در آغاز ماه محرم و در تحویل سال به وقت عاشقان حسینی، پای صحبت‌های حاج ابوالقاسم شیرمحمدی و فرزندش نشستیم تا از برکات ۳ نسل مداحی در خانواده‌شان برایمان بگویند.

مداحل ايل و تبارم بود

همشهری آنلاین- حمیدرضا رسولی: ذاکری اهل‌بیت(ع)، آن‌چنان که در شأن مقام والای آن بزرگواران باشد، توفیقی است که نصیب هر کسی نمی‌شود. باید بنده خاص خدا ‌باشی تا اجازه پیدا کنی از عشق آن برگزیدگان همه اعصار دم بزنی، عشقی که مثل خون در رگ‌های انسان‌های مخلص جریان پیدا می‌کند و از پدران با اخلاص به فرزندان حق‌شناس و قدرشناس منتقل می‌شود. داستان خانواده شیرمحمدی، چیزی شبیه همین ماجراست. افتخار ذاکری اهل‌بیت(ع) در این خانواده از کربلایی اسدالله که نیم قرن قبل امام جماعت و مداح مسجد علی‌بن‌ابیطالب(ع) بود. شروع و نسل به نسل منتقل شد تا امروز به نوه او رسیده است. حالا و در شب‌های محرم، نوه کربلایی اسدالله در همان مسجدی که روزگاری خانه اول پدربزرگ بود، در رثای سالار شهیدان(ع) نوحه‌خوانی می‌کند و جالب‌تر اینکه تنها نتیجه کربلایی اسدالله هم با زمزمه کردن نام اهل‌بیت(ع) در سن خردسالی، از حالا نوید ظهور یک ذاکر دیگر را در این خانواده می‌دهد.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

«پدرم، کربلایی اسدالله در دوران جوانی در ایام محرم در دماوند تعزیه می‌خواند و اغلب نقش جناب مسلم‌بن‌عقیل(ع) را به او می‌دادند. بعد از ماه محرم و صفر هم در مجالس روضه‌خوانی می‌کرد. مرحوم پدر ۶۰ سال قبل روضه‌خوان امامزاده شمس‌الدین محمد(ع) در محله فرامه دماوند و مورد احترام اهالی آن دیار بود.» حاج ابوالقاسم شیرمحمدی، ۶۱ ساله، که خودش یکی از مداحان قدیمی و خوشنام منطقه است، روزهایی را روایت می‌کند که کربلایی اسدالله از دماوند به محله نیروی هوایی کوچ کرد و در این محله جاودانه شد: «سال ۱۳۳۵ بود که از دماوند به محله نیروی هوایی آمدیم و سال ۱۳۴۱ پدرم، تولیت مسجد علی‌بن‌ابیطالب(ع) در فلکه چهارگوش را بر عهده گرفت. خانه‌مان درست دیوار به دیوار مسجد بود. هر کسی با پدرم کار داشت، می‌دانست سراغ او را باید در مسجد بگیرد. خدابیامرز هم امام جماعت مسجد بود هم مداح، اما کارهای خادم مسجد را هم خودش انجام می‌داد. یادم می‌آید در اعیاد مذهبی یک تومان، یک تومان از کاسبان محله پول جمع می‌کرد و یک جعبه شیرینی می‌خرید. خودش شیرینی را بین نمازگزاران مسجد پخش می‌کرد و بعد هم بالای منبر می‌رفت و برایشان مداحی می‌کرد. زمستان که می‌شد، از نجاری‌های محله چوب جمع می‌کرد تا داخل بخاری چوبی مسجد بریزد مبادا نمازگزاران سرما بخورند. کربلایی اسدالله، مرد بااخلاصی بود و به خاطر همین خلوص نیتش هم محبوبیت خاصی بین اهالی محله داشت.» حاج ابوالقاسم روز وداع به یادماندنی اهالی محله با پدرش را هم خوب به یاد دارد: «ظهر روز اربعین سال ۱۳۵۱ بود که پدرم در همین مسجد علی‌بن‌ابیطالب(ع) نمازش را خواند. بعد هم زیارت عاشورا خواند و دستش را گذاشت روی قلبش و در حالی‌که سرش روی پای من بود، از دنیا رفت. او یک عمر برای امام حسین(ع) کار کرد و مزدش را هم گرفت. وقتی کربلایی اسدالله از دنیا رفت، یک محله عزادار شد. اهالی برای مراسم تشییع وترحیمش سنگ تمام گذاشتند...»

