همشهری آنلاین ؛حوادث: پدر به همراه پسرهایش از کرمانشاه راهی تهران میشدند و دست به سرقت ماشین میزدند و بعد ماشینهای را با شگرد سند-نمره کردن میفروختند. سرقتهای آنها ادامه داشت تا اینکه پلیس ردشان را زد و با شناسایی محل زندگیشان، پسران فرهاد را دستگیر کرد اما فرهاد که تصور میکرد علت دستگیری پسرهایش، زن همسایه بوده، نقشه هولناکی کشید. حالا چند روز از دستگیری فرهاد میگذرد و در گفتوگویی از جزئیات سرقتهایش میگوید و جنایتی که رقم زد.
ابتدا خودت را معرفی کن و بگو چند سال داری؟
بنویسید پدرخواندهام و 65 ساله هستم.
خودت این اسم را برای خودت انتخاب کردی؟
نه. بچههایم به من میگفتند پدرخوانده.
پرونده ات نشان می دهد که سوابق زیادی داری؟
درست است. اما همهشان سرقت است جز آخری. آخرین جرمم قتل است اما تخصصم سرقت خودرو و سند نمره کردن آن است. بارها به اتهام سرقت خودرو دستگیر و زندانی شدهام.
اهل کجایی؟
من ساکن کرمانشاه هستم اما در پایتخت هم تا دلتان بخواهد، سرقت کردهام. اصلا کارم را در تهران شروع کردم. آن اوایل با باندهای مختلفی کار می کردم که سرکرده هایش ساکن تهران بودند و من هم برای سرقت به تهران میآمدم.
گفتی تخصصات سرقت و سندنمره کردن ماشین است. بیشتر توضیح میدهی؟
ببینید، ما ابتدا یک خودروی تصادف و اوراقی را با قیمت پایین میخریدیم. بعد به تهران میآمدیم و یک مدل بالا که کاملا شبیه به آن را سرقت میکردیم. بعد مشخصات ماشین سرقتی را در سند ماشین تصادفی و اوراقی تغییر میدادیم و ماشین سرقتی را با سند ماشین تصادفی میفروختیم.
چه شد که پسرانت را وارد این بازی کردی؟
آنها هم می خواستند راه پدرشان را ادامه بدهند. من هم به آنها آموزش سرقت دادم و به تدریج حرفه ای شدند.
از شیوه و شگرد سرقت هایتان بگو؟
نقشهای که کشیده بودم خیلی خاص بود. در واقع با شیوه و شگرد سرقتهای قدیمی فرق داشت. من و دو پسرم فریبرز و فرامرز به محلههای متخلف تهران می آمدیم و خودروهایی مانند پژو، سمند، پراید را سرقت می کردیم. معمولا سرقت را نیمههای شب انجام میدادیم. دزدگیر ماشین ها را از کار می انداختیم و بعد ماشین را می بردیم. قبل از اینکه آنها را با شگرد سندنمره بفروشیم، روی ماشین ها جی پی اس نصب می کردیم. چند روزی که می گذشت، مجددا به سراغ همان خودروها میرفتیم و آن را دوباره سرقت میکردیم. چون هم سوییچش را داشتیم و هم سند تقلبیاش راحتتر تهیه میشد.
این کار را چند با انجام میدادید؟
گاهی 4 یا 5 مرتبه یک ماشین را سرقت میکردیم و میفروختیم. هر بار هم با مدارک جعلی میفروختیم.
به خاطر همین مدعی هستی که نقشه ات خاص بوده است؟
به نظر شما خاص نیست؟ اینکه چند مرتبه، یک ماشین را سرقت کنید و بفروشید.
چند وقت بود که با این شگرد سرقت می کردید؟
از بهار امسال شروع کردیم.
فقط در تهران ، سرقت میکردید؟
هم در تهران. هم در کرمانشاه.
تاکنون چند مورد سرقت با این شیوه و شگرد انجام داده اید؟
تعدادش را به درستی نمی دانم. شاید پسرانم هم ندادند چون ما که یادداشت نمیکردیم. از طرفی من که حافظه درست و حسابی ندارم که بخواهم تعداد سرقت ها را در خاطرم بسپارم.
پول خوبی گیرتان آمد؟
پول دزدی هرچقدر هم زیاد باشه، بی برکت است و زندگیات را نابود میکند. مثل زندگی من. خودتان که میدانید، الان به جرم قتل دستگیر شدهام و سرنوشتم مرگ است.
برگردیم به سراغ جنایتی که مرتکب شدی. درباره آن توضیح بده.
من زن همسایه را به قتل رساندم. چون تصور می کردم که او پسرهایم را لو داده است.
چه شد که نقشه قتل کشیدی؟
یک ماه پیش بود که ماموران پلیس رد پسرهایم را زدند و برای دستگیری آنها به مقابل خانه ما آمدند. آن روز زن همسایه که شاهد حضور ماموران مقابل خانه ما بود، فریاد زد که «فلانی در را باز نکن، مامور آمده». همین باعث شد که ماموران مطمئن شوند که ما داخل خانه هستیم. آن روز ماموران فرزندانم را دستگیر کردند و من توانستم از طریق پشت بام فرار کنم. اما پس از فرار حتی یک لحظه هم از فکر زن همسایه خارج نشدم. تصور میکردم که زن همسایه باعث دستگیری پسرهایم شده و به همین دلیل از او کینه به دل گرفتم. روز حادثه، سوار ماشینم بودم که زن همسایه را دیدم که از خانه خارج شد. کنارش توقف کردم و خواستم سوار ماشین شود تا برسانمش. در بین راه به او گفتم که بعد از دستگیری پسرهایم همسرم قهر کرده و رفته. بعد هم خواهش کردم که بیاید و با او حرف بزند که به خانه برگردد. او هم قبول کرد. من آبمیوه خریدم و چند قرصخواب آور که همراهم بود، داخلش ریختم و به او تعارف کردم. بعد از خوردن آن، بیهوش شدم. من هم او را به خانه پسرم بردم، سوار یک ماشین سرقتی که داخل پارکنیگ بود کردم و به سمت حاشیه شهر رفتم و با ریختن بنزین، او را آتش زدم. من می دانستم در نهایت لو می روم و پلیس دستگیرم میکند اما نقشه ام این بود که قبل از دستگیری، حتما از زن همسایه انتقام بگیرم.
از کجا مطمئن هستی که زن همسایه ، پسرانت را لو داده است؟
حسم به من اشتباه نمی گوید!
مواد مصرف می کنی؟
گاهی تریاک می کشم اما معتاد نیستم.