قومهای ترک، کرمانچ، ترکمن، بلوچ و لر در پهنه خراسان شمالی قرنهاست در کنار یکدیگر زندگی میکنند و حالا پربار و پرقدمت، انباشتی از فرهنگ را در خود دارند.
اما متاسفانه در اینجا هم مانند بقیه استانها فرهنگ فولکلوریک و قومی در حال نابودی
است و جوانها از آنجا که متعلق به دنیای دیجیتال و سفر به دنیاهای ناشناخته هستند اهمیتی به فرهنگ پدرانشان که نسل به نسل حفظ شده نمیدهند، چون آنها حوصله جهان گذشته را ندارند.
در این حال سازمان میراث فرهنگی و سازمانهای دیگر با بودجههای خود وظیفه حفظ فرهنگ فولکوریک را دارند که متاسفانه برخی سازمانها نیز با بهانههایی از آن میگذرند یا نیمه کار و آنقدر غیرحرفهای این کار را انجام میدهند که همان بهتر که اصلا انجام نگیرد.
قاسم مهرنیا، شاعر و پژوهشگر فرهنگ فولکلوریک خراسان شمالی 64 سال پیش در منطقه خاوره محلهای شهرستان بجنورد به دنیا آمده و هنوز هم در همان جا زندگی میکند که خود آن را از محلهای قدیمی و با اصالت بجنورد میداند. او تا به حال کتابها و مقالات زیادی در قالب کتاب یا مجلات محلی و سراسری نوشته است.
در سال 70 مجموعهای از اشعارش را در کتابی با عنوان « قطرهای از قولزوم » به چاپ رساند و کتابی نیز درباره فرهنگ عامیانه خراسان شمالی بهخصوص منطقه بجنورد دارد که در آنها به معرفی آهنگهای مقامی و بازیهای محلی پرداخته است.
مهرنیا که علاقه دارد از شعرهایش با عنوان دل نوشتهها یاد کند درباره آغاز فعالیت شاعری خود میگوید: « از آنجا که در جوانی صدای خوشی داشتم و علاقه هم به هیاتهای مذهبی، بنابراین جذب هیاتها شدم و دل نوشتههای خود را در مراسمها میخواندم. یعنی من با مداحی وارد عالم شعر شدم. بعد با مطالعه شعرای قدیم به سمت شعر کلاسیک کشیده شدم. بیشتر رباعی و غزل میسرایم و سبکم نیز غالبا عراقی است. من اصلا در شعر مدرن تخصصی ندارم و علاقهای هم البته.»
این شاعر و پژوهشگر درباره وضعیت هنری و ادبی بجنورد میگوید: شهر من به دلیل پشتوانه قوی و کهنی که از شعر دارد نمیتواند از شعر هم جدا شود و در هر دوره شاعران خوبی میزاید. از زمان ملکالشعرای بهار که در بجنورد زندگی میکرد و بعدها مرحومان و داد بجنوردی، عارف بجنوردی، ناطق بجنوردی،... دور استاد بهار حلقه زدند و در سالهای آخر زندگی بهار انجمن ادبی پیریزی شد.
بعد از رفتن بهار نیز جلسات شعر هر هفته در خانه یکی از شعرا برگزار میشد و بده بستانهای شاعری درمیان شان بود. پس از انقلاب در سال 64 انجمن ادبی عارف بجنوردی تشکیل شد که تا به الان در حال فعالیت است و شاعران جوان در کارگاهها و جلسات، شعر میخوانند.
مهرنیا از پژوهشهایش در حیطه آهنگهای مقامی خراسان شمالی هم میگوید: « تمام آهنگهای مقامی خط خراسان دارای داستانی هستند، داستانها حماسی، عرفانی و عاشقانه است. شعرا و نوازندگان محلی برایش شعر و آهنگ ساختهاند و نسل به نسل منتقل شده است.»
مهرنیا از استقبال خراسانیها از آهنگهای مقامی میگوید: «این آهنگها نقل مجلس است و اگر نوازنده محلی در مجلس باشد همه میخواهند که با سازش بقیه را سرگرم کند. اما همه آهنگها هم به دلیل قصهای که در پشت خود دارند ساخته شدهاند. مانند آهنگ «سردار گوزخان» که حماسی است یا«لیاره» که عشقی است یا « طرقه » که عرفانی است.
همچنین هر کدام از قومها با سازی معروفند مثلا بخشیها دوتار میزنند، عاشقها کمانچه، دایره، نی چوبی میزنند. اما بیشتر آهنگهای روایی که توسط بخشیها ساخته شده با دوتار هم نواخته میشود.
هر کدام از قومها نیز آهنگها، مراسم و شعرهای خاصی در مراسمشان مانند عروسی و عزاداری دارند. متاسفانه الان خیلی از آهنگهایمان از دست رفتهاند، مانند مراسمهایمان. الان کلی خرج عروسی میشود درحالیکه درقدیم اینطور نبود و خیلی هم مراسمش جذابتر بود.
مثلا برای گلهای ماشین عروس کلی خرج میکنند که فردایش پلاسیده میشود ولی در قدیم عروس با پای خود ش به خانه جدیدش میرفت و فقط یک شال روی دوشش میانداختند که آ ن شال هم در صندوق میماند و نسل به نسل میچرخید.»
قاسم مهرنیا درباره مشکلاتی که هنرمندان بجنورد با آ ن روبرو هستند، نظر جالبی داد : ما که آفتاب لبه بامیم.. با جوانها باید درباره مسائلشان صحبت کنید. من چه بگویم؟! من که دارم میروم و دردل آنها هم نیستم، اما واقعا در دوران ما اینطور نبود که به فکر حمایت کسی باشیم و دنبال حامی بگردیم. آدم عاشق باید خیلی فراتر از این چیزها فکر کند و بهرغم اوضاع بد او با عشق باید کارش را انجام دهد.
به خاطر عشقش هزینه کند، منظورم هزینه مادی نیست، وقت و انرژی بگذارد. اگر تا آمدن اسپانسر کاری نکنیم که اسممان را نمیشود گذاشت هنرمند. کاری هم که میکنیم مطمئنا هنر نخواهد بود. ما تا آمدن اسپانسر دست روی دست گذاشتهایم اگر هرگز نیاید چه!
همشهری استانها