همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: عبدالعلی دستغیب، مترجم فلسفه و منتقد ادبی میگوید: «حافظ سه اساس دارد که هر سه اساس را از شاعران دیگر به عاریت گرفته است؛ عرفانش را از سنایی گرفته، خوشباشیگریاش را از خیام نیشابوری و سخندانی، سخنسنجی و ظرافت زبانی را از شیخ اجل، سعدی علیهالرحمه گرفته است. اگر این سه اساس را از شعر حافظ بگیریم، دیگر او هیچچیز ندارد.»
این منتقد در گفتوگو با همشهری افزود: «هر سال به مناسبت بزرگداشت حافظ در شهر شیراز همایشهای متعددی برگزار میکنند. در حافظیه بزم برپا میشود، موسیقی مینوازند و شعر حافظ را که بیتها و غزلیات بسیاریاش برای مخاطب جوان مفهوم نیست، میخوانند. زبان تغییر کرده و به همین دلیل جوانان دیگر امروز نمیتوانند شعر حافظ را بفهمند. این البته شامل همه غزلیات او نیست. به لحاظ محتوایی هم او برخی مباحث را در شعرش طرح میکند که دغدغه انسان امروز نیست. جوانان البته موسیقی را میشنوند، با موسیقی دم میگیرند، شیرینی و شام را میخورند و فردا روز هم چیزی از شعرهای حافظ به یاد نمیآورند. از سوی دیگر موضوع نیز باید اینگونه به مسئله نگاه کرد که با گذر ۷ قرن از زمانه حافظ هنوز شعرش خوانده میشود و این یعنی زبان از آن مقطع تاکنون در جاهایی تحول نیافته. در انگلستان امروز اگر شما به مردم بگویید که متن قرن شانزدهم میلادی و متون شکسپیر را بخوانید، با مشکل مواجه میشوند اما در این سرزمین هنوز زبان چندان تحول نیافته که ما سخن حافظ را درمییابیم.»
دستغیب توضیح داد: «بسیاری از حافظپژوهان به ادبیات خدمت نمیکنند. آنها به جای شناساندن ادبیات معاصر و بزرگان ادبیات امروز به واکاوی ادبیات ۷ قرن پیش میروند و همین موضوع باعث میشود که جلوی شناساندن متون معتبر ادبیات معاصر گرفته شود. ما اگر میخواهیم به ادبیات بهمعنای واقعی خدمت کنیم، باید ادبیات معاصر را بخوانیم. ابتدا باید «سنگر و قمقمههای خالی»، «بوف کور»، «شازده احتجاب» و «نمازخانه کوچک من» را بخوانیم. نه اینکه برای جستوجوی حقیقی ادبیات به گذشته بازگردیم. این به آن معناست که ما هنوز درجا زدهایم.»