مداحی روی دوش اهالی محله!  

«از ۱۲ سالگی در مسجد علی‌بن‌ابیطالب(ع) نوحه‌خوانی و مداحی می‌کردم. آن روزها مثل الان سیستم‌های صوتی و تصویری و امکانات نبود. حاج آقا مشایخی که از قدیمی‌های فلکه چهارگوش و مرد بسیار متدینی بود، مرا روی دوشش می‌گرفت و جلو دسته عزاداری راه می‌رفت و من هم روی دوش او نوحه می‌خواندم. حدود ۱۵ سال در مسجد علی ابن ابیطالب(ع) مؤذن و مکبر و مداح بودم و هنوز هم به آنجا تعلق خاطر دارم.» حاج ابوالقاسم شیر محمدی وصیت پدرش را به جا آورد و راه او را که همان ذاکری امام حسین(ع) و اهل‌بیت(ع) بود ادامه داد تا جایی که امروز به‌عنوان یکی از مداحان شناخته شده منطقه محسوب می‌شود: «وقتی ۱۶ ساله بودم، با پدرم به مجالس می‌رفتم و نوحه می‌خواندم. خدابیامرز به هر مجلسی می‌رفت، مرا با خودش می‌برد و می‌گفت: آرزویم این است که تو راهم را ادامه بدهی. مادرم هم قرآن‌خوان و خادمه اهل‌بیت(ع) بود و تشویقم می‌کرد پا جای پای پدرم بگذارم. خلاصه به قول شاعر: من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم/ روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم.»حاج ابوالقاسم می‌گوید همیشه برای انتخاب اشعار مذهبی از پدرش کمک می‌گرفته: «پدرم از کتاب‌های قدیمی مثل کتاب گلستان حسینی شعر انتخاب می‌کرد و به من می‌داد تا آنها را حفظ کنم. من هم هر شب قبل از خواب، با عشق و علاقه فراوان آن اشعار را حفظ می‌کردم. پدرم می‌گفت: کسی می‌تواند لقب پیرغلام بگیرد که یک عمر در مدح اهل‌بیت(ع) اشعار درست خوانده باشد.»

نوحه‌خوانی برای شهدای محله،  سخت‌ترین مجالسم بود

«محله ما بیش از ۱۵۰ شهید تقدیم انقلاب کرده و من برای اغلب این شهدای عزیز که یک روز پا منبری خودم بودند، نوحه خوانده‌ام. پسر و داماد آیت‌الله ‌حمیدی، امام جماعت مسجد انصارالحسین(ع) در خیابان پنجم نیروی هوایی، جزو همین شهدا بودند. یادم هست در شب نوزدهم ماه رمضان سال ۱۳۵۶ بود که پسر و داماد حاج آقا حمیدی گفتند: بیا از مولا امیرالمؤمنین(ع) برایمان بخوان، ما هم سینه می‌زنیم. من هم شروع کردم و نوحه‌خوانی را رساندم به مدح امام خمینی(ره) و یک شور انقلابی در مسجد به راه افتاد، در حالی‌که کلانتری هم درست روبه‌روی مسجد انصارالحسین(ع) بود. صدای جمعیت که بالا رفت، مأموران بلافاصله برای دستگیری من وارد مسجد شدند اما پسر حاج آقا حمیدی که جوان بسیار شجاعی بود، چراغ‌ها را خاموش کرد و مرا به قسمت زنانه برد و از در پشتی مسجد فراری داد.» حاج ابوالقاسم با شور و حرارت خاصی ادامه می‌دهد: «وقتی پیکر پسر و داماد حاج آقا حمیدی را آوردند، با تمام وجودم و با سوز و گداز نوحه خواندم. گاهی اوقات هم پیش می‌آمد که نمی‌توانستم برای شهدا بخوانم، چون خیلی از جوانانی که پای منبرم می‌نشستند و بعدها شهید شدند، مثل فرزندانم برایم عزیز بودند.»

