همشهری آنلاین-عطیه اکبری: این منحصربهفرد بودن نه به دلیل معماری خاص و ویژه این مسجد است و نه به دلیل گلدستههای سر به فلک کشیدهاش. جوانهای محله آن را خانه خودشان میدانند. مهمانی در این خانه خدا ساعت خاصی ندارد و جزو معدود مساجدی است که از اذان صبح تا پاسی از شب در آن باز است و آماده پذیرایی از مهمانان. بساط این مهمانی معنوی را هم زوج میانسالی برای اهل محله فراهم میکنند که زندگی متفاوتی را برای خود برگزیدهاند. زوجی که در هیاهوی زندگی شهری و با همه زرق و برقها و پیچیدگیهایش، زندگی متفاوت، ساده و آرامی را انتخاب کردهاند، چند سالی است به خدمت خانه خدا در آمدهاند و در کسوت خادم و خادمه مسجد مرتضیعلی(ع) روزگار میگذرانند.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
امسال در آستانه روز جهانی مسجد تصمیم گرفتیم سوژه متفاوتی را برای گزارش انتخاب کنیم و یک ساعتی را مهمان «محسن بختیاری» و «مریم بخش علیپور» خادمان این مسجد منطقه باشیم. آقا محسن ۵۰ ساله و همسرش پا به پای هم هر روز قبل از اذان صبح به مسجد میروند و در خانه خدا را برای مهمانان باز میکنند. این داستان هر روزه آنهاست و بهترین پاداش، آرامشی است که خداوند نصیبشان کرده است. البته داستان به همینجا ختم نمیشود، محسن بختیاری هم خادم است و هم هنرمند؛ شعر میگوید و معرقکاری جزئی از زندگیاش است. با قطعات چوب، محراب، رحل قرآن و صندلی نماز میسازد و در کنار همه این هنرمندیها، همراه با همسرش، امین جوانهای اهل محل هم هست.
قدم به قدم تا ملاقات خانه خدا
زبان شیوایی دارد و حرفهایش به دل مینشیند. ۱۲ سالی میشود که همسایه مسجد مرتضیعلی(ع) شده و میگوید از خانهاش تا مسجد ۱۱۶ قدم است. از همان زمان که کلنگ ساخت مسجد به زمین خورد، دست به کار شد.
یک روز مثل یک کارگر ساختمان، آجر روی آجر میگذاشت؛ روز دیگر بستههای سیمان روی کمرش سنگینی میکرد و زمانی هم سینی چای برای کارگران میبرد تا خستگی را از تن به در کنند. مسجد که ساخته شد، عنوان خادم افتخاری را از آن خودش کرد و خدمت به مسجد را به نوعی دیگر از سر گرفت. حالا حاج محسن ۵۰ ساله شده و ۴ سالی میشود که همراه همسرش بهطور رسمی خادمان مسجد مرتضیعلی(ع) هستند. میگوید: «خادم شدن افتخار و سعادت میخواهد و این همای سعادتی است که روی شانههای من نشسته است. روزی که اعضای هیئت امنا به من و همسرم پیشنهاد دادند که خادم مسجد شویم بیاختیار این شعر در خاطرم آمد، مژده بده مژده بده یار پسندید مرا.... وقتی خادم خانه خدا میشوی، ناخودآگاه رفتارت تغییر میکند، چون باید مراقب کلام و گفتار و کردارت باشی.»
خادمان رزمنده
«یادش بهخیر، سال ۱۳۶۴ بود. سالهایی که جنگ تحمیلی به اوج خودش رسیده بود و من هم بر حسب وظیفه، در جبهه حضور داشتم. برای دیدار خانواده بعد از عملیات چند روزی مرخصی گرفتم. یک روز بعدازظهر به قصد کمک برای بستهبندی مواد غذایی که قرار بود برای رزمندگان ارسال شود به مسجد محله رفتم. آن وقتها خانه ما در منطقه ۲۰ نبود. همسرم را برای نخستین بار در مسجد دیدم. از پشت پرده مسجد، کتابی را به من داد که قرار بود به دست کسی برسانم. شیفته نجابتش شدم و خلاصه در عرض یک هفته مراسم خواستگاری و نامزدی انجام شد و از همان روز عقد تا حالا، همسرم رفیق گرمابه و گلستان من است و بدون تعارف، اگر نباشد، زندگی من لنگ میماند.»
حاج محسن حافظه خوبی دارد و از خاطرات جوانیاش میگوید: «همسرم پا به پای من به جبهه آمد و ۱۶ ماه در پشت خط در قسمت تدارکات همراه خانمهای دیگر آشپزی میکرد. لباس رزمندگان را میشست و هر کار دیگری که از دستش بر میآمد انجام میداد. در همان روزها بود که به دلیل اصابت راکت در نزدیکی جایی که مشغول خدمت بود، همسرم بچهای که باردار بود را سقط کرد، خلاصه همراهی همسرم با من تا همین حالا ادامه دارد و از این بابت خوشحال هستم. باور کنید برکت خاصی در زندگیمان جاری شده است؛ چه از لحاظ مادی و چه از نظر معنوی و برای همین هم خدا را شاکریم.»
