عصبانیت ات را به اثر هنری تبدیل کن!
وقتی با فناوری سر و کار داری، داد زدن و دست تکان دادن برای دستگاهها، کاری از پیش نمیبرد، اما وقتی با «کوبو» کار میکنی، ماجرا فرق میکند؛ وقتی کنار روباتهای دوقلوی کوبو بایستی و داد بزنی، یا دستهایت را در هوا تکان بدهی، این دو روبات برایت نقاشی میکشند، آن هم به شیوه «جکسون پالک»، نقاش مشهور آمریکایی قرن بیستم؛ برای همین به این روباتها «جکسن پالک جیبی» هم میگویند!
شاید نقاشیهای جکسن پالاک را دیده باشی، او رنگها را روی بوم میپاشید و با خطها و شکلهایی که به وجود میآمدند، ترکیببندیهای محکم و زیبایی بهوجود میآورد. او سعی میکرد با تمرین کردن، ارتباط قویتری با بخش ناخودآگاه وجودش برقرار کند و وقتی نقاشی میکرد، احساسها و اندیشههایی که در این بخش وجودش پنهان میشدند، بیرون میریختند و خودشان را در نقاشیهای او نشان میدادند.
روباتهای دوقلوی کوبو
جکسن پالک در حال نقاشی
یکی از آثار جکسن پالک
البته این دو روبات دوقلو نمیتوانند به اندازه پالک و نقاشهایی که به شیوه او کار میکردند، به عمق وجود نقاش نقب بزنند، اما بههرحال میتوانند بعضی از احساسهای سطحیتر نقاش را در نقاشیای که از طرف او میکشند، نشان دهند.
کوبو، که «کریستین کِریتو»، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته «ارتباطات متقابل»، آن را به عنوان پایاننامهاش ساخته، از دو بخش تشکیل شده: «روبات صدا» که به صداهای بلند واکنش نشان میدهد و شروع به طراحی میکند و «روبات سایه» که تحت تأثیر سایهای قرار میگیرد که رویش افتاده و در نتیجه حرکت کسی که با آن کار میکند، مسیر طراحیاش را تعیین میکند. اینطوری این دو روبات حتی میتوانند «عصبانیت» را به یک نقاشی تبدیل کنند. زمانی که کریتو داشته به مرحله پایانی کار روی اختراعش میرسیده، لحظهای پیش آمده که عصبانی شده و بر سر کامپیوترش با صدای بلند فریاد زده؛ روبات صدا در همان زمان شروع به کار کرده و آنوقت کریتو به زمین نگاه کرده و دیده که عصبانیتاش تبدیل به یک نقاشی قشنگ شده!
کریتو خیال دارد این روباتها را در جاهای عمومی بگذارد تا همه مردم بتوانند از آنها استفاده کنند و نقاشیهایی را که دوست دارند، حتی به بزرگی یک اتاق بکشند. او تخمین میزند هر نقاشیای که به این روش کشیده شود، 80 تا 100 دلار خرج بردارد، اما مطمئن است که مردم از کار با این کامپیوترها و بازی با آنها لذت میبرند و کریتو هم از تماشای مردم. او میگوید، معمولاً مردم از این که بخواهند قلم دست بگیرند و چند خط ساده بکشند و چیزی را طراحی کنند، میترسند، اما این دستگاه آنها را با اشتیاق و میل به طرف این کار میکشاند و وادارشان میکند با شکلها و فرمها بازی کنند و از این کار لذت ببرند.
زمانی برای نواختن نتها
قراره یک فیلم ترسناک ببینید؛ خیلی هم ترسناک. اگر صدای تلویزیون را قطع کنید، ترس شما کمتر میشود. میدانید چرا؟ دلیلش به موسیقی بر میگردد که روی تصویر شنیده میشود. البته این تاثیر فقط خاص فیلمهای ترسناک نیست؛ حتی فیلمهای کمدی و ملودرام هم از موسیقی برای تاثیر بیشتر استفاده میکنند. اگر موسیقی فیلمهای ملودرام را قطع کنید، خواهید دید که تاثیر آن بسیار کم شده است. موسیقی با مخاطب حرف میزند. کارگردان فیلم از نقش موسیقی روی فیلمش بسیار آگاه است، به همین دلیل او از موسیقی برای فیلمش کمک می گیرد.
برای ساخت موسیقی به شخصی به نام آهنگساز نیاز است. او کسی است که موسیقی را بنابه نیاز فیلم یا مجموعه تلویزیونی میسازد. میتوان گفت که آهنگساز نویسنده موسیقی است. یک آهنگساز باید آگاهی کاملی از علم موسیقی داشته باشد و علاوه بر آن به رسانه تلویزیون و سینما آشنا باشد.