مداحی در کنار رئیس‌جمهور

دوران جوانی حاج ابوالقاسم شیر محمدی با سخنرانی‌های حجت‌الاسلام حسن روحانی، رئیس‌جمهور، در مساجد منطقه گره خورده است. او به روزهایی اشاره می‌کند که در مسجد انصارالحسین(ع) مداحی می‌کرد و رئیس‌جمهور هم به‌عنوان سخنران در این مسجد حضور داشت: «اوایل انقلاب منزل دکتر روحانی در چهارراه فرزانه بود و ایشان به‌عنوان یک سخنران قهار به مساجد منطقه ۱۳ و ۱۴ دعوت می‌شد. خیلی اوقات وقتی سخنرانی ایشان در مسجد انصارالحسین(ع) تمام می‌شد و مجلس را به من تحویل می‌داد، با هم روبه‌رو می‌شدیم. یک روز در ماه رمضان در حال رفتن به مسجد بودم که متوجه شدم آقای روحانی که آن موقع یک پیکان سبز رنگ داشت، در چند قدمی مسجد تصادف کرده و مردم هم در محل جمع شده‌اند. دکتر روحانی وقتی مرا دید، با همان لبخند همیشگی گفت: می‌بینی آقای شیر محمدی!، تمام مبلغ پاکتی که حاج آقا حمیدی به من داد را باید خرج تعمیر ماشینم کنم. او با خوشرویی از من خواست مجلس را ادامه بدهم چون ممکن است برای سخنرانی دیر برسد. دکتر روحانی در آن سال‌ها هم انسان مودب و خوش اخلاقی بود و در بدترین شرایط هم لبخند بر لب داشت.»

مداح نسل دوم خانواده شیرمحمدی:

مداح واقعی، با اخلاص و مردم‌دار است

«مرحوم پدرم همیشه می‌گفت: مداح اهل‌بیت(ع) در درجه اول باید با اخلاص و باتقوا باشد و علاوه بر این باید بتواند صحیح مقتل بخواند. استادان من هم سفارش می‌کردند مداح باید اشعار سنتی بخواند و تا جایی که می‌تواند سیره زندگی ائمه اطهار(ع) را در پیش بگیرد. مداحی صرفاً خواندن در مدح ائمه(ع) نیست. مداح خوب باید مردم‌داری پیشه کند. مداح واقعی هیچ‌وقت با انگیزه‌های مادی نمی‌خواند. پدرم به من وصیت کرد: هرگز برای خواندن در مجالس امام حسین(ع)، مبلغ تعیین نکن و هرچه صله دادند، ببوس و در جیبت بگذار. پدرم که پیرغلام اهل‌بیت(ع) بود، تمام این ویژگی‌ها را داشت.»حاج ابوالقاسم که عضو انجمن مداحان است و هر ساله به همراه اعضای این انجمن با رهبر انقلاب ملاقات می‌کند، از مقتل‌خوانی به‌عنوان نکته‌ای که مورد تأکید رهبری است، یاد کرده و اضافه می‌کند: «مقام معظم رهبری هر سال توصیه‌های ارزنده‌ای به مداحان دارند. یکی از توصیه‌های موکد ایشان این است که مداح باید شعر حفظ کند و اشعار پرمحتوا و اثرگذار بخواند تا مخاطب جذب شود.»

