دکتر مصطفی ملکی*: مطابق ادبیات نظام بین‌الملل در هر جامعه‌ای گفتمان‌های مختلفی برای امنیت وجود دارد که در تصمیم گیری و اجرا، به گفتمان مسلط مطابق با نیازهای هر نظام سیاسی و نظام بین‌الملل توجه می‌شود.

این روند اگرچه در فرایند جهانی شدن دولت محوری از بین رفته، اما  دولت‌ها  از سپهر گفتمان‌های  امنیتی خارج نیستند. از این‌رو مطابق گفتمان‌های امنیتی، در امنیت رفاهی، روند تحولات به سوی جهان گرایی و در امنیت وجودی به سوی بومی گرایی و ملی گرایی گرایش دارد.

مبانی رفتاری سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران در خصوص تشخیص و تعیین فضاهای امنیتی و تمرکز بر فعالیت‌های هسته‌ای، تابعی از رفتارهای نمادین نگرش دایناسوری و حس قورباغه‌ای است که در این مبحث، مبانی فکری و رفتاری هر یک را بررسی می‌کنیم. به طور کلی، دو کشور بر مبنای اصول ذیل، رفتار و جهتگیری  خود را نظم می دهند:

الف) قاعده بازی در استراتژی هر یک از دو کشور بر مبنای بازی
 برد - برد است، اما هر یک به دنبال حفره‌های باخت هستند.

ب ) دفاع از منافع ملی به عنوان استراتژی مسلم در دستور کار قرار دارد، ولی آمریکا با توجه دفاع از منافع حیاتی، مداخله خود را در منطقه خاورمیانه، توجیه می کند  و جمهوری اسلامی ایران رفتار منطقه‌ای و بین‌المللی خود را براساس اصل خودیاری تنظیم  می نماید.

ج) به نظر می رسد رفتار ایالات متحده در چهارچوب نگرش دایناسوری و تعامل جمهوری اسلامی برمبنای حس قورباغه‌ای قابل تبیین است و هر یک دارای نقاط قوت و ضعف هستند.

واکنش مناسب تصمیم گیران و انسان‌ها به شرایط تغییر یافتۀ محیطی تحت تأثیر توانایی درک و تحلیل و همچنین الگوی وزن دهی و تعیین میزان اهمیت مؤلفه های مختلف تغییر است. از سوی دیگر، توانایی های ادراکی و الگوی وزن دهی افراد، با چهارچوب‌های فکری و جهت‌گیری‌های ذهنی آن‌ها ارتباطی تنگاتنگ دارد.

بنابراین در این مقاله، مفهوم لختی واکنش و کم اهمیت دانستن تغییرات تدریجی را در مدل بازی فرامنطقه ای ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران با نام مفاهیم  نگرش  دایناسوری و حس قورباغه‌ای مورد بررسی قرار می دهیم.

نگرش دایناسوری ایالات متحده

از مهارت‌های اساسی هر تصمیم گیرنده در محیط های مبهم و متغیر که تحت تأثیر فاکتورهای مختلف ملی، منطقه‌ای، بین‌المللی، روانی و سیاسی قرار می‌گیرد،  شناخت، فهرست بندی و شفاف سازی پیامدهای آیندۀ ناشی از انتخاب گزینه های مختلف به شمار می رود. هنگام شفاف سازی و فهرست بندی چنین پیامدهایی، علاوه بر رفتار پیشدستانه، پیش بینی آینده  ضروری است.

جهتگیری‌های ذهنی در واقع به خاطر چهارچوب‌های فکری و نوع نگاه تصمیم گیرندگان به مسائل پیرامونی روی می دهند. به عنوان مثال، تصمیم گیرندگان و افراد معمولاً هنگام بررسی اطلاعات برحسب نگرش خود، روندهای مطلوب و خوشایندی را شناسایی می‌کنند.

این در حالی‌ است که یا چنین روندهایی وجود ندارند، یا  روندهای واقعی اما ناراحت کننده و ناخوشایند را نادیده می‌گیرند. تصمیم گیران در اکثر موارد، آن دسته پیش‌بینی‌هایی را که مخالف انتظارشان بوده و ناراحت کننده هستند، رد کرده و نمی پذیرند.

