مدتی قبل فردی به اداره مبارزه با موادمخدر استان تهران رفت و مدعی شد که از چندی پیش اقدام به توزیع موادمخدر در سطح شهر میکرده اما حالا از این کار پشیمان است و میخواهد خودش را تسلیم قانون کند.
ماموران ابتدا تصور کردند این فرد پسر جوانی است که تصمیم گرفته خود را معرفی کند اما لحظاتی بعد مشخص شد او نه تنها مرد نیست بلکه زن جوانی است که با پوشیدن لباسهای پسرانه و کوتاه کردن موهایش تغییر قیافه داده و اقدام به توزیع موادمخدر میکرده است.
با مشخص شدن این موضوع، بازجویی از زن جوان آغاز شد و او که سحر نام دارد به ماموران گفت: وقتی فقط 14 سال داشتم به خاطر مشکلات مالی و خانوادگی و به اصرار پدرم صیغه مردی شدم که قرار بود هر ماه مبلغی به پدرم پرداخت کند. بعد از مدتی در حالی که باردار بودم، شوهرم از من خواست بچهام را سقط کنم و من هم ناخواسته تن به این کار دادم.
وی ادامه داد: در همه این مدت شوهرم در کار قاچاق موادمخدر بود تا اینکه بعد از 6 سال به طرز ناگهانی ناپدید شد. ابتدا تصور کردم برای قاچاق موادمخدر به شهرستان رفته و نتوانسته به من خبر دهد اما بعد از یک سال که از او خبری نداشتم بالاخره متوجه شدم که او در زندان است.
بعد از مدتی در حالی که هیچ پولی نداشتم تا با آن قسط خانه را بدهم، بانک خانهمان را مصادره کرد و از آن زمان من آواره شدم و این در حالی بود که در این زمان به موادمخدر هم معتاد شده بودم.
چند هفته اول با مشکلات زیادی که داشتم در پارکها زندگی کردم تا اینکه تصمیم گرفتم قیافهام را تغییر دهم و با ظاهری پسرانه شروع به توزیع موادمخدر کنم. به این ترتیب از طریق آشنایانی که داشتم، این کار را شروع کردم و با پولی که از طریق خرید و فروش مواد به دست میآوردم زندگیم را سپری میکردم تا اینکه مشتریانم متوجه شدند که من زن هستم و از همان زمان دردسرهایم شروع شد. من که دیگر از این کار خسته شده بودم تصمیم گرفتم دست از فروش مواد بردارم و بعد از این همه دربهدری خودم را به پلیس معرفی کنم.
بعد از اظهارات زن جوان، ماموران او را به شعبه 9 دادیاری در دادسرای جنایی کرج منتقل کردند و بازپرس پرونده بعد از شنیدن اظهارات این زن او را در اختیار بهزیستی قرار داد تا بعد از انجام دوره ترک اعتیاد در آنجا بتواند زندگی تازهای را شروع کند.