همه از چاپلوسی بدشان می‌آید اما یکی از رایج‌ترین روش‌های بده و بستان‌ است در همه ادوار؛ چون خرجی از جیب نمی‌کنند، زبان مبارک را می‌چرخانند و چیزی به دست می‌آوند. این تملق‌گویان در ادوار مختلف به القاب متنوعی هم مزین شدند، از چای‌شیرین‌هایِ پاچه‌خارِ مجیزگوی زبان به مزد تا بادمجان دور قاب‌چین.

همه از چاپلوسی بدشان می‌آید اما یکی از رایج‌ترین روش‌های بده و بستان‌ است در همه زمان‌ها؛ چون خرجی از جیب نمی‌کنند، زبان مبارک را می‌چرخانند و چیزی به دست می‌آورند... این تملق‌گویان در ادوار مختلف به القاب متنوعی هم مزین شدند، از چای‌شیرین‌هایِ پاچه‌خارِ مجیزگویِ زبان به مزدِ بادمجان دور قاب‌چین تا کلی کلمه دیگر... نمی‌دانم صفت دیگری هست که مردم انقدر برایش اصطلاح ساخته‌باشند یا این خلق چنان لج‌درآر است که در زمان‌های مختلف ایرانی بانمک برایش یک چیزی باب کرده، انصافا ما خوب با خودمان شوخی می‌کنیم. حالا این وسط یک عده بودند که از بخت‌شان یک جایی چاپلوسی کردند که نه تنها ازشان عکس و نوشته در تاریخ مانده که زبانزدی هم، کنایه از کار این مجیزگویان روی زبان افتاد؛ کمتر سبزی فلانی را پا کن کن!

ماجرا از این قرار است ناصرالدین‌شاه هر سال در ییلاق و وقت گشت و گذار و شکار مراسم آش‌پزان داشت. از آنجایی که در این سفرها خدم و حشم و آشپز زیادی با خودش نمی‌برد، برای پختن این آش و برگزاری مراسم از درباریان همراه استفاده می‌کرد.

عبدالله مستوفی درباره داستان آش نذری می‌نویسد که شاید ریشه این آش نذری همان آش شله‌قلمکاری باشد که مادر نذر پسر تاجدار خودش کرد. اما خب از آنجایی که این شاه بازیگوش عادت داشت همه‌چیز را از حالت اصلی به حالت طرب و شادی دربیاود، این آش نذری هم کم‌کم تبدیل شد به یک آش درهم و برهم از همه نوع حبوبات و دانه‌ها و سبزی‌ها و سیفی‌ها، به انضمام جشن و شادی و نمایش و موسیقی! این مراسم در آبان‌ماه و در ییلاق با همکاری تمام رجال دربار و زیر نظر مستقیم ناصرالدین پخته می‌شد. از مراحل پاک کردن سبزی تا پخت و پز. مستوفی می‌گوید خودم عکسی را دیدم که صدراعظم بادمجان پوست می‌کند! عمله طرب و شادی گوشه‌ای می‌نشستند و ساز و نقاره می‌زدند و بقیه هرکدام مشغول به کاری بودند. یکی سبزی و بنشن آماده می‌کرد و دیگری نخود و لوبیا پاک. این آش در دیگ‌های متعدد و زیادی پخته می‌شد تا کفاف تمام رجال و زنان زیاد شاه را بدهد. خلاصه که طبق عادت همیشگی هم درباریان در پاک کردن سبزی آش شاه از هم سبقت می‌گرفتند و این شد که سبزی پاک کردن از همان زمان ماند روی افراد چاپلوس. این مراسم با عظمت و مفصل باعث سبکی دربار بوده و البته اصلا هم برای ناصرالدین مهم نبوده است. یعنی ناصرالدین‌شاه از آن خانواده‌هایش نبوده که تره برای حرف و نظر کسی خرد کند.

اعتمادالسلطنه هم درخاطرات خودش می‌نویسد که امروز آش‌پزان است و تصور کنید کسی از جزایر مالدیو یا از کره جنوبی سوار بالون شود و باد مخالف او را به شمال کره بیاورد و بعد ایران و بالای کوه‌های البرز. بعد سه شنبه هفتم شوال ۱۲۹۹ آن شخص یکهو در چادری که خارج از عمارت شهرستانک زدند، فرود بیاید. این مراسم آش‌پزی و حقه‌بازی را ببیند و دوباره سوار همان بالون بشود و برود نزد اقوام و دوستان خودش. اگر از او بپرسند در این مدت سفر عجیب‌ترین چیزی که دیدی، چه بوده؟ یقینا چیزی عجیب‌تر از مراسم آش‌پزان ندیده که بگوید.

خلاصه که چند دهه قبل همین ماه آبان بوده است که کسانی برای اولین بار سبزی مقامات را پاک کردند و عکسشان به یادگار ماند... و ملک‌الشعرای بهار هم می‌گوید:

رندان چاپلوس فراز آیند

بنهفته تن به جامه درباری

هر یک هوای خاطر خود جسته

یعنی ز شه کنیم هواداری

نویسنده و راوی: لیلا باقری

تدوینگر: عاطفه حسین‌زاده

تیتراژ: رضا سمائی‌نیا