خبر قتل دختر و پدري در مركز پايتخت، مهمترين خبر جنايياي بود كه فروردين امسال در روزنامهها منتشر شد.
در اين جنايت، يك پزشك به همراه دخترش در آپارتمانشان به قتل رسيده بودند و خيلي زود معلوم شد كه عامل اين جنايت كسي نيست جز پسر جوان خانواده.
كسي كه پس از قتل سعي داشت با تقليد از سريالهاي پليسي پليس را گمراه كرده و وانمود كند كه جنايت از سوي خواهرش رقم خورده است.مرد جوان اما حالا در اداره آگاهي در بازداشت به سر ميبرد تا تحقيقات تكميلي درباره پروندهاش انجام شود.
او در گفت و گو با سرنخ از جزئيات ماجرا و انگيزه اين جنايت هولناك ميگويد. آنچه باعث شد هوتن 25 ساله حالا به جرم قتل در بازداشت باشد، اواسط فروردين رخ داد.
شامگاه يكشنبه 16 فروردين بود كه او با پليس تماس گرفت و از قتل اعضاي خانوادهاش خبر داد. آنطور كه پسر جوان ميگفت، اين جنايت در آپارتمان آنها در طبقه سوم يك مجتمع مسكوني در قلب پايتخت رخ داده بود.
دقايقي بعد، تيم بررسي صحنه جرم، به همراه بازپرس ويژه قتل در محل حادثه حضور يافتند. آنها با ورود به خانه، با جسد پدر 73ساله خانواده كه با ضربات چاقو از پا درآمده بود مواجه شدند.
جسد داخل آشپزخانه افتاده بود و از نحوه افتادنش و ساير شواهد و مدارك مشخص شد كه مرد ميانسال به محض ورود به خانه غافلگير شده و به قتل رسيده است.
داخل يكي از اتاقهاي خواب نيز جسد دختر 27ساله خانواده درحاليكه طنابي دور گردنش پيچيده شده بود پيدا شد، سر ديگر طناب كه البته بريده شده بود از لوستر آويزان بود و اينطور به نظر ميرسيد كه دختر جوان دست به خودكشي زده است.
در بررسيهاي اوليه باتوجه به سالم بودن در آپارتمان و از آنجا كه سرقتي از داخل خانه رخ نداده بود، اين فرضيه مطرح شد كه جنايت توسط فرد آشنايي رخ داده است.
ابتدا اين طور به نظر ميرسيد كه دختر جوان پس از به قتل رساندن پدرش دست به خودكشي زده است، اما تحقيقات كارآگاهان جنايي اين فرضيه را رد كرد و حكايت از آن داشت كه پدر و دختر توسط فرد سومي به قتل رسيدهاند.
درحالي كه كارآگاهان در رابطه با عامل اين جنايات تحقيق ميكردند به پسر خانواده به نام هوتن كه ماجراي جنايت را به پليس اطلاع داده بود مشكوك شده و شروع به تحقيق از او كردند.
پسر جوان در اين رابطه گفت: شب گذشته، همراه دوستم بودم و با هم به سينما رفتيم، بعد از آن، شب را در خانه او بودم ولي امروز كه به خانه آمدم با جسد پدرم مواجه شدم. در اتاق خواب هم جسد خواهرم را ديدم كه خودش را حلقآويز كرده بود. فورا طناب را پاره كردم، اما خواهرم مدتها بود كه فوت كرده بود.
برخلاف ادعاهاي هوتن، آثار زخم روي دست او، حكايت از درگيري سختي داشت، از طرفي او مدعي بود كه زمان جنايت با دوستش مشغول ديدن فيلم در سينما بوده است اما بررسيهاي متخصصان پزشكي قانوني نشان ميداد كه زمان حضور او در سينما با زمان وقوع جنايت يكي نيست.
از طرفي اظهارات پسر جوان پر بود از تناقضگويي و به همين دليل، او به عنوان نخستين و تنها مظنون پرونده بازداشت شد.
در حالي كه بررسيها ادامه داشت، مداركي بدست آمد كه حكايت از آن داشت كه پسر جوان در اين جنايت دست دارد.
او كه خود را در برابر مدارك پليسي ميديد 24 ساعت پس از شروع تحقيقات سرانجام به قتل پدر و خواهرش اعتراف كرد و علت درگيري و عصبانيتش را بر سر تماشاي سريال «درحاشيه » اعلام كرد.
