و مصیبتهایی که این تحریمها به بار آوردهاند ارائه نداده است.
از اینرو گرچه تحریمها ابزار حقوق بینالملل هستند، ولی خود، ناقض حقوق بینالمللاند. طوری که حتی دیدهبان حقوق بشر، خود بارها اعمال تحریمها و پیامدهای آنها را [در مواردی همچون عراق، کوبا و غیره] نقض حقوق بشر اعلام کرده است.
بسیاری از کشورهای عضو سازمان ملل، بارها قوانینی را برای تصمیمهای شورای امنیت در خصوص اصلاح سیاستهای تحریم پیشنهاد دادهاند، اما آمریکا از این تلاشها جلوگیری کرده است. این امر، دال بر آن است که این سیاستها همواره با شکست روبرو بودهاند و نتوانستهاند اهداف سیاست خارجی کشورها را محقق سازند.
چه بسا خود مقامات سازمان ملل متحد و حتی خود دولت ایالات متحده نیز به آن اعتراف کردهاند. با این حال، آمریکا همواره تلاش کرده است از این سیاستها به منزله ابزاری سیاسی برای تحت فشار قرار دادن کشورها بهره جوید و در این میان، این مردم عادی بودهاند که دود این تحریمها به چشمشان رفته است نه دولتمردان. چرا 500 هزار کودک بر اثر سوءتغذیه در عراق جان خود را از دست دادند، ولی به خانوادة صدام هیچ آسیبی نرسید.