کلاس اخلاق برای بچه های محله
مسجد مرتضیعلی(ع) جزو معدود مساجدی است که در بیشتر ساعتهای شبانهروز درهایش به روی مهمانان خانه خدا باز میماند و این موضوع به برکت تلاش حاج محسن است. او میگوید: «خادم بودن تنها به معنی باز کردن در مسجد در ساعتهای نماز نیست. من قبل از اذان صبح در را باز میکنم و تا ساعت ۱۱ شب این مسجد پذیرای مسلمانان است. البته فقط ساعت ۷ تا ۸ صبح ورزش میکنم و دوباره به مسجد بر میگردم. بارها با چشم خودم دیدم که شخصی بدون اینکه کار خاصی داشته باشد وارد مسجد شده و روبهروی محراب مینشیند و تا مدتی سر در گریبان دارد. بعضیها برای رسیدن به آرامش در هیاهوی مشکلات زندگی نیاز به حضور در محضر خدا و قرار گرفتن در فضای معنوی مسجد دارند.»
بختیاری ۳ سال قبل از آنکه بهعنوان خادم در مسجد فعالیت کند، فرمانده پایگاه بسیج مسجد بود و بعد از آن هم سعی کرد رابطهاش را با جوانها مثل قبل حفظ کند. همین حالا هم ۳ تا از حلقه صالحین مسجد مرتضیعلی(ع) توسط او اداره میشود. هفتهای ۲روز کلاس اخلاق در مسجد برای نوجوانان و جوانان برگزار میکند و خلاصه کاری کرده که چند صف از نمازگزاران مسجد را جوانها تشکیل دهند.
خدایا سلام...
خبر حمله به خرمشهر را که شنید طبع شعر و شاعریاش گل کرد، کلماتی را کنار هم قرار داد و نخستین شعرش را سرود. این تازه آغاز ماجرا بود و بعد از آن هر روز غزلی به اشعارش اضافه میکرد. چه در طی ۵۷ ماه حضورش در جبهه و چه بعد از پایان جنگ، اما حالا حضور در خلوت خانه خدا طبع شاعریاش را قویتر هم کرده است. طوری که حالا اگر مسئولان اداره ارشاد شهرری حمایت کنند خادم مسجد مرتضیعلی(ع) نخستین کتاب شعرش را چاپ میکند. بختیاری این روزها دست به قلم شده و نثر هم مینویسد. او میگوید: «اوقات تنهاییام در مسجد را با دلنوشتههایی پر میکنم و حالا این دلنوشتهها با نام خدایا سلام! آنقدر زیاد شده که در یک کتابچه میگنجد. سعی کردم زکات هنرم را هم بپردازم، یکیـ ۲ روز در هفته برای بچهها در مسجد کلاس شعر برگزار میکنم.»
اشتغالزایی به سبک معنوی
در و دیوار مسجد مرتضیعلی(ع) را که نگاه میکنی پر است از تابلوهای معرقکاری. ابتدا تصور کردیم این تابلوهای زیبا را نمازگزاران و هنرمندان محله به مسجد هدیه کردهاند اما پای حرفهای خادم مسجد که نشستیم متوجه شدیم که همه این تابلوها هنر دست محسن بختیاری است و خادم مسجد مرتضیعلی(ع) یک معرقکار حرفهای هم هست. بختیاری یکی از اتاقهای طبقه بالای مسجد را کرایه کرده و کارگاه نجاری کوچکی هم برای خودش دست و پا کرده است.
او میگوید: «در این کارگاه کوچک خیلیها را آموزش دادم و چند نفری از میان آنها معرقکار خبرهای شدهاند. تعدادی از شاگردانم حالا صاحب کارگاههای بزرگ و مجهزی شدهاند و خوشحال هستم که توانستم به جوانها کمک کنم تا کاری برای خودشان دست و پا کنند.» بختیاری علاوه بر معرق، نجاری هم میکند اما فقط منبر، رحل قرآن و صندلی نماز میسازد و جالب آنکه منبر مسجد مرتضیعلی(ع) را هم خودش ساخته است و در کار تجهیز مساجد تبحر خاصی دارد.
گروه خادمان افتخاری
بختیاری خودش را کوچکترین عضو خادمان مساجد میداند و میگوید: «پیامی برای همکاران خودم دارم. خادم بودن در باز کردن در مسجد و آب و جارو کردن خلاصه نمیشود. شخصی که خادم است باید امین مردم باشد، در حد خودش سر از احکام در بیاورد و حضورش باید برای نمازگزاران مفید باشد. خودم هم سعی کردم که اینطور باشم. چون خادمان نقش مهمی در جذب مردم به مساجد دارند. حضور امام جماعت و هیئت امنا در خانه خدا موقتی است اما خادمان ساعتهای بیشتری را در مساجد حضور دارند.»
