نویسنده ای که چند سال پیش رمانی با عنوان «من نوکر صدامم» نوشته بود شامگاه دیشب درگذشت.

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: محمدعلی علومی، نویسندهای طنزپرداز بود. طنزش امضای خودش را داشت. اهل باند و گروهی نبود. مستقل کارش می‌کرد و پیش می‌رفت. نوعی نبوغ در نینی چشمانش دودو می‌زد. صدای گرمش دلنشین بود. او علاوه بر اینکه رمان می‌نوشت، مانند عباس مخبر و دیگر بزرگان، شناخت خوبی نسبت به اسطوره داشت. داستان‌کوتاه‌هایش کم‌نظیر بود و «اندوهگرد» یکی از آن داستان‌های بی‌بدیل است. در رمان «شاهنشاه در کوچه دلگشا» طاغوت و رژیم سطنتی شاه را به طنز کشید و پس از پایان جنگ تحمیلی رمان خواندنی و بی‌نظیر «من نوکر صدامم» را منتشر کرد. این رمان بارها توسط ناشران مختلف منتشر شد. در دهه ۷۰ همکاری مثمر ثمری با حوزه هنری داشت. او زاده بم بود و در زلزله بم همه خانوادهاش را از دست داد. بیش از دو دهه در محله نظام‌آباد تهران سکونت داشت. ساده‌زیست بود و به معنای واقعی لوطی و درویش مسلک. انسان‌ها را با معیار خودش نمی‌سجید، بلکه امروز خودش را با دیروزش مقایسه می‌کرد. وقتی در محله کم‌برخوردار نظام‌آباد سکونت داشت، از این صحبت می‌کرد که در منطقه ۷ همسایه‌ها هوای یکدیگر را دارند. به هیچ عنوان اهل جنجال و شهرت‌طلبی و فرصت‌طلبی نبود. همانطور که اشاره رفت یکی از بهترین طنزهای او را می‌توان در رمان «من نوکر صدامم» خواند. در این رمان حکومت دیکتاتوری صدام به خوبی به تصویر کشیده شده است. صدام، این انسان خون‌خوار و وحشی که ما ایرانی‌ها به دلیل ۸ سال جنگ تحمیلی او را به خوبی در خاطره‌ها داریم، در این رمان به قول معروف سکه یک پول شده است. خفقان و اختناق زمان صدام چنان زیاد است که در این رمان هر کسی از ترس جانش می‌گوید «من نوکر صدامم». حتی ابومخمور و تیمسار ضاحک‌الضحاک. ابومخمور که یکی از از شخصیت‌های طنز کم‌مانند این رمان است، ابتکار به خرج می‌دهد و برای اینکه دل نوکران و عمله اکره‌های صدام را بهتر و بیشتر به دست آورد، می‌گوید: «قربان! جسارتا من نوکر صدامم.» این رمان در صفحه آخر با یک مفهوم به پایان می‌رسد. نویسنده در کتاب خواننده را آزاد می‌گذارد تا در پایان هر چه خواست درباره صدام و حکومتش بنویسد اما در همان صفحه که مخاطبان قرار است چیزکی بنویسند، یک ضربدر بزرگ مانع نوشتن آنهاست.

محمدعلی علومی، مهربان و قلندر بود. یادم است که این بیت حضرت لسان‌الغیب را از زبان او شنیدم: «از کران تا به کران لشگر ظلم است ولی/ از ازل تا به ابد فرصت درویشان است.» واقعاً هم درویش مسلک بود و این بیت در مورد او صدق می‌کرد: «قرار نگیرد در کف آزادگان مال/ چو صبر در دل عاشق چو آب در غربال.»

این نویسنده توانمند شامگاه یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه در دیار خودش دار فانی را وداع گفت. مسئولان وزارت ارشاد در سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برای او بزرگداشتی می‌گیرند تا یاد او را گرامی دارند. مانند علومی، آسمان ادبیات‌داستانی به خود ندیده بود. یادش گرامی.

برچسب‌ها