لیلی شیرازی: ولادت او را روز جمعه سیزدهم رجب، یا بیست و سوم آن ماه و بعضی نیمه شعبان نوشته‌اند.

چه سالی؟ سی سال یا بیست و نه سال پس از عام الفیل. عام‌الفیل چه سالی بوده؟ سالی که ابرهه، سردار حبشی، با پیل‌های خود برای ویران کردن مکه آمد. اما آن چه سالی بود؟ در آن روزگار ضبط دقیق روز و ماه و حتی سال را نمی‌توانستند، چرا که بیشتر مردم خواندن و نوشتن نمی‌دانستند. حادثه‌ها در ذهن این و آن بود، نه در صفحه کاغذ. و چون حادثه‌ای بزرگ پدید می‌آمد، آن را مبدأ تاریخ قرار می‌دادند. آمدن پیلان به مکه و کشته شدن آنها به سنگریزه‌هایی که پرندگان می‌افکندند، واقعه‌ای بزرگ بود، بدین رو تاریخ را با سال آن واقعه در حافظه نگاه می‌داشتند.

چون رسول خدا (ص) در عام الفیل به دنیا آمده است و سن او هنگام رحلت 63 سال بود، ولادت او را بین 965 تا 570 میلادی ضبط کرده‌اند. و چون ولادت علی‌ (ع)  را در سی سالگی رسول(ص) نوشته‌اند، بایستی علی(ع)  در 599 یا 006 میلادی تولد یافته باشد. نوشته‌اند که او در کعبه به دنیا آمد و پیش از او و پس او ،کسی در خانه‌ کعبه به دنیا نیامد!»1

مرقد حضرت علی ع- عکس : پایگاه اینترنتی: شیعه ویکی.کام

این طور که گفته می‌شود، تو در روزهایی بسیار بسیار دور به دنیا آمده‌ای؛ زمانی که متعلق به تاریخ است. زمانی که هر چه به عقب برگردم نمی‌توانم به چشم ببینم. تو متعلق به جهانی هستی که اضلاعش با جهان امروز من متفاوت است. وسعتش، معیارهای خوب و بدش، زشت و زیبایش و روان و سرشت آدم‌هایش هم شاید. اما معجزه تو این است که انسان امروز من هستی! باورکردنی نیست. اما تو متعلق به حال حاضری، اگرچه زمان تولدت را حتی نمی‌شود به دقت و اطمینان گفت، بس که با ما فاصله دارد.

من، آدم‌های زیادی را می‌شناسم که توی همین زمان به دنیا آمده‌اند، همین‌جا زندگی می‌کنند و از آدم‌های همین دوره‌اند، اما سالیان سال از زندگی عقب‌اند. از لحظه‌های معاصر، از آنچه که در جریان است؛ از فکرهای امروزی، خنده‌های امروزی، تدبیرهای امروزی.

از آن چیزی که نشان می‌دهد ما فرزند کدام زمانه هستیم. اما تو برعکس! مردی هستی که خیلی پیش از این آفریده شدی ، اما برای امروزی. هیچ چیزت قدیمی نیست، کهنه نیست، از کار افتاده و مستعمل نیست. حرف های تو ماسه هایی نیستند که با آنها در ساحل یک قلعه شنی ساخته باشیم و با اولین موجی که می آید، فرو بریزد و نابود شود. حرف های تو دریاست. با امواج بسیار. و ما ماهیگیرانی هستیم که باید در تمام عمرمان توی این دریا بگردیم و مروارید صید کنیم. شیوه‌ مهربانی کردن تو به بچه‌های یتیم، آنها که چشم به راه صدای پای تو بودند، شیوه غذا بردن تو برای آنها، شیوه پدر بودنت و مرد خانواده بودنت، شیوه مثال زدنی حکومتت، حکومت عدل تو، که پنج سال بود، اما خوشبخت‌ترین لحظه‌های زمین بود، شیوه رهبری کردنت، سکوت نکردنت در مقابل ظلم، جنگیدنت در حین مهربانی، مهربانی در حین جنگاوری، سخاوتمندی‌ات در حین امانتداری در بیت‌المال، شیوه بودنت، سکوت‌های بجایت و سخنرانی‌های رسایت، آنچه که بودی، آنچه که ماندی، هر چه که بودی، چیزی بود برای روزهای امروز. چرا که مردان بزرگ، نمی‌آیند که بروند. آنها وقتی متولد می‌شوند، برای تاریخی متولد می‌شوند که روبه‌روی آنها و مردمان سرزمینشان است. آنها می‌آیند که معیارها را عوض کنند و داستان تازه‌ای بنویسند. مثل داستان علیع  که در آن بچه‌ها و گرسنگان نقش‌های تازه‌ای داشتند و هر کس که مظلوم بود، نقش تازه‌ای داشت و علیع  قهرمان داستانی بود که با تولدش شروع شد به نوشته شدن؛ اما هیچ وقت تمام نشد. چون مردان بزرگ شروع نمی‌شوند که تمام شوند. آنها ادامه دارند. آنها منتشر می‌شوند. در فضای خانه‌ها، در صفحه‌های تاریخ، توی کلاس‌ها و مدرسه‌ها و در قلب مردمی که آنها را دوست دارند. آنها از وقتی که متولد می‌شوند با نقشه‌ای که خداوند برایشان کشیده است، حرکت می‌کنند. نقشه‌ای که در آن معلوم می‌شود آنها کودکی‌شان را باید چه‌طور بگذرانند که بزرگی‌شان میوه شیرین کودکی‌شان باشد. چه کسی باید از آنها مراقبت کند. از دست چه کسی باید غذا بخورند و چه کسی باید آنها را نصیحت کند.

«آن‌گاه که کودک بودم، مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جای داد و مرا در بستر خود می‌خوابانید، چنان که تنم را به تن خویش می‌سود و بوی خوش خود را به من می‌بویانید.»2
«هر سال در حرا خلوت می‌گزید، من او را می‌دیدم و جز من کسی او را نمی‌دید. آن هنگام جز خانه‌ای که رسول‌ خدا و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه‌ای مسلمانی راه نیافته بود. من سومین آنان بودم، روشنایی وحی و پیامبری را می‌دیدم و بوی نبوت را می‌شنودم.»3

این طور بود روشی که علیع بزرگ می‌شد؛ طبق نقشه‌ای دقیق. نقشه علیع  نقشه‌ای جهانی بود. نقشه‌ای برای از آغاز تا امروز و تا آینده. مردی متولد شد که همه مهربانان دنیا را باید با الگوی او سنجید؛ با الگوی دست‌های بخشنده‌اش، الگوی قلب بزرگش، الگوی عدل صریحش، الگوی تنهایی وسیع اش، الگوی لحظه‌های درخشانِ بودنش. همه چیز با او قابل سنجیدن است. و هیچ کس به قالب او نیست؛ چرا که او فقط یکی بود و پس از او کسی نبود.

----------------------

کتاب «علی از زبان علی» یا «زندگانی امیرمومنان علی ع» ، دکتر سید جعفر شهیدی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
1 - ص7
2 - صص 10و 11
3 -ص11