وجود جهتگیری های ذهنی، موجب لختی واکنش و همچنین کم اهمیت دانستن تغییرات تدریجی می شود. اولین گامِ غلبه بر این چالش‌ها آگاهی از وجود این جهتگیری‌های ذهنی و روانی است که تحت تأثیر محیط و سیستم های سیاسی و قطب بندی‌های منطقه‌ای انجام می گیرد.

در اوایل خلقت جهان، دایناسورها حاکمان بلامنازع کره زمین بودند. این حیوانات در قالب گونه‌های گوشتخوار و گیاهخوار در اکوسیستم زمین بدون هیچ مشکل خاصی و با آرامشی باور نکردنی زندگی می کردند. آن‌ها تصور می‌کردند که چون جثه بزرگی دارند، احتمال انقراض نسلشان تقریباً صفر است.

اما همین اعتماد بیش از حد به رویدادهای آینده بالاخره روزی به ضرر آن‌ها تمام شد. در یک ظهر بسیار گرم و معتدل، ناگهان چندین شهاب سنگ در جو کره زمین با سرعتی خیره کننده به سطح زمین نزدیک می شدند.

برخی از دایناسورها به یکدیگر می گفتند: «چه منظره زیبایی! تاکنون گوی‌های آتشین در آسمان ندیده بودیم. آن هم این وقت روز!»

دایناسورها علی رغم جثه بزرگ خود، مغزهای کوچکی داشتند. با این وجود، چند ثانیه به برخورد عظیم و شدید شهاب سنگ ها با کره زمین باقی نمانده بود که بعضی از آن‌ها کمی نگران شدند. اما مغزشان آن‌قدر کشش نداشت که بتواند پیامدهای احتمالی این برخورد را شبیه‌سازی کند. از طرف دیگر، جثه بزرگشان مغز کوچکشان را به سمت دست پایین گرفتن پیامدها و عواقب این برخورد سرنوشت ساز سوق می داد.

بالاخره شهاب سنگ ها یکی پس از دیگری به زمین اصابت کردند و ابری غلیظ از گرد و خاک به هوا برخاست. برخی از حیوانات در همان لحظات اولیه از بین رفتند و برخی دیگر نیز در روز های آینده. گرد و خاک و غبار، مدتی طولانی در جو زمین باقی ماند و جلوی پرتوهای حیات بخش و گرمابخش خورشید را گرفت و بدین ترتیب، عصر یخبندان و سرما آغاز شد. ظرف مدتی کوتاه، نسل موجوداتی که همیشه به نگاه و درک خود اطمینان داشتند، منقرض شد. آن‌ها در واقع، قربانی نگرش خود شده بودند.

نگرش ایالات متحده  به محیط پیرامونی  و به‌خصوص در نگاه منطقه‌ای، به شدت متأثر از باورها، طرز فکرها و پنجره هایی است که در ذهن تصمیم گیرندگان خود در وزارت دفاع این کشور وجود دارد. اتکا و اعتماد بیش از حد به نگرش‌های تک بعدی، توانایی‌های ادراکی و تحلیلی دستگاه سیاست خارجی این کشور را هنگام مواجهه با تغییرات و یافتن اقدامات مناسب و اثربخش تضعیف می‌کند.

از این رو  بسیاری از تغییرات مهم را مورد غفلت قرار می دهند یا بر پایه واقعیت‌هایی برای آینده برنامه‌ریزی می‌کنند که وجود خارجی ندارند. در حیات سیاسی و اقتصادی کشورها در نظام بین‌الملل،  بسیاری از تغییر و تحولاتی که روی می‌دهد، به سختی قابل اندازه گیری و پیش بینی است.

لختی واکنش، بیش از آن‌که ناشی از بزرگ بودن جثه باشد، به خاطر نگرش‌های فوق‌العاده مطمئن به مسیر رویدادهای آینده روی می‌دهد. تصور جثه بزرگ را در رفتار و یا نگرش‌های مختلف اعم از دانش زیاد، قدرت سیاسی بلامنازع و یا سرمایه انبوه می‌بینیم.

