همشهری آنلاین- بهاره خسروی : تهران این کهنه پایتخت قاجاری در آن روزها در مقایسه با سایر پایتخت های مدرن و پیشرفته اروپایی باید مسیر توسعه و پیشرفت را شروع می کرد و توسعه حمل و نقل عمومی یکی از مهمترین نیازهای این شهر محسوب می شد.تا قبل از روی کار آمدن قاجارها و اواسط این دوران ورود کالسکه به تهران عموماً مردم برای حملونقل عمومی اغلب از چهار پایان استفاده میکردند یا با پای پیاده مقصد سفرشان را به هر گوشه از شهر گز میکردند. تا اینکه همسایه سلطهطلب ما روسیه خیال کشورگشایی و توسعه امپراطوری به سرش زد و این ماجرا سرآغاز جنگهای طولانی ایران و روسیه شد. ادامه این جنگها که عموماً با شکست ایران به واسطه نداشتن دانش جنگی و سلاحهای بهروز بود که به مذاق ابرقدرت آن دوره که مستعمراتی در خاورمیانه داشتند خوشایند نبود. یکی از آنها امپراطوری بریتانیا بود که با توسعه قلمرو روسها در ایران مستعمراتش در هندوستان به خطر میافتاد. این ماجرا یادآور جمله معروف دایی جان ناپلئون کتاب ایرج پزشکزاد است که «کار، کار انگلیس و روسیه است...»
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
در واقع همین هم واقعیت داشت. برای حل این دعوای همسایگی بیپایان هیئتی از انگلستان به خاورمیانه و تهران سفر میکند که با خود پیشکشی برای شاه قاجار همراه داشتهاند. «شهرام جبارزادگان» کارشناس حوزه حملونقل، در بیست و سومین نشست مرکز تهرانشناسی همشهری با موضوع «حملونقل در تهران از قاجاریه تا کنون» که در نمایشگاه رسانههای ایران برگزار شد، درباره ماجرای این هدیه جالب انگلیسیها چنین تعریف میکند: «سال ۱۱۸۹ شمسی برای نخستین بار یک هیئت انگلیسی به سرپرستی دیپلماتی به نام «سرگور اوزلی» راهی تهران میشود و به فتحعلی شاه قاجار کالسکهای را هدیه میدهد.»
این کارشناس هدیه مزبور را نخستین وسیله مدرن حملونقل عمومی میداند که وارد تهران و دربار پادشاهان قاجار شد و میافزاید: «به مرور زمان با توسعه و گسترش حملونقل عمومی در دوران قاجار این روند ادامه پیدا کرد و مردم با کالسکه آشنا شدند به نحوی سال ۱۲۳۰ شمسی کالسکه وسیلهای فراگیر میان مردم شهر تهران شد و مردم در سفرهای درونشهری از این وسیله برای حملونقل و رفتوآمد استفاده میکردند.»
جبارزادگان در بخش دیگر صحبتهایش به مصائب و سختیهای راندن کالسکه در دل کوچهپسکوچههای تهران قدیم اشاره میکند و توضیح میگوید: «تهران دوره قاجاری هنوز رخت و لباس شهری بر تن نکرده بود و همچنان حال و هوای روستایی خودش را داشت. راندن کالسکه در دل خیابانها و کوچهپسکوچهای پر از گل و لای که از هر گوشهای گذر میکرد بیبرو برگرد با چهارپایی تصادف میکردی و خبری هم از قوانین رانندگی و کالسکهرانی نبود کلی داستان و ماجرای جالبی داشت. در واقع کالسکه برای تردد در تهران با شرایط آن روزگار چندان وسیله حمل و نقل مناسبی محسوب نمی شد.»