بختیاری تیم خادمان افتخاری را در مسجد تشکیل داده و در این تیم از کودک ۸ ساله تا پیرمرد ۸۰ ساله هم حضور دارند. این گروه خادمان افتخاری در ایام و مناسبتهای خاص امور مسجد را با کمک هم رتق و فتق میکنند. البته بختیاری و همسرش هر دو به لطف خدا امین جوانهای محله هم هستند.
همسر بختیاری میگوید: «سعی کردم آنقدر گشادهرو باشم و طوری با جوانها رفتار کنم که آنها من را امین خودشان بدانند. خدا را شکر این اتفاق افتاده و خیلی از جوانها با من درددل میکنند و من هم سعی میکنم تا جایی که در توان دارم گوش شنوایی برای حرفهای آنها باشم و راهحل درست را پیش پایشان بگذارم. به خانمهای میانسالی که به مسجد میآیند هم گفتهام مبادا رفتارشان طوری باشد که جوانی حتی اگر ظاهر مناسبی نداشته باشد از خانه خدا رانده شود و دیگر پشت سرش را هم نگاه نکند.»
عاقبت بهخیری یعنی همین
از همان روزی که پیشنهاد هیئت امنا را پذیرفتند و خادم مسجد مرتضیعلی(ع) شدند، میدانستند زندگی متفاوتی را انتخاب میکنند. میدانستند که دیگر مثل سابق نمیتوانند مهمانی بروند و سفر کنند. در عوض روز و شبشان به روز و شب مسجد گره میخورد. برای همین هم انس با خانه خدا را به دیده منت قبول کردند و حالا روزگار بر وفق مراد زوج میانسال محله جوانمردقصاب است. مریم بخش علیپور میگوید: «یک دختر و یک پسر داریم که ازدواج کردهاند، آنها و اقوام ما میدانند که من و آقا محسن خادم مسجدیم و مثل قبل نمیتوانیم راحت به مسافرت برویم. یک ماه قبل بود که بعد از ۴ سال، چند روزی به تنکابن برای دیدار برادرم رفتیم. مهمان هم که به خانهمان میآید آنها را، مهمان مسجد میکنیم. از این شرایط آنقدر راضیام که فکر میکنم در حال گذراندن بهترین روزهای عمرم هستم و به نظرم عاقبت بهخیری یعنی همین.»
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
گپی کوتاه با جوانترین و پیرترین خادمان شهرری
خادم ۱۸ ساله خانه خدا
نامش «میثم کاظمی» است و لقب جوانترین خادم شهرستان ری را با خود دارد. ۱۵ ساله بود که ردای خادمها را بر تن کرد و حالا که ۱۸ ساله شده همه فکر و ذکرش مسجد محلهشان در حسنآباد فشافویه است.
خانه آنها در کوچه مجاور مسجد قرار دارد. او میگوید: «از بچگی همراه مادرم به مسجد میرفتم. مکبر میشدم. بهعنوان کمک خادم مسجد از نمازگزاران پذیرایی میکردم و به نوعی با مسجد مأنوس شده بودم. ۱۵ سالم تمام نشده بود که خادم مسجد محلهمان چند روز قبل از رفتن به من گفت دوستداری خادم مسجد شوی؟ یکیـ ۲ روز فکر کردم و بعد جوابش را دادم. حالا ۳ سال میگذرد و در این مدت حس خوبی دارم. صبح و ظهر و شب در مسجد را باز میکنم و شرایط را برای حضور نمازگزاران فراهم میکنم و از همان زمان هم زندگیام حسابی تغییر کرد.»
این روزها میثم در مسجد بین نوجوانها و جوانها بروبیایی دارد. حرفش را گوش میکنند. کوچکترها را دور هم جمع میکند و برایشان مسابقه برگزار میکند. شرایط طوری شده که بچهها برای تکبیر گفتن در مسجد حضرت ابوالفضل(ع) سر و دست میشکنند و میثم هم برای تکبیر گفتن بین بچهها نوبت گذاشته و خیلیها هنوز در صف انتظارند!
زندگیام وقف امام حسین(ع) است
۷۰ ساله است و چند روز دیگر تا بیستمین سالگرد خادم شدنش باقی مانده است. در مسجد امام حسین(ع) در جاده نظامی خدمت میکند. لهجه شیرین آذری دارد و نیمی از حرفهایش را متوجه نمیشویم. میگوید: «۲۰ سال است که خادم مسجد محلهمان هستم. به جای آنکه مثل خیلی از پیرمردها به پارک سر کوچه بروم و اوقات بیکاری را جلو در خانه بنشینم، به لطف خدا به مسجد میروم. سن و سالم زیاد است اما خدا به من توان میدهد و هنوز آنقدر سر پا هستم که میتوانم به مردم خدمت کنم.» «محمدرضا رضایی» میگوید: «از جوانی زندگیام را وقف امام حسین(ع) کردهام و امیدوارم خدا از من قبول کند.»
------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۶/۰۲