تصور و نگرش دایناسوری ایالات متحده آمریکا در برخورد با برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را از نگاه مجله سانفرانسیسکو کرونیکل مورد بررسی قرار می‌دهیم. در اول سپتامبر در مقاله‌ای می‌خوانیم:

هواپیمایی غول پیکر بر فراز زرادخانه‌های انباشته از موشک‌ها در سال‌های طولانی جنگ سرد پرواز می کند. از اقیانوس اطلس عبور می کند و بعد از  19 ساعت پرواز، بر فراز رشته‌کوه‌های کرکس در مرکز ایران قطعه‌قطعه می‌شود و یک بمب 4500 پوندی را بر فراز یک مجتمع ساختمانی که با موشک‌ها و سلاح‌های قدیمی محافظت می‌شود، رها می‌کند.

صدای انفجار در حومه شهر می پیچد و این، صحنۀ آغاز جنگ با ایران خواهد بود. سام گاردینر سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی آمریکا که در کالج ملی جنگ عملیات استراتژیک و ارتشی تدریس می‌کرده در این رابطه می گوید: «ایران چه در داخل و چه در خارج از پنتاگون همواره در مرکز توجه حمله آمریکا قرار داشته است...»

به طور کلی تصمیم‌گیران دایناسوری آمریکا، دامنه وسیعی از حمله نظامی به ایران را مدنظر قرار می‌دهند :

  1. استفاده از نیروی ویژه برای انجام عملیات سرنگونی در داخل خاک ایران که تأسیسات  هسته‌ای ایران را ویران و یا دانشمندان کلیدی ایران را ترور کند. (این برنامه با وجود اهمیت بسیار، برای توقف برنامه هسته ای ایران کافی نیست.)
  2. 2سازماندهی برای یک حمله نظامی گسترده. این در حالی است که ایران از عراق بسیار وسیع تر و کوهستانی تر است و در نتیجه ممکن است مقاومت بیشتری هم در این کشور وجود داشته باشد. 
  3. اتخاذ سناریوهای مختلف در حمله هوایی به ایران:
    الف) حمله به اهداف نظامی محدود در ایران،
    ب) حمله به سایت های تحقیقاتی اصلی که با دقت خاصی انتخاب شده اند،
    ج) حمله به اهداف سیاسی، نظامی و علمی با هدف سرنگونی حکومت ایران علاوه بر توقف فعالیت هسته‌ای.
    این در حالی است که بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که قدرت نظامی به تنهایی برای سرنگونی یک نظام سیاسی کافی نیست و انجام چنین حمله ای نیازمند ماه‌ها زمان و صرف هزینه‌های سیاسی و دیپلماتیک بسیاری خواهد بود.
  4. با عنایت به اظهارات  آنتونی کوردزمن تحلیلگر مرکز مطالعات بین‌المللی و استراتژیک آمریکا، ایران سیستم دفاع هوایی خود را در اطراف برخی از اهداف مشخص متمرکز کرده است (اطراف تأسیسات  غنی سازی اورانیوم در نطنز، راکتور آب سنگین اراک و راکتور هسته ای بوشهر).

این در حالی است که به نظر کارشناسان، حمله به تأسیسات  بوشهر از ریسک بالایی برخوردار است، زیرا تعداد زیادی روسی در آن فعالیت دارند. مانع دیگر حمله به ایران، عدم اطمینان درباره برنامه هسته ای این کشور است، زیرا گستردگی مکان و میزان حفاظت از این تأسیسات  مشخص نیست.

از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران راه‌های متعددی برای عملیات تلافی جویانه دارد. ایران ممکن است بلافاصله پس از حمله، به کمک نمایندگان خود در خاورمیانه (حزب‌الله در لبنان و شبه‌نظامیان شیعه در عراق) فعالیت‌هایی را که از انجام آن‌ها منع شده افزایش دهد، و موجب بی‌ثباتی و خشونت در منطقه شود.

