اما کلیت بیاعتنای فیلم به هرز رفت توقع تماشاگران، گواه آن است که فیلم بهرغم اطوار کلیشهایاش، دغدغه رسالت درخور و شأن تماشاگر را بر نمیتابد.
« طیف جریان اخراجی ها» نشانه تلخی از جریان فکری پسرخالهای است که با هزینه کردن سطح سلیقه و بینش عمومی و قالب شکنیهای انحصاری، ضرورت تدوین نظام کنترل کیفی فرهنگ عمومی در کنترل هر پدیده فرهنگی و غیرفرهنگی، را فراهم کرده است؛ نظام کنترل کیفی غیردولتی که تمام اعضایش دست اندرکاران صلاحیتدار تولید فرهنگ عمومی کشور خواهند بود.
ساختار اجتماعی چند دهه اخیر کشور بهگونهای بوده است که با اعمال برخی کج سلیقگیها، برخی رفتارهای جمعی موجب بروز نشاط، شادی، خنده، مزاح و شیطنتهای کودکانه در جامعه شده و به مرور منجر به دوگانگی در منش عمومی شود. از آنجا که تاکنون هیچ جریان رسمی با مقبولیت عمومی، قید احیای روحیه طناز و نشاط جامعه را برنتابیده است، بدیهی است مبانی تهیه فیلمهایی از این حیث، داعیه ارمغان شادی برای جامعه را داشته و تولیدات خود را با هر محتوا و سطحی، محقق میپندارند.
وقتی دایره طرح محصولات تولیدی فیلم و سریال به موضوع ازدواج و اعتیاد ختم میشود و سایر طرحها با فیلتر قرمز مورد بازبینی و بررسی قرار میگیرند، بدیهی است که طرح موضوعات در حوزههایی خاص هم با نگاهی غیرجدی، انحصاری و پسرخالهای خواهد شد.
ابتدا، لایه سطحی ساختار مقدسمآبانه فضای قصه «اخراجیها» با بیحوصلگی در متن و تدوین و با ابزاری ابتدایی از جنس بهرهگیری از تیپ شخصیتهای زود آشنای لوطی محله و معتاد و جیب بر و خشکه مقدسی شکسته میشود ولی در ادامه، لایههای جدی این فضا، فرصت این ساختار شکنی را محدود و اتمسفر مورد انتظار فیلم در سنگینی رسالتی شعاری، نصف و نیمه تغییر مییابد.
این ساختارشکنی از آنجا که حوصله نقب درونی موضوع را به خرج نمیدهد، با توسل به چهره و تیپ و لحن و تکه کلام و بازارگرمی تولیدات طنز، انحصاراً با بدعت در طرح موضوعی ناب، ناچار به حفظ کلیشه ساختار درونی قصه میشود و با عبور سطحی از لایة تکه کلام و رفتارهای لودگی که بار اصلی فروش فیلم را برعهده دارند، فضای سینمای دفاع مقدس را دنبال میکند. این برش از متن و فضا به گفتار و شوخیهای سطحی و بالعکس، آنقدر ناگهانی رخ میدهد که خدای ناکرده بهانه اتهام رسالت گیشهای به فیلم بهخصوص با اعلان قصه ادامه دارد و در انتهای آن، تشدید میشود.
نبود رقابت برای سایر سازندگان تولیدات سینمایی در تجربه موضوعات ناب و عدمعادت تدریجی جامعه در رویارویی غیرجدّی با موضوعات خط قرمزی سبب میشود تا وسوسه تماشای طرح هر موضوعی از این حیث، گیشه را تکان دهد. مزاح با مباحث شرعی اعم از کفن میت و آداب طهارت و وقت نمازجمعه و... ترجیع بند شعائر انقلابی با ترانههای غیرخودی یا کرشمه در محفل رزمندگان و... هر بینندة حسرت کشیدهای را به گیشه میکشاند. ولع تماشاگران ناشی از تجربه این هیجان، از قضا، سینمای وطنی را با اقبال روبهرو میسازد. این مبحث از حیث نقاط تهدید و فرصت، حساس و ظریف است.
نقاط تهدید
زیاده روی در حصارکشی طرح برخی پدیدههای اجتماعی اعم از مباحث اخلاقی و اعتقادی و خطکشی کردن برخی موضوعات سیاسی، حاصل کار را در اندک فرصتهای ساختارشکنی انحصاری، بر لبه پرخطر تیغ استیصال، از اینجا مانده و از آنجا رانده نشان خواهد داد. تماشاگر محصولات این چنینی، در عین پوزخندهایی که به لودگی حاشیهای برخی شخصیتها میزند، یکباره در متن غالب فرهنگ جبهه و جنگ، در گونه ملاحظه کار خود، بر صندلی سینما جابهجا میشود. این دوگانگی آنی از متن به حاشیه و بالعکس در نسخه اول محصولات طیف جریان اخراجیها، بهدلیل فضای غیرجبههای و غیرروحانی، کمتر ولی در نسخه دوم آنقدر قالب شعاری مییابد که بار معنوی برخی ارزشها را در مرتبه مزاح جیب بری از شخصیت روحانی جمع اسرا، تنزل میدهد.
طرح فرصت
فرصت فروش میلیاردی محصولات طیف جریان اخراجیها، در نبودن جّو رقابت محصولاتی از این دست، بارقه امیدی است که بتوان با تدوین نظام غیردولتی کنترل کیفی فرهنگ عمومی و وسعت بخشیدن به دامنه موضوعی محصولات سینمایی و تلویزیونی، فرصت خلق ژانرهای جدیدی را برای همه سازندگان ایجاد کرد. حال که نبض اقشار سینماروی جامعه به خوبی میتواند در برنامهریزیهای فرهنگی به کار گرفته شود و با توسعه دامنه موضوعی طرحهای سینمایی، به سهولت بستر آشتیکنان جامعه با مولفین فرهنگی برقرار شود، لازم است این عطش منحصربه فرد جامعه که آرزوی هر جریان سینمایی است، فراتر از طیف جریان اخراجیها، با تمام بنیه سینمایی کشور پاسخ داده شود.