یکی از پیشکسوتان سازمان آتش‌نشانی تهران با نقل ماجرای یک ماموریت بی‌سرانجام و شکستن آرنجش به دست صاحبخانه‌ خشمگینی که خانه نازینینش در آتش می‌سوخت، از روزگاری می‌گوید که فاصله بسیار زیاد ایستگاه‌های آتش‌نشانی از همدیگر و تعداد کم آنها باعث می‌شد ماموران آتش‌نشانی نتوانند به موقع حریق را خاموش کنند.

همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: او از تکرار چنین تجربه‌هایی به عنوان نقطه آغاز برنامه‌ریزی برای افزایش ایستگاه های آتش‌نشانی در تهران یاد می‌کند؛ چنین است که از ۱۸ ایستگاه در دوره پهلوی به ۱۳۷ ایستگاه مجهز آتش‌نشانی امروز می‌رسیم.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

غلامحسین مصدق، از پیشکسوتان آتش‌نشانی و دانش‌آموخته همین عرصه، خاطرات بسیاری از حال و هوای سال‌های دور آتش نشانی تهران و حوادث جذابش دارد. او که چندین جلد کتاب در زمینه اطفای آتش و آشنایی با انواع و اقسام مواد آتش‌زا و خاموش‌کننده‌ها تالیف کرده است از میان صدها خاطره شنیدنی‌اش، ماجرای آتش سوزی خانه یکی از مقامات دربار در میدان تجریش را برایمان مرور می کند: «حریقی در حوالی میدان تجریش رخ داده بود و نیروهای ایستگاه اصلی که در میدان حسن‌آباد بود، باید برای مهار آتش اعزام می‌شدند.

فردی به مرکز زنگ زده بود و گفته بود که خانه‌ای آتش گرفته و خودتان را برسانید. منزل منزل یک نماینده ذی‌نفوذ در دربار بود و باید برای انجام اقدامات لازم می‌رفتیم. طبیعی است که تا ما بخواهیم از میدان حسن آباد در روزگاری که خیابان‌ها خاکی بود راه بیفتیم و به تجریش برسیم، کار از کار گذشته بود. صاحبخانه اینقدر عصبانی بود که با میله‌ دم دستش چنان به من ضربه زد که آرنج دستم شکست. می‌گفت: چرا دیر رسیدید؟ هرچه می‌گفتیم ما همان زمانی که اطلاع دادید، راه افتادیم، اما عملاً با فاصله طولانی بین حسن‌آباد و تجریش، امکان نداشت زودتر برسیم، به خرجش نمی‌رفت. هنوز هم بعد از بیش از ۵دهه از این اتفاق آثار آن ضربه باقی است.

بعد از چنین ماجراهایی بود که به این نتیجه رسیدیم باید برای هر منطقه، یک ایستگاه آتش‌نشانی در نظر بگیرند. چون حادثه در نقاط مختلف رخ می داد و فاصله رسیدن به این نقاط طولانی بود و زمان مفید را از دست می‌دادیم. این نکته هم وجود داشت که مثلا وقتی چوب می‌سوزد ده دقیقه تا یک ربع بعد خاکستر می‌شود، اما آهن یا شیشه اینطور نیست؛ در درجه‌ای از حرارت، خودشان مشتعل می‌شوند و هرقدر آب بریزید بیشتر شعله‌ور می‌شوند. به همین خاطر باید در دقایق نخست حادثه خودمان را برسانیم.»

این پیشکسوت آتش‌نشانی روایت جالبی از صداهای ماشین آتش نشانی در فواصل زمانی مختلف دارد و آن را اینگونه نقل می کند: «در سال های نخست فعالیت نیروی آتش‌نشانی، ماموران برای اینکه عابران و جماعتی را که در مسیر بودند از اضطرار ماموریتشان مطلع کنند و از آنها بخواهند همکاری کنند و کنار بروند، همگی با هم فریاد می‌کشیدند و های و هوی می‌کردند. بعدها از این تجربه‌ها بود که یک زنگوله بزرگ در جلوی ماشین آتش‌نشانی قرار دادند که یک نفر آن را تکان می‌داد و صدایش را درمی آورد تا مردم از سر راه ماشین کنار بروند. اکنون هم صدای آژیر بازکننده راه است.»