تیکل در این رابطه می گوید: «من نمی‌دانم که این گروه‌ها برای آسیب رساندن به دارایی‌های ایالات متحده در عراق به چه میزان نیرو نیاز خواهند داشت، اما آن‌ها ممکن است عراق را به یک جهنم تبدیل کنند.»  نیروهای آمریکایی و اسرائیلی در تیررس موشک دوربرد شهاب‌3 ایران قرار دارند. ایران قبلاً هم تهدید کرده است در صورتی که به نیروگاه ایران حمله شود، این کشور هم به نیروگاه اسرائیل حمله خواهد کرد.

برخی از تحلیلگران پیش‌بینی می‌کنند که ممکن است ایران در سرتاسر جهان و همچنین در داخل خاک ایالات متحده بر ضد منافع آمریکا عملیات تروریستی انجام بدهد. اما در عین حال، برخی نیز اعتقاد دارند که ممکن است ایران چنین اعمالی را بیش از آن تحریک آمیز تصور کند که به انجامش مبادرت ورزد.

در این گزارش، راه‌های ممکن جمهوری اسلامی ایران برای پاسخگویی به حملات آمریکا به شرح ذیل آمده است:

  1. استفاده از اهرم نفت منطقه از طریق اهرم تنگه استراتژیک هرمز، تا در جریان عادی نفت اختلال ایجاد شود؛
  2. تخریب خط لوله صدور نفت عراق؛
  3. احتمال استفاده از مین‌هایی که به اعتقاد برخی از تحلیلگران در بستر تنگه کار گذاشته شده، یا این‌که با استفاده از C-14 های سریع‌السیر که مسلح هستند و موشک های ضد ناو با عملیات انتحاری دست به عملیات ایذایی بزند.

با توجه به ماهیت متزلزل بازار بین‌المللی نفت و کمپانی‌های بیمه حتی تهدید چنین حملاتی می‌تواند  قیمت نفت را به بالاترین میزان ممکن برساند که به شدت به اقتصاد ایالات متحده آسیب خواهد رساند.

ریچارد آندرس استاد مدرسه مطالعات هوا فضای نیروی هوایی، استقرار نیروی زمینی آمریکا در جنوب ایران را بدترین چیزی می‌داند که ممکن است اتفاق بیفتد: «تحلیل های جمعیتی نشان می‌دهد که این امر ممکن است به انسجام بیشتر و مبارزه با نیروی اشغالگر منجر شود.»

استفان زنوس استاد مطالعات بین‌المللی و سیاسی در دانشگاه سان فرانسیسکو در این رابطه می‌گوید: «تهدید جنگ، ممکن است به افزایش فراملیت‌گرایی منجر شود و به بلندپروازی هسته‌ای ایران دامن بزند. مشوق‌های دیگری هم هست که می‌توان به ایران عرضه کرد.»

بنابراین، این دایناسور غول پیکر باید بداند شهاب‌سنگ‌های ایرانی در حال فرود آمدن هستند و تنها در سایه اصلاح نگرش‌های منفی و توجه به واقعیات منطقه‌ای، مناسب‌ترین گزینه، دیپلماسی فعال همراه با احترام  متقابل است. همان‌گونه که ریچارد راسل استاد امور امنیت ملی در دانشگاه دفاع ملی می‌گوید: «ما ناچاریم گزینه دیپلماسی را به همراه تهدید نیروی نظامی در دستور کار قرار دهیم.»

حس قورباغه‌ای در جمهوری اسلامی ایران

مدل‌های تصمیم سازی و تصمیم‌گیری  نشان می‌دهد که دولت‌ها، نظام‌های سیاسی و افراد معمولاً به تغییراتی که در اطراف یک رویداد بزرگ شکل می گیرد، بیشتر اهمیت می دهند تا تغییراتی که نتیجۀ انباشته شدن تدریجی و بسیار آهستۀ تحولات جزئی است. چنین چیزی بیانگر وجود الگوهای خاص وزن دهی در ذهن افراد است.

