همشهری آنلاین؛ حوادث: هر سه نفرشان تحصیلکرده و ورزشکارند اما میگویند چون کار درست و مناسبی نداشتند، باند سرقت تشکیل داده بودند. گفتوگو با آنها را بخوانید.
در چه رشتهای ورزش میکردید؟
آریا: من پارکورکارم. احسان روزگاری قهرمان رالی بود و پویا کاراته کار است. در ضمن لیسانس مکانیک، مدیریت و تربیت بدنی داریم. من خودم قبلا پارکور آموزش می دادم اما هرکسی مرا می دید میگفت این جلف بازیها چیه؟ رفته رفته بیخیال این ورزش شدم و تصمیم گرفتم برای پول درآوردن سرقت کنم.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
(به جوانی که کنارش ایستاده اشاره می کند) و می گوید: احسان درایور حرفهای است. یک زمان قهرمان رالی بود. یک روز او را در خیابان ولیعصر دیدم که داشت با گوشی موبایلش حرف می زد. می خواستم بروم موبایلش را سرقت کنم اما نشد. دست به یقه که شدیم، به من گفت خودش این کاره هست. یعنی احسان هم دزد بود و درواقع دزد به دزد زده بود! بعد که دیدم هم حرفه خودم هست، یقه اش را رها کردم و با هم دوست شدیم. بعد از آن تصمیم گرفتیم با هم برویم سرقت. چند وقت بعد هم پویا که کاراته کار است به جمع ما اضافه شد. پویا دوست و بچه محل من است. او یک موتور سوار حرفه ای است، دست فرمانش عالی و به قول خودش جنون سرعت دارد.
چی سرقت میکردید؟
احسان: من عشق ماشین دارم و به اندازه موهای سرم مدرک قهرمانی رالی دارم. کار من سرقت ماشین است؛ هم ماشین داخلی و هم خارجی را ظرف کمتر از ۳۰ ثانیه، به سرقت می برم. چون همه ماشین ها را به خوبی می شناسم.
قهرمان رالی چرا باید خلاف کند؟
چون با وجود مدرک تحصیلی بالا و حرفه ای که بلد بودم، کار مناسب با حقوق خوب پیدا نمی شد. شاید هم من توقعام بالا بود. چون دوست داشتم پول زیادی داشته باشم. برای همین سراغ سرقت رفتم. من آنقدر در رانندگی حرفهای هستم که فکر میکردم پلیس هرگز گیرم نمیاندازد.
با خودروهای سرقتی چه می کردید؟
تا بنزین داشت، دور دور میکردیم و بعد وسایل داخلش را برمیداشتیم و میفروختیم.
راحت ترین خودرویی که می توانی آن را سرقت کنی، چیست؟
مزدا ۳. البته شگرد خاص خودش را دارد که گفتنش اینجا درست نیست. در واقع از فوت و فن هایم نمی توانم حرفی بزنم.
فقط ماشین میدزدید؟
آریا: من گوشی قاپی هم میکردم. گوشی را طوری سرقت می کنم که تازه ۱۰ دقیقه بعد صاحبش متوجه می شود گوشی در دستش نیست. یعنی می روم به سراغ طعمه، گوشی را از جیبش برمی دارم و بعد به حالت پارکو از پنجره وارد ماشین می شوم و احسان هم که قهرمان رالی است، به سرعت حرکت می کرد تا از منطقه خطر دور شویم. البته من از خانم ها سرقت نمیکردم؛ فقط آقایان.
با گوشی های سرقتی چه می کردید؟
گوشی ها را هم که می فروختیم. ولی پول هایی که از سرقت ها بدست می آوردیم را بیشتر خرج مواد غذایی برای سگ های ولگرد می کردیم.
مگر نگفتید مشکل مالی دارید؟
اینبار پویا جوان کاراته باز سکوتش را شکسته و می گوید: گاهی هم خرج خودمان می کردیم.
چه کنیم که در دام شما سارقان گرفتار نشویم؟
پویا جوان کاراته باز می گوید: از کیف هایی استفاده کنید که به صورت کج آویزان می شود. به هیچ عنوان گوشی تان را دردستان نگیرید. اما ماشین را هم هر کاری کنید مورد سرقت قرار می گیرد، بهترین کار این است که بیمه کنید که وقتی اتفاقی افتاد از بیمه بتوانید پول بگیرید.
تا کی می خواستید به سرقت هایتان ادامه بدهید؟
پویا: راستش سرقت از یک جایی به بعد جذاب تر از پولی است که از آن بدست می آوریم. من گاهی اوقات اگر می دیدم از یک نفر به راحتی می شود سرقت کرد او را رها می کردم و شخصی را انتخاب می کردم که سرقت از آن سخت تر باشد که هیجانش بیشتر شود! مثل تجربه هیجان ورزش. چون وقتی در حال مسابقه کاراته هستی، هیجانش جذاب تر می شود وقتی حریفت قوی تر از تو باشد و تو در نهایت بتوانی حریف حرفه ای ات را شکست بدهی نه حریف ضعیف را.
با این همه مهارتی که دارید، چه شد که در نهایت دستگیر شدید؟
بدشانسی آوردم. یک روز در خیابان بودم که پلیس به قیافه من شک کرد. مرا برد کلانتری که در آنجا مشخص شد تصاویرم در دوربین های مداربسته ثبت شده است. بازداشت شدم و دو همدست دیگرم هم لو رفتند.