همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: جواد انصافی را با سیاهبازی در تلویزیون و ایفای نقشش به عنوان «حاجی فیروز» با جمله معروف «ارباب خودم چرا نمیخندی» به یاد داریم. او اصالتاً و از چند پشت پدری اهل شبستر است اما پدر و مادرش در تهران با هم آشنا میشوند. انصافی میگوید: «کسانی که میخواهند نیت ۱۰ روزه سفر و روزههایشان را هم بگیرند، میتوانند به شهر ابیانه سفر کنند و شهرهای کوچک اطراف آنجا را هم ببینند.» او همچنین از ۳۲ سال پیش یاد کرد که ماه مبارک رمضان با نوروز تقارن داشت و از همین رو نمیشد جلو بچهها را گرفت که به قول انصافی، چون روزه گرفتن بر آنها واجب نیست، یادم است که همان سال شیرینی و میوه میخوردند. گفتوگوی ما را با انصافی بخوانید.
۳۲ سال پیش ماه رمضان با نوروز مقارن بود، درست مثل امثال. آیا خاطرهای از آن سالها دارید؟
دیدار با برخی خانوادهها در اقوام و آشنایان به پس از افطار موکول میشد. ما البته به دلیل اینکه کارمند صدا و سیما بودیم و تعطیلیمان محدود بود و در عین حال خویشاوندان زیادی هم داشتیم، از این رو باید به دید و بازدیدهای فراوانی میرفتیم. به کسانی که با آنها رودربایستی نداشتیم، صبح یا ظهر سرمیزدیم و میگفتیم روزهایم و فقط آمدهایم تا دید و بازدیدی کنیم و ببینیمتان. چون بچهها همراه ما بودند و چون طبعاً گرفتن روزه بر آنها واجب نیست، همواره میوه و شیرینی میخوردند و مفهومی از روزه در ذهن نداشتند. نمیشد به بچهها هم چیزی گفت.
بچهها چه عیدیای از شما میگرفتند؟
معمولاً تخممرغ رنگی عیدی میدادم.
با کسانی که رودربایستی داشتید دید و بازدیدها چگونه انجام میشد؟
دید و بازدید با آنها عملاً به بعد از افطار موکول میشد. معمولاً هم ما پس از افطار نمیتوانستیم بیش از ۲ یا ۳ خانواده را ببینیم. در کل تهران خویشاوند و آشنا داشتیم و مسیرها هم مثل امروز نزدیک نبود.
پیشنهاد میکنید که امسال نوروز، ایرانیها و مخاطبانی که شما را دوست دارند، کجا سفر کنند؟
معمولاً ما ایرانیها ویژگیای داریم که اگر به شهری تعلق داریم، در این ایام به آن شهرستان یا روستا میرویم.
پس شما هم بالاخره شهری را انتخاب خواهید کرد؟ آن شهر کجاست؟
ما اصالتاً از سمت پدری شبستری هستیم. اما این ریشه به چند نسل قبل بازمیگردد. به همین طریق پدر و مادرم در شمیران و قیطریه با هم آشنا میشوند و در تهران با هم ازدواج میکنند. ما وابستگیهایی از این شکل و شمایل نداشتیم و به همین دلیل الزامی وجود نداشت که به شهر پدری یا مادری سر بزنیم. اما واقعیت موضوع این است که مردم طبق روال به شهر خودشان میروند. اما کسانی که دوست دارند سفر کنند و قصد ۱۰ روزه کنند که روزههایشان را هم بگیرند، بد نیست به شهرهایی سفر کنند که تا به حال نرفتهاند.
مثل کجا؟ شما کجا را پیشنهاد میکنید؟
مثلاً ابیانه. کسانی که تا به حال طبیعتی مانند ابیانه را ندیدهاند میتوانند به آنجا بروند.
چرا ابیانه را توصیه میکنید؟
چون شهری سرخ است و قدمت و تاریخ دیرینهای را با خود دارد. خاک سرخی که آنجاست به خانهها هم منتقل شده و همه خانهها هم آن سرخی را درونشان دارند و با چشم هم میتوان آن را دید و تشخیص داد. از نظر تاریخی مردم حتی میتوانند آثار باستانی دوران زردشت را ببینند. از آتشکدهها دیدن کنند. ابیانه شهری تاریخی است و شهرهای همجوارش هم دیدنی است. در اطراف ابیانه حتی میتوان به سفرهای نیم روزی رفت. هموطنان عزیزمان میتوانند صبح به شهرهای اطراف بروند و افطار را در ابیانه بگذرانند. شهرهای نزدیک ابیانه معمولاً یک دو ساعت با آنجا بیشتر فاصله ندارد.
بچههای دهه ۵۰ و ۶۰ خاطرههایی که هنرنماییها و شخصیت طناز شما دارند. شما چه پیامی برای نوروز امسال به آنها دارید؟
اولین سخنی که با آنها دارم این است که اصالت ایرانی بودنشان را فراموش نکنند و به نوروز اهمیت خاصی بدهند. از آنها خواهش میکنم که موضوعات نوروز را به شکل علمی بررسی کنند. خودم دو کتاب در این ارتباط دارم. یکی با عنوان «نوید بهار» و دیگری «نمایشنامه نوروز و پیروز». در این دو کتاب نوروز را از همه ابعاد بررسی کردهام. از سادهترین کارهایی که حتی پیش از نوروز به آن میپردازیم، یاد کردهام. از خانه تکانی گرفته تا روز طبیعت. مثلاً ما ایرانیها از دیربار در خانه تکانی خاک فرشهایمان را با زدن چوب به آنها میگرفتیم و بعد میشستیم. یکی از دلایل نامگذاری خانه تکانی همین است. دلیل این کار ما ایرانیها هم آن بود که اگر خاک فرشها را نگیریم و و یکسره آنها را بشوییم، رنگهایش با هم قاطی میشود. یا مثلاً در این کتاب به این موضوع پرداختهام که سبزه سبز کردن که نمادی در سفره هفت سین نوروز است، داستانی با قدرمت و پیشینه دارد و آن اینکه مادرانمان انواع و اقسام سبزهها را پرورش میدادند تا دریابند کدام بهتر سبز شده و در دوره کشاورزی آن سال همان را با توجه به آب و هوا و شرایط جوی آن سال بکارند. حتی چیدمان سفره هفتسینمان نوبت دارد. نخستین سینی که سر سفره قرار میدهیم سنجد است. چرا که زمانی که خداوند انسان را خلق میکند نخستین چیزی که به او میدهد، خرد و مغز است که محل و مرکز تفکر و تعقل است. سنجد از نظر لغوی از سنجیدن و سنجش میآید و سمبل سنجیده اندیشیدن و سنجیده فکر کردن است. همه آن نسل میدانستند که اندیشه و تفکر از هر چیزی مهمتر است و به همین دلیل نخستین سین سفره هفت سین همین بود. همچنین کتاب دیگری با عنوان «نمایش عروسکی و دو نمایش سیاهبازی» برای کودکان و نوجوانان دارم که چند روز پیش از عید رونمایی شد. این کتاب را انتشارات گویا به چاپ رسانده است. عنوان دو نمایش سیاهبازی برای کودکان و نوجوانان در این کتاب نیز «مبارک و طلسم شاهزاده» و «قصه عمو نوروز و ننه سرما»ست که راجع به مباحث نوروز هم در این کتاب سخن به میان رفته است. این کتاب، اثری است که به درد همه نوروز خوانها میخورد.