همشهری آنلاین- بهاره خسروی :در خیابان وحدت اسلامی لابهلای ساختمانهای قدیمی و آجری که این روزها بسیاری از آنها لباس فرسودگی بر تن کردند و حتی بعضی از آنها متروکه هم شدهاند، تقاطع چهارراه مولوی یک ساختمان با نمای آجربهمنی رنگ و رو رفته قرار دارد که سردر آن یک کاشی آبی رنگ با نام «پرستو» حک شده است.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
اینجا یکی نخستین آموزشگاههای تعلیم رانندگی شهر تهران است. «سیدعباس حسینی» نویسنده کتاب «این اتولی که من میگم» در این باره میگوید: «قدیمها برای مردم تکرار واژه و تلفظ کلمه اتومبیل کمی سخت بود. به همین دلیل، اتوموبیل میان مردم به اتول معروف بود. با وضع قوانین راهنمایی و رانندگی برای راندن اتول، ایده راهاندازی آموزشگاه تعلیم رانندگی در ذهن یک عده از نظمیهچیهای تهران جان گرفت؛ ایدهای که سال ۱۳۱۸ بانی راهاندازی آموزشگاه تعلیم رانندگی پرستو شد.»
به گفته حسینی، قبل از راهاندازی آموزشگاه پرستو به مدت خیلی کوتاه اوایل ۱۳۰۰ سال آموزشگاهی توسط چند نفر از کارشناسان امور اتومبیل راهاندازی شد. بانیان این آموزشگاه عبارت بودند از محمدتقیخان مکانیسین، نخستین مکانیک رسمی کشور که از دولت وقت نشان علمی دریافت کرده بود و کارگاه مکانیکی در خیابان چراغبرق داشت، مرحوم علی پرستو، نظمیه چی، منصورخان مستوفی، کارشناس اداره نظمیه تهران، علیاکبر رحیمیپور بهعنوان مربی و مسئول آموزش رانندگان یک افسر روسی که سرپرستی این گروه را هم برعهده داشت. این گروه ۵ نفره بهصورت شراکتی آموزشگاه تعلیم رانندگی را دایر کردند که شغل دوم آنها محسوب میشد. این آموزشگاه خیلی زود منحل شد.»
این نویسنده در ادامه اضافه میکند: « ایران نخستین کشور خاورمیانه بود که پذیرای خودرو شد و به نحوی آموزشگاه پرستو نخستین مرکز تعلیم رانندگی در خاورمیانه هم محسوب میشود. چند سال بعد از تعطیلی نخستین آموزشگاه تعلیم رانندگی، مرحوم علی پرستو از افراد صاحبمنصب نظمیه، بانی آموزشگاه تعلیم رانندگی پرستو در مکان فعلیاش میشود. این آموزشگاه رانندگی زمانی دفتر چاپ روزنامه بود. وجود ابزار چاپ در همین آموزشگاه امکان چاپ کتاب را هم فراهم میکرد. وقتی هم که دفتر روزنامه شد آموزشگاه تعلیم رانندگی و در کنارش تعمیر خودرو و کتابهای آموزش تعمیر خودرو هم داخل همین مجموعه چاپ میشد. کتابهایی که حتی برای مدتی نایاب شد.» آموزشگاه تعلیم رانندگی پرستو جایی که بسیاری از چهرههای شاخص شهر تهران و کشور بهویژه پدربزرگها و مادربزرگهایمان گواهینامه گرفتند و به قول قدیمیها اتولران شدند.