- ميترسيدم پدرم مرا بكشد!
هوتن عصبي است و با گفتن هر جمله درباره جنايت اشكش سرازير ميشود. او دانشجو است و 25 سال دارد. از اينكه پدر و خواهرش را به قتل رسانده، خيلي ناراحت است و به خوبي نميتواند در رابطه با ماجراي جنايت حرفي بزند. گفت و گو با او را بخوانيد.
- چرا دست به اين جنايت وحشتناك زدي؟
عصباني شده بودم.
- چه چيزي باعث عصبانيت تو شده بود؟
شب حادثه، خواهرم ميخواست يك برنامه تلويزيوني را ببيند، اما من خواستم سريال «درحاشيه» را كه از شبكه ديگري پخش ميشد تماشا كنم.
سر همين موضوع باهم دعوايمان شد. آن شب او فيلمش را ديد. اما دعواي ما ادامه داشت و باهم درگير شديم. (هوتن نگاهي به دستهايش مياندازد) و ميگويد نگاه كنيد اين جاي ناخنهايش روي دستهايم است.
آن شب وقتي با هم دعوايمان شد، از شدت عصبانيت او را داخل اتاق انداختم، اما چند لحظه بعد، او از اتاق خارج شد و با چاقو به من حمله كرد.
(اين بار كف دستش را نشان ميدهد و جاي چاقو روي انگشتهايش به چشم ميخورد)، اين هم جاي چاقو است، چاقو را از او گرفتم و دوباره داخل اتاق انداختمش.»
- خواهرت چاقو را از كجا آورده بود؟
از داخل كشويم برداشته بود. چاقوي خودم بود، وسايل شخصيام را داخل اتاق نگه ميداشتم و او هم آن را از كشوي ميزم برداشته بود.
- بعد چه اتفاقي افتاد؟
خواهرم مدام جيغ و داد ميكرد و من هم از شدت عصبانيت وارد اتاق شدم و او را خفه كردم. به خودم كه آمدم، تازه متوجه شدم كه خواهربي گناهم را كشتهام.
خيلي ناراحت بودم، نميدانستم چكار بايد انجام دهم. تصميم گرفتم قبل از آنكه پدرم بيايد، قتل خواهرم را خودكشي جلوه دهم.
- پدرت كجا بود؟
در مطبش، آن موقع شب، هنوز مطبش را تعطيل نكرده بود. اما نزديك آمدن او بود و براي همين قبل از رسيدن پدرم بايد صحنه سازي را انجام ميدادم.
به اتاق رفتم، طنابي را برداشتم و به لوستر آويزان كردم كه به نظر برسد خواهرم خودش را كشته است. چون خواهرم مدتي دارو مصرف ميكرد، با خودم گفتم كسي شك نميكند كه او خودكشي كرده است.
اما در همين هنگام پدرم وارد خانه شد و كار من نيمه تمام ماند. ترسيده بودم و نميدانستم چكار كنم، به اين خاطر پدرم كه وارد خانه شد، از پشت سر او را غافلگير كردم و با همان چاقو او را به قتل رساندم.
- چرا به جاي قتل پدرت، ماجرا را به او نگفتي؟
نمي شد. او مرا ميكشت. پدرم، خواهرم را خيلي دوست داشت و اگر ميفهميد كه من، خواهرم را به قتل رساندهام، هيچوقت مرا نميبخشيد.
- بعد از قتل پدرت، چه كار كردي؟
همان شب من با دوستم قرار داشتم، دوستم كمي دير بدنبالم آمد، وقتي او زنگ خانهمان را زد، من اجساد را داخل خانه رها كردم و با دوستم بيرون رفتم.
باهم رفتيم سينما و بعد از آن هم، به خانه دوستم رفتم، شب را آنجا ماندم و فرداي آن روز، چند بار با خانه تماس گرفتم كه نشان دهم از جنايت خبر ندارم.
- چه ساعتي به خانه برگشتي؟
غروب بود، حدودا 7 شب، وارد خانه كه شدم، دار آويختگي خواهرم را كامل كردم و كمي از خون پدرم را روي لباس او ريختم. ميخواستم وانمود كنم كه او پدرم را با چاقو به قتل رسانده و به همين دليل، لباسهايش خوني شده و بعد هم خودكشي كرده است.