با وجودی که تغییرات تدریجی، ناملموس است و به سختی می توان آن‌ها را مشاهده کرد، اما پیامد و قدرت آن‌ها به مراتب بیشتر از تغییرات ناگهانی و شدید است. در واقع، افرادی که با استدلال‌های به ظاهر محکم و منطقی برای تغییرات جزئی و بطئی وزن کمتری در نظر می‌گیرند، شاید در آینده غافلگیر شده و قربانی جهتگیری‌های ذهنی خود شوند. 

دو ظرف آب تهیه کنید. در یکی از آن‌ها آب نسبتاً داغ بریزید و در دیگری آب سرد و ولرم. آن‌گاه دو قورباغه را داخل این ظرف‌ها رها کنید. قورباغه‌ای که داخل آب داغ می‌افتد، سریع بیرون می‌پرد. سپس با یک چراغ الکلی و شعله پایین، ظرف آب سرد را به تدریج گرم کنید. می بینید که قورباغه واکنش خاصی از خود نشان نمی دهد و هچنان مشغول شنا کردن است. دمای آب کم‌کم به دمای جوش نزدیک می‌شود و چون قورباغه تغییرات تدریجی را حس نمی‌کند، ناگهان غافلگیر شده و حیات خود را در معرض خطر می بیند.

چه بسا در زندگی روزمره، والدین بی‌شماری هستند که روزی ناگهان دریافته اند فرزندشان بسیار تغییر کرده است. در حالی که این تغییر بزرگ و ناگهانی، در واقع نتیجه انباشتگی مستمر تحولات بسیار جزئی در رفتار و سبک زندگی او بوده است. تربیت ها و آموزش های آن‌ها به این خاطر بی اثر می شود که دچار حس قورباغه ای می شوند.

به طور کلی، جمهوری اسلامی ایران در محیط پیرامونی خود، همواره با تهدیدات متعددی مواجه بوده است. به عبارت دیگر، آسیب‌پذیری کشورمان بر اساس ظرفیت سازی های جدید در ابعاد منطقه‌ای و فرامنطقه ای بیشتر شده است. این روند، دقیقاً ترجمان ادبیات عامۀ مردم این سرزمین است که معتقدند هر که بامش بیش برفش بیشتر.

این روند اجتناب ناپذیر که ظرفیت های جدید هم قدرت زا و هم قدرت زدا هستند، دولتمردان جمهوری اسلامی ایران را بر آن داشته است تا با توجه به فضای هرج ومرج بین‌المللی و بر اساس اصل خودیاری، با بسیج ظرفیت‌های مادی و معنوی بتوانند قدرت انطباق خود با محیط را بیشتر کنند تا بتوانند مقاومت خود را افزایش داده و از خطرات بیرونی کمتر متأثر شوند.

آسیب پذیری دولت‌ها ممکن است در اشکال متعددی مانند سخت‌افزاری، نرم افزاری، سیاسی، اقتصادی و...  باشد. مثلاً کشوری مانند شیلی و رژیم صهیونیستی چون عمق استراتژیک کمی دارد، از لحاظ نظامی بسیار آسیب پذیر است. کشور دیگری مثل فدراسیون روسیه از لحاظ آسیب پذیری نظامی به دلیل  گستردگی و عمق استراتژیکی که دارد، از لحاظ سخت افزاری، کمتر آسیب پذیر است.

آسیب پذیری در ساختارهای سیاسی و اقتصادی نیز تابع این روند است که هرچه ساختار دارای پیچیدگی و گسترش باشد، بر میزان آسیب پذیری افزوده می شود. به عنوان مثال، کشوری مانند عمان به دلیل قدرت محدود در ساختار منطقه‌ای و ملی، میزان آسیب پذیری کمتری دارد.

یکی دیگر از اقدامات ایران در تعاملات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، شکل‌دهی به قدرت سیاسی خود، هم به شکل رابطه و هم در قالب ساختار است؛ مانند سرمایه گذاری در مرزهای دانش، علوم جدید، اقتصاد دانایی، ظرفیت‌های دانشمندان هسته ای کشورمان و... که این روند بعد از پیروزی حزب‌الله لبنان در مقابله با ارتش رژیم صهیونیستی با شتاب بیشتری در ایجاد ساختار منطقه‌ای بروز و ظهور پیدا کرد.

