همشهری آنلاین- بهاره خسروی : تا زمانی که مش قاسم گوسفندی زنده بود، هیچ قهر و دعوا یا کینه و کدورتی به کلانتری ختم نمیشد. اما این این مش قاسم که بود و چرا میان اهالی به گوسفندی معروف شد؟ حمیدرضا نارنجینژاد، عضو هیئت مدیره انجمن سنگلج، در باره این خیر زندهیاد محله سنگلج میگوید: «مش قاسم از پهلوانهای بنام محله سنگلج بود که قهوهخانهای با صفا هم داشت. بساط پذیرایی چندان مجللی بجز چای و قند در این قهوهخانه دیده نمیشد، اما او همیشه در این محل گرهگشای مشکلات اهالی بود و به قول امروزیها سرش برای انجام کار خیر حسابی درد میکرد. به همین دلیل هر کسی در زندگی به گره یا مشکلی بر میخورد یا از چیزی یا کسی ناراحت میشد، نخستین جایی که میتوانست برای دادخواهی، درددل و گرهگشایی قدم بگذارد قهوهخانه مش قاسم بود.»
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
این تهرانپژوه با بیان اینکه در گذشته پشت قهوهخانه مش قاسم کاروانسرایی قرار داشت که داخل آن آغل گوسفندان بود، میگوید: «روزی در این کاروانسرا آتشسوزی رخ داد و خبرش را به مش قاسم دادند. مش قاسم پرسوجو میکند که داخل کاروانسرا آدمی بوده یا نه، که با پاسخ منفی مواجه میشود. اما در ادامه او مطلع میشود که آدمی در کاروانسرا نیست اما گوسفندان در آغل محبوس شدهاند. مش قاسم خودش را خیس میکند و برای نجات گوسفندان به دل آتش میزند و آنها را نجات میدهد. این ماجرا ختم به خیر میشود و از آن به بعد به دلیل این کار خیرخداپسندانه به مش قاسم گوسفندی معروف میشود.»
بنا به گفته نارنجینژاد، تعداد خیران محله سنگلج و افراد بامرام و بامعرفت مثل مش قاسم گوسفندی غیرقابل شمارشند. برای مثال، حاج احمد صالح مداح هیئت محبانالزهرا، حاج محمد دادکان، حاج محمدرضا طالقانی، حاج محمد فرحبخش و... از خیّران نامدار محله سنگلج بودهاند.