- اين صحنه سازي، چقدر طول كشيد؟
فقط چند دقيقه، بعد از آن با دوستم تماس گرفتم و گفتم كه آنها كشته شدهاند، دوستم خودش را به من رساند و بعد از آن هم با پليس تماس گرفتم و گفتم وقتي وارد خانه شدهام، با جنازههاي آنها مواجه شدهام. ميخواستم وانمود كنم كه بيگناهم.
- كي به قتل اعتراف كردي؟
همان روز توسط پليس دستگير شدم و فرداي آن روز، به قتل پدر و خواهرم اعتراف كردم.
- چه شد كه اعتراف كردي؟
مواجه شدن با حقيقت، تنها دليلش بود. اين كار را من انجام داده بودم و بايد راستش را ميگفتم. اعتراف به حقيقت كاري بود كه من بايد انجام ميدادم.
- گفتي چاقو داشتي، به چه دليل چاقو نگه ميداشتي؟
از زماني كه مادرم فوت كرد، من آشپزي ميكردم. گاهي اوقات هم خواهرم يا پدرم، اين كار را انجام ميدادند. من آن چاقو را براي كارهاي آشپزي خريده بودم و چون به آن علاقه داشتم، در اتاقم نگه ميداشتم.
- مادرت چرا فوت كرد؟
بيمار بود و مرگ او لطمه سنگيني به ما زد. ( هوتن دوباره گريه ميكند)، اگر او نمرده بود، اين اتفاقات هم براي ما نيفتاده بود. مادرم مرا دوست داشت و مرگش تاثير منفي زيادي بر زندگي من گذاشت.
- چه شد كه تو قاتل شدي؟
مرگ مادرم خلاء بزرگي در زندگي ما بود، چه از نظر عاطفي و چه از نظر مشكلات خانه، وقتي او فوت كرد، نبودش خيلي ناراحت كننده بود و از همه بدتر اين بود كه من وابستگي شديدي به مادرم داشتم، از خانوادهها ميخواهم كه به بچههايشان اجازه دهند روي پاي خودشان بايستند تا خدايي نكرده اگر يكي از افراد خانوادهشان فوت كرد، بتوانند به زندگي ادامه بدهند اما من با مرگ مادرم، هيچ كاري نميتوانستم انجام دهم.
با مشكلاتي مثل غذا، شستن لباس و تميز كردن خانه هم مواجه بودم و اين مسائل اثرات خيلي بدي روي من گذاشته بود.
- براي رفع اين مشكل چرا خدمتكار نياورديد؟
خواهرم اجازه نميداد، نه اجازه ميداد خدمتكار وارد خانهمان شود و نه اينكه پدرم زن بگيرد. ميگفت خودم كارها را انجام ميدهم اما درست و حسابي انجام نميداد و دائم سر ما منت ميگذاشت و گلايه ميكرد. حتي پدرم ميخواست يكبار ازدواج كند اما او مخالفت كرد و اجازه نداد.
- مگر تو موافق ازدواج بودي؟
بله، با آمدن يك زن به داخل خانه ما، نيمي از مشكلات حل ميشد. خانه ما پر بود از تشنج و اين تشنجها و درگيريها با رفتن مادرم آغاز شد. ميدانستم كه حضور يك زن، خيلي از درگيريها و گرفتاريهاي ما را كم ميكند. باور كنيد اگر پدرم ازدواج كرده بود اين اتفاق نميافتاد.
- در روزنامهها نوشته شده كه از روي فيلمهايي كه از ماهواره ديدهاي جنايت را الگوبرداري كردهاي. درست است؟
جنايت را از روي فيلمها انجام ندادم، چون واقعا ناخواسته و بدون تصميم قبلي بود، اما بازسازي صحنه قتل خواهرم را از يك سريال جنايي كه در يك شبكه ماهوارهاي پخش ميشود، الگوبرداري كردم و انجام دادم تا خودم را بيگناه جلوه دهم.
- به داستانها و فيلمهاي جنايي علاقه داري؟
بله پيگيري ميكنم.
- حرف آخر؟
عمرم هدر رفت. پدر و خواهرم را دوست داشتم و خيلي پشيمانم.
منبع:همشهريسرنخ
نظر شما