شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۸ - ۰۸:۵۵
۰ نفر

الهام طهماسبی: کاهانی پس از چند فیلم به نمایش در نیامده که فقط در اکران‌های محدودی دیده شدند، امسال با فرمولی از پیش جواب داده شده، سراغ داستانی سرراست، با شخصیت‌های ملموس رفته است.

بیست، داستان سادة آدم‌هایی را روایت می‌کند که کار در یک رستوران، زندگی همه آنها را به هم گره زده است؛ آدم‌هایی که هر کدام دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های خودشان را دارند. این فیلم، سومین فیلم کاهانی است که در فضایی کاملا متفاوت با فیلم قبلی او، «آنجا» ساخته شده است. آنجا روایت آدم‌هایی از جنس دیگر، بادغدغه‌های مدرن‌تر و مرفه‌تری بود که با وجود خوش ذوقی کارگردان در ساختار و روایت داستان آن به نمایش عمومی درنیامد.

جنس روایت در فیلم آنجا، به‌دلیل به تصویر کشیدن ذهنیت2 کاراکتر اصلی و متکی نبودن بر اتفاقات بیرونی، شاید چندان ملموس نبود.اما در فیلم بیست با آدم‌هایی سر و کار داریم که از جنس آدم‌های همین جامعه هستند و شاید بارها با آنها برخورد کرده باشیم؛ چه صاحب رستوران (با بازی پرستویی) و چه کارگرها... . بیست، قصة زندگی این آدم‌هاست و آنچه این قصه را باورپذیر می‌کند، دوری از افراط و اغراق و تکیه بر وجه تصویری فیلمنامه است. در فیلم از حداقل دیالوگ استفاده شده و این شاید یکی از بهترین ویژگی‌های فیلم بیست در جهت نزدیک شدن به ذات سینماست. کاراکترها کاملا باورپذیرند.

شاید پرورش و ایفای نقش شخصیت‌هایی که مشابه آن را در جامعه زیاد دیده‌ایم، چندان هم کار ساده‌ای نباشد اما در بیست با رعایت یک سری جزئیات در شخصیت پردازی، لباس و میمیک و بازیگری هر کدام ضمن ایجاد هویت و جایگاهی جداگانه آنها را کاملا باورپذیر نشان می‌دهد. از همان ابتدای فیلم با جزئیاتی در حرکات بازیگران برای توصیف و معرفی شخصیت‌ها طرف هستیم؛ چیزهایی که در اغلب فیلم‌ها و فیلمنامه‌ها در دیالوگ‌ها گفته می‌شود.

کاراکتر عصبی، افسرده و خستة پرستویی با حساسیت و وسواس بیش از حد او در نظم و چیدن وسایل میزش و گذاشتن اشیای بی‌اهمیت توسط کارگرها در جای دقیق آنها معرفی می‌شود و از همان ابتدا به شکلی غیرمستقیم متوجه این می‌شویم که این آدم به هر دلیلی، ناراحت و عصبی و بهانه‌گیر است.

 فیلم به‌تدریج و با روندی حساب شده به مشکلات او و تک تک کاراکتر‌ها نزدیک می‌شود و زندگی و شخصیت هرکدام را در خلال روابط آنها معرفی می‌کند. خوبی فیلمنامه آنجاست که زمانی زائد صرف معرفی مکان و شخصیت‌ها نشده و ضمن شروع و در ادامة فیلم، کاراکتر‌ها و ماجرای اصلی در دل داستان فیلم گفته می‌شوند. رستورانی که لوکیشن اصلی فیلم است و اتفاقات در آن می‌گذرد، قرار است بعد از 20 روز تعطیل شود و هسته اصلی داستان این‌طور شکل می‌گیرد که هر کدام از شخصیت‌ها به نوعی تلاش می‌کنند تا مانع از تعطیلی رستورانی شوند که محل زندگی و امرار معاش آنهاست.

شخصیت زن و شوهر فیلم با حضور فرشته صدر عرفایی و خمسه، شاید قوی‌ترین و پررنگ‌ترین کاراکترهای فیلم باشند. صدرعرفایی که بازی و صدای دلنشین‌‌اش مکمل حضور پررنگ او در فیلم‌هایی است که تا‌کنون بازی کرده، در اینجا هم به‌شدت به کمک فیلم آمده و یکی از نقش‌های محوری فیلم را ایفا می‌کند. از سویی خمسه هم برای نخستین بار در نقشی متفاوت، با کمترین دیالوگ و بدون شیرین کاری‌های همیشگی به خوبی برپرده ظاهر شده و شاید ایفای این نقش باعث شود کمی هم در نقش‌های جدی حضورداشته باشد. نقش کوتاه مهتاب کرامتی با حداقل دیالوگ، بیش از آنکه به بازیگری متکی باشد، به‌رغم کوتاهی در متن فیلمنامه جاندار است و البته در اجرا هم به کمک گریم، نقش متفاوتی است که تجربة خوبی برای کرامتی محسوب می‌شود.

اما پرستویی این فیلم، نه فقط به‌دلیل فرم بازی بلکه به‌دلیل فضای فیلمنامه و فرمول جواب پس دادة فیلم «کافه ترانزیت» و کارهایی که پس از آن انجام داده، خواه و ناخواه، همان پرستویی همیشگی است و تنها تفاوتی که او را از کاراکترهای قبلی‌‌اش متمایز می‌کند، رعایت جزئیات و نشان دادن وسواس‌های این شخصیت است و الا فضای کار که همان رستوران است و حضور پرستویی، کاملا یادآور فیلم موفق کافه ترانزیت است. اینکه در پایان 20 روز فیلمساز به ناچار او را می‌کشد، شاید به عوامل مختلفی برگردد؛ از جمله اینکه از پیش تصمیم گرفته به‌علت بدنامی پایان خوش در فیلم‌های کلاسیک، لزوما و بی‌هیچ دلیل منطقی،  پایان کار این کاراکتر این طور باشد تا فیلم ‌اش را متفاوت روایت کند. از طرفی این کاراکتر با ذهنیات و با پیشینة مبهمی که دارد، انگار روی دست کارگردان و فیلمنامه نویس مانده است و درپایان نمی‌داند با آن‌چه کند، پس بهتر است از شر آن خلاص شود!

مرگ این شخصیت، حضور کم رنگ و کلیشه‌ای پسر او را هم بی‌معنی و زائد جلوه می‌دهد. پسرک در روندی کاملا اتفاقی که حضور او را در فیلمنامه توجیه‌پذیر نمی‌کند، یکباره پیدا می‌شود و اندک امیدی برای تغییر ایجاد می‌کند ( اینجاست که چیدمان اتفاقات در فیلمنامه به جای روندی خودبه‌خودی متکی بر عنصر اتفاق می‌شود و همین به فیلم لطمه می‌زند و آن را از روالی سیال و طبیعی خارج می‌کند). اما انفعال در شخصیت پردازی او و سرانجام ماجرای فیلم باعث می‌شود که  حضور اتفاقی او در روند فیلمنامه چندان قابل باور نباشد. این شخصیت کارکرد خاصی در فیلم ندارد و حضور او کاملا تحمیلی به‌نظر می‌رسد.

کد خبر 78678

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز