همشهری آنلاین - بهاره خسروی :عامل اصلی ترور جوان بیست و یک سالهای به نام «سید محمد بخارایی» بود که همراه دوستانش «مرتضی نیکنژاد»، «سید علی اندرزگو»، «صادق امانی» و «رضا صفار هرندی» تصمیم به ترور نخست وزیر میگیرند. قرار آنها این بود: هرکس زودتر او را دید به هدف شلیک کند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
در میان اعضا، رضا صفار هرندی بچهمحله دروازه غار بود و به همین دلیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نام این محله به شهید هرندی تغییر کرد. به گفته علیرضا زمانی، تهرانپژوه، رضا شاگرد معنوی برادر بزرگترش، حجتالاسلام علیاصغر صفار هرندی، از علمای بزرگ تهران در مسجد اصفهانیها بود. او علاوه بر آموزش علوم دینی، در پارچهفروشی همین برادرش شاگردی میکرد. بیان خوب و شیوایی داشت و به واسطه همین بیان، وقتی برای گرفتن اقساط فروش اجناس به محلههای مختلف میرفت، با صحبتهایش جوانان را به سمت خود جذب میکرد. رضا شبانه درس خواند و دیپلم گرفت و در موازات تحصیلاتش یادگیری مقدمات عربی را هم دنبال کرد. فعالیتهای سیاسی هم داشت.»
زمانی درباره ماجرای جذب این شهید انقلاب به گروه مؤتلفه و فعالیتهای آنها در مسجد هرندی امروز یا همان اصفهانیهای سابق تعریف میکند: «بعد از رحلت آقای بروجردی، پیشنماز مسجد هرندی، حزب مؤتلفه اسلامی شکل گرفت. البته تقریباً از دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت مسجد هرندی تبدیل به پاتوق فداییان اسلام شد تا اینکه با توجه رویکرد جوانگرایی و بها دادن به آنها حزب فداییان اسلام با افرادی مانند، عسگراولادی، مهدی عراقی و شهید صادق امانی فعالیتش را شروع کرد. به مرور تعداد این گروه به 50 نفر رسید. با توجه به جذب شهیدان نیکنژاد و بخارایی که بچههای محله دروازه غار و مولوی بودند، رضا هم به تبعیت از دوستانش جذب گروه مؤتلفه اسلامی شد.»
این تهرانپژوه درباره سرنوشت رضا هرندی بعد از ترور نخستوزیر وقت میگوید: «بعد از ماجرای ترور، شهید هرندی پشتیبان شهید بخارایی برای پوشش دادن عملیات مسلحانه بود و فرصت خروج از صحنه ترور را پیدا کرد وقتی به خانه مراجعت کرد تا وسایل شخصیاش را جمع کند و همراه شهید نیکنژاد زندگی مخفی را شروع کند دستگیر شد.»
این شهید همراه دیگر همرزمانش در سپیدهدم 26 خرداد ماه سال 1344 به شهادت رسید.