او با آگاهی به علم موسیقی، دیدگاههای فکریاش را در قالب موسیقی به رشته تحریر در میآورد. او باید با رشتههای مختلف موسیقی، مانند رهبری ارکستر، سازشناسی، ارکستراسیون، هارمونی و.. که لازمه کار آهنگسازی است، آشنا باشد.
آهنگسازی که میخواهد برای یک فیلم یا یک مجموعه تلویزیونی موسیقی بسازد، نیاز دارد در ابتدا فیلم نامه را بخواند. اگر از فیلم نامه خوشش آمد و تصمیم گرفت با گروه همکاری کند، نیاز است که چندین بار تصویرها را ببیند و با کارگردان در باره موسیقی گفتوگو کند تا از دیدگاه کارگردان مطلع شده و سپس موسیقی فیلم را بسازد.
گفته میشود که بهترین موسیقی، موسیقیای است که شنیده نشود. این جمله به این معنی است که باید موسیقی در خدمت تصویر باشد، نه اینکه موسیقی ساز خودش را بزند و تصویرها هم ساز خودشان را. موسیقی فیلم باید احساس لازم را به تماشاگر القا کند. به عبارت دیگر، موسیقیای که برای تصویر ساخته میشود، نباید در حسی و معنیای اغراق کند و یا آن را نادیده بگیرد.
پنگوئنهای شاد برمیگردند!
قسمت دوم انیمیشن کامپیوتری «خوش قدم» هم ساخته میشود.
«جرج میلر»، کارگردان قدیمی سینما که قسمت اول این کمدی ماجراجویانه خانوادگی را در سال 2007 ساخت، فیلمنامه قسمت جدید آن را آماده کرده است. کار سخت فیلم به زودی شروع میشود و قرار است برای تابستان سال 2011 آماده نمایش عمومی شود. برای دومین بار بازیگران معروفی مثل «نیکول کیدمن»، «هیو جکمن»، «الیجا وود»، «رایس ویلیامز» و «بریتنی مورفی» صدای خود را به شخصیتهای کارتونی قصه فیلم قرض میدهند. قصه فیلم، قسمت جدید ماجراجوییهای پنگوئن کوچولوی قطب شمال به نام «مومبه» و دوستانش را دنبال میکند.
قصه قسمت اول در فضای پر برف و سرد قطب شمال میگذشت، جایی که گروه بزرگی از پنگوئنها در کنار یکدیگر زندگی میکردند. «ممفیس» و «نورماجین» (با صدای جکمن و کیدمن) زوج جوانی بودند که صاحب فرزندی به نام مومبه (با صدای وود) میشوند. مومبه مثل بقیه پنگوئنها نیست، وقتی شروع به حرف زدن میکند، همه متوجه میشوند او چهقدر بد و وحشتناک آواز میخواند. مومبه برعکس بقیه پنگوئنها، توانایی خیلی خوبی در انجام حرکتهای موزون دارد. دوستان مومبه به کمک پدر و مادر او میآیند تا به او درست خواندن را آموزش دهند.
در قسمت دوم فیلم، مومبه کار آواز خواندن را خیلی خوب یاد گرفته و حالا میخواهد کمی از محیط زندگیاش دور شود. پدر و مادرش مخالف این کار هستند، ولی مومبه به همراه چند دوست صمیمیاش، خود را برای یک سفر کوتاه آماده میکنند. پدر و مادر مومبه با این سفر دستهجمعی موافقت میکنند و حتی خودشان هم به جمع بچهها میپیوندند. در چنین اوضاع و احوالی، پنگوئنها احساس میکنند که یک موجود غریبه در نزدیکی محل زندگی آنها حضور دارد. مومبه اصرار میکند که با این موجود غریبه آشنا و دوست شوند. این آشنایی، مومبه و دوستانش را وارد ماجراجویی هیجانانگیز و کمدی تازهای میکند.
جرج میلر، کارگردان فیلم میگوید: «خوش قدم اولین فیلم انیمیشن من بود، سالهاست که فیلم میسازم و در تمام این مدت میخواستم یک فیلم انیمیشن بسازم، ولی تا قبل از خوش قدم، فرصت و امکان این کار فراهم نشد. دلم میخواست یک فیلم انیمیشن جذاب کارگردانی کنم که هم بچهها و هم خانوادههای آنها از تماشایش لذت ببرند. خوش قدم ،فیلمی برای تمام اعضای خانواده بود که با استقبال همه آنها روبهرو شد. در یکی دو سال گذشته خیلیها از من میپرسیدند چرا قسمت دوم آن را نمیسازم. خودم هم مشتاق بودم که این کار را انجام دهم، ولی میخواستم یک قصه جذابتر و پرهیجانتر داشته باشم تا هم تماشاگران قسمت اول را راضی کند و هم باعث جلب تماشاگران تازهای برای آن بشود.»