نمود عملیاتی ظهور قدرت فرامنطقه‌ای، عرصه زورآزمایی جمهوری اسلامی ایران و واشنگتن و سه کشور اروپایی در عرصه دیپلماسی فعال را از سه‌شنبه 5 شهریور 1382 برابر با 26 آگوست 2003 می‌توان جستجو کرد. یک مقام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، فعالیت‌های هسته‌ای ایران را مشکوک و قابل طرح در شورای حکام آژانس دانست.

این فرایندِ به ظاهر ساده و کم اهمیت  در 37 ماه گذشته، پرونده هسته‌ای ایران را به عنوان مهم‌ترین موضوع در حوزه سیاست خارجی کشور با فراز و نشیب‌های گوناگونی مواجه ساخته است، به گونه‌ای که محل تنازع و تعارض بسیاری از بازیگران در عرصه داخلی و بین‌المللی قرار گرفته است.

به تعبیر میشل فوکو هر قدرتی که شکل می گیرد، در مقابلش مقاومتی هم شکل می گیرد. بنابراین قدرت بدون مقاومت وجود ندارد. مقاومت در واقع همان چیزی است که از انسداد کامل یک گفتمان در جهت تحقق منزلت پایدار آن جلوگیری می‌کند و همیشه باعث می شود که یک نوع آسیب پذیری و تهدید با قدرتی که شکل می‌گیرد همراه و همنشین باشد.

به نظر می رسد هیچ تهدیدی حادث نمی شود مگر این که فرصتی را هم با خودش به همراه بیاورد، و هیچ آسیب پذیری وجود ندارد  مگر این که در متن و بطن آن، نوعی فرصت نهفته باشد. این نخبگان و تدبیرکنندگان جامعه هستند که باید این فرصت ها را از لایه‌های متعددی که آن‌ها را فراگرفته، بیرون آورده و عیان و آشکار کنند  و در مقابل تهدیدات قرار دهند.

اما مدل رفتاری جمهوری اسلامی ایران بر اساس احساس قورباغه‌ای نسبت به تحولات و حوادث بین‌المللی و منطقه ای واکنش نشان می‌دهد. این مدل به گونه ای است که فقط نسبت به تهدیدات به ظاهر آشکار و شدید، حساسیت دارد و از برخی واقعیات جزئی چشم‌پوشی می‌کند.

به عبارت دیگر، سرفصل‌هایی که جمهوری اسلامی ایران را در محیط سرزمین خود محدود کرده است و بیشترین انرژی را در این موضوعات مصروف داشته، به شرح ذیل است:

الف) عدم تقارن نظامی در خلیج فارس

خاورمیانه در دو دهه گذشته به یکی از نظامی ترین نواحی جهان سوم تبدیل شده است. در آغاز دهه ۱۹۹۰، ارزش خریدهای تسلیحاتی منطقه به ۵/۸۲ میلیارد دلار بالغ شد که حدود نیمی از ارزش خریدهای تسلیحاتی در جهان بود و این ترکیبِ ناپایداری سیاسی و نظامی‌شدن، منطقه را مستعد مداخله خارجی و بازی‌های قدرت منطقه‌ای کرده است.

نمونه بارز این روند، جنگ هشت ساله عراق با ایران و اشغال کویت توسط عراق در آگوست ۱۹۹۰، حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق با توجیه مبارزه با تروریسم بین‌المللی است که تأثیری عمیق بر محیط منطقه‌ای ایران داشته است. از دغدغه‌های جمهوری اسلامی ایران، نگرانی امنیتی در خلیج فارس است. این روند تابع شرایط زیر است:

  • تداوم رقابت تسلیحاتی در خلیج فارس،  ناشی از حس تهدیدهای استراتژیک است.
    امضای موافقت‌نامه‌های بلند مدت کشورهای حاشیه خلیج فارس و انجام مانورهای مشترک نظامی.
    (بحرین، قطر و عمان در موافقت نامه‌های بلندمدت، تأسیسات نظامی به آمریکا واگذار می‌کنند و در انجام مانور مشترک با آمریکا مشارکت می‌کنند.)

