همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: دارالفنون، نخستین مدرسه مدرن پایتخت، مقصد تور تهرانگردی مرکز تهرانشناسی موسسه همشهری با موضوع جستجوی نام و نشان امیر نامدار در طهران است. مدرسهای که امیرکبیر با ساخت آن اولینهای بسیاری را به تهران آورد و ماندگار کرد.
خواندنی های بیشتر را اینجا دنبال کنید
به همراه تهرانشناسان و گردشگران تور وارد یکی از کلاسهای درس مدرسه دارالفنون میشویم و پشت میز و نیمکتهای نخستین مدرسه مدرن تهران مینشینیم که به همت میرزا محمدتقی خان فراهانی بناشد. ۱۷۲سال از تاریخ مرگ امیرکبیر میگذرد و او همچنان چهره شناخته شده در میان مردم و نامش هنوز برزبانها جاری است.
نصرالله حدادی، تهرانشناس روی سکوی این کلاس میایستد و درباره جایگاه امیرکبیر میگوید: «امیرکبیر چهره تابناک تاریخ معاصر ایران است، اما برخیها درصدد هستند تا حقیقت تاریخ را وارونه نشان دهند و تخریب چهره امیر نیز از جمله آنهاست. در این سند جعلی که گویا برای اولین بار روی سایتهای اینترنتی آمده است، چنین میخوانیم: «قربانت شوم، الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمیشود. زیاده جسارت است. تقی»
این سند مخدوش و جعلی، هر چند به ظاهر، نشانه اقتدار امیر در زمان صدارتش است، اما به دلایل مختلف جعل مطلق است و بهانهای است برای کسانی که میگویند و مینویسند؛ امیر، با تندرویهای خود و تخفیف مقام سلطنت - چنان که همین گفته را در مورد قائم مقام و محمدشاه نیز تکرار میکنند - اسباب سقوط خود را فراهم آورد و چنانچه با سیاست با شاه جوان رفتار میکرد، چنین بلایی به سرش نمیآمد؛ گفتهای خام از سوی کسانی که کمترین آشنایی را با روحیه امیر داشته و دارند و براساس جو حاکم زمان و مکان خود، ابراز رای و عقیده میکنند. سیاست امیر آمیخته با صداقت، درستکاری، عدم رشوه خواری و بر پایه عدل و انصاف بود.
این سند در هیچ یک از کتب معتبری که درباره مرحوم امیر نگاشته شده یا اسناد و مدارک و نامههایی که از او به چاپ رسیده است تا به امروز مشاهده نشده است. از جمله در دو کتاب نامههای امیرکبیر، تصحیح و تدوین سیدعلی آل داوود، نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۱ و همچنین اسناد و نامههای امیرکبیر، نگارش و تدوین سیدعلی آل داوود، سازمان اسناد ملی، ۱۳۷۹، هیچ گونه اشاره به این نامه نشده است. در ۲ کتاب معتبر «امیرکبیر و ایران» مرحوم دکتر فریدون آدمیت و «امیرکبیر» مرحوم دکتر عباس اقبال آشتیانی نیز ردی از این نامه دیده نمیشود و حتی عباس امانت در کتاب «قبله عالم» نیز اشارهای به این سند ندارد و این در حالی است که عباس امانت با سعی بلیغی حلیتی برای چهره ایران بر بادده ناصرالدین شاه قاجار در کتاب خود طلبیده و ترسیم ساخته و «برای خراب کردن یک حقیقت، خوب به آن حمله نکرده، بلکه بد از آن دفاع کرده است»
وقتی صدای شمشیر از دارالفنون بلند شد
در این کتاب هم نیامده و این خود دلیل دیگری بر مخدوش بودن و جعل مطلق آن است. از سوی دیگر هیچ شباهتی بین خط اصلی مرحوم امیر، با این سند جعلی وجود ندارد. در این باره میتوانید در مقام مقایسه نگاه کنید به سند شماره ۱۴ در کتاب اسناد و نامههای امیرکبیر با نامه و سند فوق که هیچ شباهتی با هم ندارند. امیر حتی در روزگار تبعید نیز نامه عتاب آلود و تهدیدآمیز و ملامت انگیز نیز به شاه ننوشت، چه رسد هنگامی که در اوج قدرت بود. اکثر نامهها با جمله «قربان خاک پای همایونت شوم» شروع میشد و با جمله «زیاده جسارت نورزید، باقی الامر همایون مطاع» خاتمه مییافت و این در حالی است که در این نامه جعلی آمده است؛ و سخن هزل بر زبان راندهاید. چنانچه حتی اگر امضانامه فوق را در نظر آوریم و زیاده جسارت است را ملحوظ نظر داشته باشیم چه جسارتی از این بالاتر؟ این دو آیا جمع اضداد نیست؟ با یک جستوجوی وافی و قدری دقت و غور، میتوانیم به جعلی بودن برخی از اسنادی که گاه و بیگاه در زمانه ما مورد استفاده قرار میگیرند، پی ببریم. کار سختی نیست، فقط قدری دقت میطلبد و اندکی نیز اشراف بر تاریخ.»
اعزام دانشجو به خارج کشور ممنوع!
امیرکبیر به روسیه و عثمانی سفرهای بسیاری داشت و در این سفرها با مدارس فنی، صنعتی و نظامی این دو کشور آشنا شد. اردشیر آل عوض، تهرانپژوه درباره تاریخچه تاسیس این مدرسه میگوید: «بعد از به قدرت رسیدن در زمین بزرگی در مرکز تهران قدیم و نزدیک کاخهای سلطنتی با جلب نظر ناصرالدین شاه مدرسهای ساخت تا دانشجویان برای آموزش علوم و فنون به خارج از کشور نروند. میرزا رضا از فارغالتحصیلان انگلستان در عصر عباس میرزا نقشهای با الهام از نقشۀ عمارت سربازخانۀ ولیچ انگلیس طرح کرد و محمدتقی معمارباشی آن را ساخت.
اردشیر آلعوض، تهرانپژوه درباره اولین مدرسه تهران میگوید: «ساختمان دارالفنون تا سال ۱۳۰۸ شکل و شمایل اولیه خود را داشت. در این سال اعتمادالدوله قراگزلو، وزیر معارف، بنای قدیم را در هم کوبید و به دستور مارکف، مهندس روسی ساختمان جدید را ساخت. ناصرالدین شاه مدتی بعد از شروع فعالیت مدرسه دارالفنون، از آن بازید میکند. در این دیدار از دانشجویی میپرسد که بلژیک کجاست؟ آن دانشجو راجع به آن ۷ دقیقه صحبت میکند. ناصرالدین شاه ناراحت میشود و با عصبانیت مدرسه را ترک میکند. رئیس مدرسه میپرسد قبله عالم برای چه ناراحت شدید؟ او درست جواب داد. ناصرالدین شاه میگوید: «اگر اینگونه پیش بروید، اینها بر دوش ما سوار خواهند شد و تحت هیچ عنوان ما نمیتوانیم حکومت کنیم.» مدرسه برای دانشآموختگان خود تسهیلاتی از جمله نهار، لباس و ... در نظر گرفته بود، اما باتوجه به این موضوع که دانشجوهای دوره اول اغلب شاهزاده و رجال بودند و تمکن مالی خوبی داشتند، آنطور که امیرکبیر انتظار داشت نظام آموزشی با ساخت این مدرسه متحول شود و نظام آموزشی مطلوب و مؤثری برای آبادی و آبادانی باشد، محقق نشد و سال به سال درصد این انحراف هم بیشتر شد.»