مداح نسل سوم خانواده شیرمحمدی:  

مداحی را باید از اهلش آموخت

میثم شیرمحمدی، تنها فرزند حاج ابوالقاسم هم راه پدر و پدربزرگ را در پیش گرفته و از مداحان شناخته شده منطقه است. او خدمت در مجالس اهل‌بیت(ع) را به‌عنوان مداح یک توفیق الهی می‌داند و می‌گوید: «از بچگی عاشق مداحی بودم. ۵ ساله که بودم، بچه‌های محله را جمع می‌کردم و آهنگ با نوای کاروان صادق آهنگران را برایشان می‌خواندم. آن موقع و در اوج سال‌های دفاع مقدس، اشعار حماسی حسابی سر زبان‌ها افتاده بود. من هم پا جای پای پدرم گذاشتم اما این یک اتفاق معمولی و قابل پیش‌بینی نیست. به نظرم مداحی، توفیقی است که خداوند نصیب من کرده چرا که خیلی‌ها بوده‌اند که صدای خوش را از پدرشان به ارث برده‌اند اما در راه‌های دیگر از آن استفاده کرده‌اند.» آقا میثم با اشاره به تلاش و ممارستی که برای تبدیل شدن به یک مداح موجه به خرج داده، اضافه می‌کند: «مداحی این نیست که یک برگه دستت بگیری و از روی آن بخوانی. برای یاد گرفتن اصول مداحی، مثل تمام کارها باید نزد استاد بروی. من از سال ۱۳۷۵ در محضر استادان بزرگواری مانند حاج آقا سازگار زانو زدم و اصول مداحی مثل انتخاب اشعار و طرز بیان را از آنها آموختم. خیلی‌ها آمدند و بعد از نخستین تشر استادان، رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند اما من ماندم و سختی‌ها را تحمل کردم تا راه پدر و پدر بزرگم را ادامه بدهم. حالا هم آرزویم این است که خدا یک پسر به من بدهد تا او هم به افتخار مداحی اهل‌بیت(ع) برسد و راه اجدادم را ادامه بدهد.»

از نگاه همسر و مادر :

آرامش خانه ما مدیون ذکر اهل‌بیت(ع) است

خانم میرباقری، همسر حاج ابوالقاسم شیر محمدی از اینکه همسر و تنها فرزندش مفتخر به‌عنوان ذاکر اهل‌بیت(ع) هستند، به خودش می‌بالد و می‌گوید: «آقا میثم از دوران کودکی به مداحی اهل‌بیت(ع) علاقه داشت. محرم که از راه می‌رسید، از پدرش جدا نمی‌شد و در هر مجلسی که پدرش برای مداحی می‌رفت، همراهی‌اش می‌کرد. در خانه هم مدام راه می‌رفت و برای خودش زمزمه می‌کرد. صدای خوب و رسایی هم دارد که از پدرش به ارث برده است. خدا را شکر می‌کنم که توفیق مداحی اهل‌بیت(ع) را به همسر و پسرم داده است. آرامشی که ما در زندگی‌مان داریم، مدیون برکت نام امام حسین(ع) و اهل‌بیت(ع) است که مدام در این خانه زمزمه می‌شود.» سجاده، تنها دختر آقا میثم و نوه خانواده شیرمحمدی، نور چشمی پدربزرگ و مادربزرگ است. دخترک ۵ ساله‌ای که از حالا نام اهل‌بیت(ع) را زمزمه می‌کند و به نظر می‌رسد نسل چهارم مداحی در خانواده از او آغاز می‌شود. حاج خانم میرباقری در این‌باره می‌گوید: «سجاده فقط ۵ سال دارد اما دوست دارد مثل پدر و پدربزرگش مداحی کند. مدام می‌گوید: به من شعر و قرآن یاد بدهید تا بخوانم. شور و اشتیاق او برای خواندن مرا یاد کودکی آقا میثم می‌اندازد. فکر می‌کنم سجاده هم مثل پدرش ذاکر اهل‌بیت(ع) شود.»

_________________________________________________________

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۳ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶

کد خبر 778062

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha