همشهری آنلاین: هرجومرج کاری، شک و تردید شخصی، کمبود اعتمادبهنفس، واهمه از تغییر، بیپولی، بدبیاری، خانواده سمی، کاغذبازی اداری، نداشتن تکیهگاه عاطفی، کار پراسترس و استرس خالی از زندگی و زندگی پرشده از کار و خلاصه هر مشکل و گرفتوگیر دیگری دارید که زندگی را به کامتان تلخ کرده و هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید آرزو میکنید کاش میتوانستید کارتان، رئیستان، همکارتان، خانوادهتان، شهرتان و حتی خودتان را عوض کنید، سریال «بِر» مخصوص شماست.
مصائب تغییر
«بر» که در انگلیس معنی خرس میدهد، مخفف نامخانوادگی قهرمان سریال کارمی بِرزاتو است. کارمی خبرهترین سرآشپز آمریکاست که در بهترین و مجللترین و گرانترین رستورانهای جهان کار کرده، اما بعد از خودکشی برادرش بزرگش، مایک، یک ساندویچی قدیمی به نام «بیف» را در شیکاگو از او ارث میبرد و از نیویورک میآید تا آن را سروسامان دهد. اما از همان اول، دقیقا از همان نخستین لحظات قسمت اول ــــ که به دلیل کاتهای زیاد و حرکات دوربین و ریتم تند و در کل شتابی که از طریق فرم در کل این قسمت ایجاد شده ــــ میفهمیم این ساندویچی برای کارمی و همه آدمهایی که در آنجا کار میکنند یک مصیبت بزرگ است. سروسامان دادن به چنین جایی عملا ممکن است مگر با هزینه فراوان روحی و جسمی و عاطفی.
کارمی قصد دارد هرطور شده از «بیف» یک غذاخوری خوب بسازد. این کار مستلزم تغییر روال کار در آنجاست. اما همیشه کسانی در برابر تغییر مقاومت میکنند. تغییر یعنی دل کندن از عادتهای تثبیتشده قدیمی و پا گذشتن در وادی ناشناختهای که ممکن است با همه مزایا و جذابیتش، چالشبرانگیز باشد و چیزی جز شکست انتظارتان را نکشد. ریچی، دوست خانوادگی کارمی و مایک که آنها را پسرخاله صدا میزند، از آمدن کارمی به «بیف» دل خوشی نداد. او تغییر را برنمیتابد. ریچی عملا هیچ مهارتی که به درد کار در آشپزخانه بخورد ندارد. نه آشپزی بلد است، نه فنیکار است، نه علاقهای به انجام کارهای کوچک و بیاهمیتی مثل ظرف شستن دارد. او در سایه حمایت مایک جزئی از کار و خانواده برزاتو بوده، اما در واقع یک شکستخورده تمامعیار است. جز ریچی، بقیه اعضای آشپزخانه هم، جز مارکوس که مسئول دسر است و دوست دارد با آشپز ماهری مثل کارمی کار کند، از تغییر استقبال نمیکنند و سخت گوش به حرف کارمی میدهند. همان قسمت اول، سید، دختری که او هم آشپزی ماهر با ایدههای بزرگ و بلندپروازی و سرسختی فراوان است، برای کار به «بیف» میآید و بزرگترین متحد کارمی برای آغاز تغییرات میشود.
تا کنون دو فصل از این سریال آمده و که فصل اول ۸ و فصل دوم آن ۱۰ قسمت است. همین دو فصل کافی است که بگوییم با یکی از بهترین سریال های اخیر روبهروییم.
ما همه خرسایم
«بر» فقط درباره کار نیست. در اصل درباره روابط آدمها و نیازشان به پذیرفته شدن و جدی گرفته شدن است. شخصیتهای این سریال بیش از کار به همدم، به رفیق، به خانواده نیاز دارند. ترس از تنهایی زیر پوستشان خزیده و در همه رفتارها و تصمیماتشان میخواهند کسی تاییدشان کند، در کنارشان باشد و به آنها امید دهد که از پس کار و زندگی برمیآیند و اگر زمین خوردند، دستشان را بگیرد. تقلا میکنند که موفق شوند، با اینکه گاهی از ترس شکست فلج میشوند. از دور خشن و ترسناکاند ولی قلبا مهربان و آراماند. درست مثل خرسها که حیوانات مهربانیاند که ظاهر ترسناکشان نمیگذارد کسی نزدیکشان شود.