همشهری آنلاین؛ حوادث: چند روز قبل تاجر ثروتمندی به اداره پلیس رفت و گفت افراد آشنایی به گاوصندوق خانهاش دستبرد زده و محتویات داخل آن را به سرقت بردهاند. این مرد توضیح داد: چند روز قبل به سراغ گاوصندوقم که در یکی از اتاق هایم جاسازی شده است، رفتم تا اسناد یکی از املاکم را بردارم شوکه شدم. هرچه اسناد و مدارک داشتم به سرقت رفته بود، علاوه بر مدارک و اسناد، ۴۰ سکه طلا، ساعت ۲۰۰ میلیون تومانیام، دلار، طلا و یوروهایی که داشتم به سرقت رفته بود. من احتمال می دهم سرقت از سوی آشنا صورت گرفته است.
اثر انگشت
با این شکایت، ماموران پلیس راهی خانه مرد تاجر(شاکی) که شمال تهران بود، شدند و به انگشت نگاری پرداختند. به جز مرد تاجر، اثر انگشت دختر نوجوان وی نیز وجود داشت. همین موجب شد تا انگشت اتهام به سمت ملیکا دختر نوجوان شاکی نشانه گرفته شود. در این شرایط بود که تحقیق از دختر نوجوان انجام شد و او اگرچه اصرار بر بی اطلاعی داشت اما در نهایت لب به اعتراف گشود و به سرقت با همدستی مادر، برادر، خواهر و شوهر خواهرش اعتراف کرد. او گفت که این سرقت یک توطئه خانوادگی بوده برای تصاحب اموال پدرش.
با افشای این حقیقت، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، دستور بازداشت متهمان دیگر را صادر کرد. این درحالیست که مرد تاجر با شکایت از خانواده اش، مدعی شده که آنها قصد گرفتن جانش را داشته اند. تحقیقات در این پرونده برای روشن شدن ابعاد بیشتری از این ماجرا ادامه دارد.
سرقت به دستور مادر
ملیکا دختر ۱۵ ساله می گوید به دستور مادرش نقشه سرقت را اجرا کرده است. او اما به شدت نادم و پشیمان است و فکر می کرد هرگز لو نخواهد رفت. گفت و گو با وی را در ادامه می خوانید.
به چه جرمی دستگیر شده ای؟
می گویند سرقت و سوء قصد به جان پدرم. اما من فکر نمی کردم کارهایی که انجام داده ام چنین اتهامی داشته باشد و برایم پرونده تشکیل می دهند.
چه شد که تصمیم گرفتی نقشه دستبرد به گاوصندوق خانه پدرت را اجرا کنی؟
همه این نقشه ها را مادرم کشید. من به دستور او این کارها را انجام دادم. او گفت پدرت سهم ما را نداده و ممکن است اموالش را همسر دومش تصاحب کند. من هم به دستور مادرم که میگفت همه این کارها را به خاطر آینده ما انجام می دهد، وارد این ماجرا شدم.
پدر و مادرت از یکدیگر جدا شده اند؟
بله آنها حدود یک سال قبل از هم جدا شدند. چون خیلی با یکدیگر اختلاف داشتند و من از زمانی که یادم است مدام با هم جر و بحثشان می شد.
پدرت بعد از جدایی از مادرت مجددا ازدواج کرد؟
بله، چند ماه قبل با زنی آشنا شد و با هم رفت و آمد داشتند تا اینکه پدرم تصمیم به ازدواج دوم گرفت.
تو تک فرزندی یا خواهر و برادر داری؟
من یک خواهر و یک برادردارم. خواهرم ازدواج کرده اما برادرم مجرد است.
با مادرت زندگی می کنی یا پدرت؟
بعد از طلاق پدر و مادرم، با پدرم زندگی می کنم اما آخر هفته ها به خانه مادرم می روم.
برگردیم به سراغ نقشه ای که می گویی مادرت کشید، از جزییات نقشه بگو؟
مادرم حدود ده قرص به من داد و گفت پودرش کن و داخل آبمیوه یا غذای پدرت بریز. گفت هرطور شده پدرم را بیهوش کنم تا فرصت اجرای نقشه سرقت فراهم شود. حرفهای مادرم حسابی مغز مرا شست و شو داده بود و فکر می کردم با ازدواج دوم پدرم هرچه سهم ما از این زندگیست از بین خواهد رفت. من هم این کار را انجام دادم و پدرم پس نوشیدن آبمیوه مسموم دچار سرگیجه و خواب آلودگی شد و از هوش رفت. بعد از اینکه مطمئن شدم او به خواب عمیق رفته و هوشیار نیست، در را به روی مادرم، خواهرم، برادرم و شوهر خواهرم باز گذاشتم و آنها وارد شدند. سپس در گاوصندوق پدرم را که از قبل متوجه رمز آن شده بودم، باز کردم. سپس آنها هرچه داخل گاوصندوق بود را برداشتند. حتی پای چند برگه سفید و مبایعه نامه اثر انگشت پدرم را زدند. مادرم می گفت تمام اموال پدرم را به نام ما بچه ها منتقل می کند تا آینده روشنی در انتظارمان باشد.
پدرت متوجه این سرقت و توطئه خانوادگی نشد؟
نه. او آن شب که به دلیل مصرف قرص ها بی هوش بود و تا فردا ظهر خوابید. تصور می کرد به دلیل بی خوابی و کار زیاد خسته شده و خوابیده است تا اینکه چند روز وقتی می خواست مدرکی از داخل گاوصندوق بردارد متوجه سرقت شد.
با اموال مسروقه چه کردید؟
پیش مادرم است. قرار بود بین ما بچه ها تقسیم کند که ماجرا لو رفت و من دستگیر شدم.
قصد کشتن پدرت را داشتید؟
نه. هرگز. ما فقط می خواستیم به حق مان برسیم. بعد از ازدواج دوم پدرم فکر می کردیم همسر جدیدش اموال پدرمان را تصاحب می کند، نمی دانم شاید اشتباه فکر می کردیم.