ب) سلاح‌های متعارف و فناوری موشکی

رقابت تسلیحاتی در منطقه و تجربه تلخ جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع  از تهدیدات و حملات ارتش بعث عراق و همچنین احساس ناامنی در مناطق حاشیه‌ای و استراتژیک جمهوری اسلامی، این کشور را بر آن داشته است تا در تولید سلاح‌های سبک، مهمات و تجهیزات الکترونیک به خودکفایی برسد.

این تحول در نتیجۀ نظامی شدن شدید خلیج فارس و نیز درس‌های جنگ با عراق رخ داده است. به گفته منابع رسمی، ایران تولید تانک‌های سنگین و نفربرهای رزمی مانند تانک‌های ذوالفقار و نفربرهای زرهی براق و پلنگ را به تولید انبوه رسانده است. همچنین تولید انبوه تانک واکنش سریع توسن در سال ۱۹۹۸، موشک‌های شهاب 1، 2 و 3 با برد استراتژیک و... در پاسخ به محیط ناامن منطقه‌ای است.

ج) مدل آمریکایی نوسازی خاورمیانه

نگران کننده ترین چالش در قبال امنیت ایران در پی سیاست خاورمیانه ای تهاجمی دولت بوش با تأکید بر تغییر حکومت و محور شرارت بروز کرده است. جنگ طلبان نومحافظه کار در داخل و خارج دولت بوش، طرح‌های بزرگی برای تغییر نقشه ژئواستراتژیک خاورمیانه به منظور تثبیت سیطره بلند مدت واشنگتن در منطقه تدوین کرده اند.

روند تغییر نقشه منطقه یا سیاست  تغییر رژیم های سیاسی، از طریق سرنگونی طالبان در افغانستان و صدام حسین در عراق دنبال شد. این تغییر نقشه، عمدتاً بر مبنای توجیهات اصول ساختگی جهانی شدن مانند دموکراسی، حقوق بشر، آزادی زنان و... با قرائت آمریکایی انجام گرفت.

این استراتژی در معنای خاص راهبردی خود، بیشترین نگرانی را برای آینده کشورمان به همراه دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است و عمدتاً تحت تأثیر کنش و واکنش برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و غرب قرار دارد.

نکته قابل تأملی که این قورباغه منطقه ای باید بیشتر مورد توجه قرار دهد، در ادامه نوسازی خاورمیانه یا بنای خاورمیانه جدید، توجه به استراتژی‌های بطئی و بلندمدت آمریکا در خصوص اقلیت های جمهوری اسلامی ایران است. نکته نگران کننده در این استراتژی، تمرکز همه ظرفیت های موجود در دستگاه دیپلماسی کشور بر روند برنامه های هسته ای بدون توجه به سایر حفره های امنیتی در کشورمان است.

به عبارت دیگر باید در مدل بازی جورچین آمریکا در استراتژی تغییر نقشه منطقه،  به همه قطعات پازل توجه کرد و برای هر یک، وزنی بر اساس جدیت آن موضوع در نگرش تصمیم گیرندگان پنجره‌های راهگشا باز نمود.

به گفته منابع رسمی و غیررسمی، موارد زیر در دستور کار سفارت آمریکا در یکی از کشورهای همسایه ایران قرار گرفته است: تهییج قومیت های ایرانی به بهانه های مختلف، حضور و استقرار نظامیان آمریکایی در دریای خزر و پایگاه های این کشور، استقرار ایستگاه رادار آمریکا در 30 کیلومتری مرزهای ایران، استقرار تجهیزات مخابراتی و جاسوسی در مدار مرزی ایران و...

بعد دیگر این سیاست، توسعه و تشویق مدل فدرالی برای مردم دو کشور افغانستان و عراق به بهانه ایجاد آزادی برای اقلیت‌ها در دو طرف خاک کشورمان، تداعی نظریه مجاورت را خواهد داشت که تأثیرگذاری یک روند از طریق مجاورت بخشی از تغییرات بلند مدت است.

* رئیس گروه سیاسی شبکه 5 صداوسیما

کد خبر 7923

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز