کامران فانی، نخستین سخنران این نشست با تأکید بر این نکته که کشف تاریخ، کشفی غربی است، گفت: ما وقتی از تاریخ چیزی حرف میزنیم از سیرتحول آن حرف میزنیم که لزوماً باید به نقطهای ختم شود. تا پیش از این جامعه آرمانی در دوران گذشته وجود داشت که پس از قرن 18 و در غرب به آینده موکول شد. تا پیش از این اعتقاد بر این بود که گذشتگان همواره بهتر از ما هستند. این تغییر رویکرد ایجاب میکرد که سیر تاریخی چیزها در نظر گرفته شود.
به گفته فانی، شاید ارسطو بیشتر از همه به تاریخ فلسفه توجه کرده و سیر افکار و آرا را بیان کرده است و بنابراین میتوان از ارسطو بهعنوان نخستین تاریخنگار فلسفه نام برد اما نخستین کسی که تاریخ فلسفه نوشته است تئوفراستوس بود که کتابی نوشت با نام «آراءطبیعیون». شیوه این کتاب عقایدنگاری است. پس از آن تاریخ فلاسفه بیشتر تذکرهالفلاسفه یا تذکرهالحکما بودند که هیچ نوع ارتباطی میان افرادی که در آنها نام برده شده وجود ندارد. کتابی دیگر در این زمینه که در قرن سوم میلادی آراء فلاسفه را به تفصیل بیان کرده است کتابی است از دیوگنس لائرتیوس.
از نخستین کسانی که بر مبنای همان شیوه پیشین شروع به نوشتن تذکرهالفلاسفه یا تذکرهالحکما کرد کتابدار و کتابشناس برجسته، ابنندیم بود که در کتاب خود زندگی فیلسوف و آراء وی را ذکر میکند و اثر او از منابع مهم در این حوزه محسوب میشود. اما مهمترین تاریخ فلسفهای که در جهان اسلام پیدا شد کتاب صوانالحکمه است که بهترین تاریخ فلسفهای است که در گذشته وجود داشته و هماکنون متأسفانه فقط خلاصهای از آن در دسترس است.
این سیر ادامه پیدا کرد و آخرین کتابی که در این زمینه در تمدن قدیم نوشته شد کتاب محبوبالقلوب است. فانی با اشاره به اینکه فلسفه اسلامی عموماً در دپارتمانهای شرقشناسی و اسلامشناسی غرب وجود دارد نه در بخشهای فلسفه، گفت: نخستین کوششها برای نوشتن تاریخ فلسفه در اسلام توسط کسانی انجام شد که تحتتأثیر چنین اندیشهای بودند. نخستین تاریخ فلسفه اسلامی را سلیمان مونک نوشته است. پس از وی دبوئر آلمانی کتابی در این زمینه نوشت که به فارسی و عربی نیز ترجمه شد. ایراد این تاریخ فلسفه این است که فلسفه را به ابنرشد میرساند و معتقد است با حمله غزالی به فلسفه، فلسفه در جهان اسلام از میان رفت.
در ادامه عربها کوششهایی در این زمینه کردند. تاریخ فلسفه عبدالرحمن بدوی و تاریخ فلسفه ماجد فخری که به انگلیسی نوشته شده و به فارسی هم برگردانده شده است از این جملهاند.
مترجم بخشی از تاریخ فلسفه م.م.شریف، تاریخ فلسفه دکتر نصر را حاصل کاری گروهی دانست که سبب شده مجموعهای پراکنده از اندیشههای مختلف مطرح شوند و در نتیجه فکری منسجم در آن وجود نداشته باشد.
اما شاید مهمترین مسئلهای که همواره برای نویسندگان تاریخ فلسفه اسلامی و پژوهشگران این حوزه مطرح بوده این است که فلسفه اسلامی چیست؟ الیور لیمن مقدمه این کتاب را با همین سؤال آغاز و به خوبی هم جوانب موضوع را مطرح کرده است: وی به این نتیجه رسیده که این رابطه، رابطه خاصی است. این فلاسفه همگی مسلمان یا عرب نبودند و به عربی هم نمینوشتند. بنابراین رابطه این اسلامیت و فلسفه چیست؟ لیمن به این نتیجه میرسد که فلسفه اسلامی اولاً و بالذات فلسفه است و هیچ فرقی هم با فلسفههای دیگر ندارد.
فانی در پایان ضمن بیان برخی مثالهایی، برخی از نقدهای خود را بر این کتاب مطرح کرد.
دومین سخنران این نشست دکتر محمود یوسفثانی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بود که خود نیز در ترجمه بخشی از این کتاب مشارکت داشته است.
وی که فهم فلسفه را بدون توجه به تاریخ فلسفه چندان فهم درستی نمیداند تاریخ فلسفه دکتر نصر را ترکیبی از آرا فیلسوفان، مکتبهای فلسفی و برخی مفاهیم فلسفی دانست و افزود: بعضی موضوعات است که در این تاریخ فلسفه به آن پرداخته نشده و در برخی موارد بحثها تا زمان ابنرشد طرح شده است. مقالات هم ناهماهنگند و بعضی از مقالات هیچ ارجاع مستقیمی ندارند و برخی از مقالات سرشار از ارجاعات هستند. در برخی از مقالات هم گویی نویسنده خودش هم نمیداند چه میگوید. مثلاً مقاله معرفتشناسی که همه چیز هست الا معرفتشناسی.
دکتر حسین هوشنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق بهعنوان آخرین سخنران روش به کار رفته در این کتاب را روشی تلفیقی در پرداختن به فلسفه اسلامی دانست و گفت: در مطالعه تاریخ فلسفه لازم است که سه چیز لحاظ شود: اول عامل منطقی که تعامل و تبادل منطقی میان آرای یک فیلسوف با دیگران را نشان میدهد؛ دوم عامل جامعهشناختی که در آن از عوامل غیرمعرفتی سخن گفته میشود و سوم عامل زندگینامهای که البته با توجه به تعداد بالای نویسندگان مقالات در این کتاب نمیتوان انتظار داشت که عامل منطقی دراین کتاب وجود داشته باشد اما عوامل جامعهشناختی و زندگینامهای در نوشتن این مقالات مدنظر قرار گرفته است.
وی با نام بردن از دو رویکرد عینی که رویکردی است خنثی، بیطرف و فارغ از ارزشداوری و رویکرد همدلانه در تاریخنگاری فلسفه، افزود: آقای نصر صریحاً گفتهاند که این تاریخ فلسفه را همدلانه ویراستاری کردهاند.
حاکم نبودن نگاهی واحد بر کتاب، یکدست نکردن مقالات، حجم متفاوت مقالات، حذف نکردن مکررات، تعارضات موجود در این کتاب، حذفهای ناموجه و یکسان نبودن کتابشناسیها و تشتت در آنها از اصلیترین انتقاداتی است که این استاد فلسفه بر تاریخ فلسفه اسلامی دکتر نصر وارد میداند.