کُنج و دِنج هر اتاقی از خانه‌ای قدیمی، زن یا مردی پیر، خمیده و خسته روزهای منتهی به پایان را که نزدیک یا دور است، طی می‌کنند. اتاق‌های طبقه اول به نام زنان و منزل‌های تودرتوی طبقه دوم نیز در اختیار مردان است.

همشهری آنلاین- سحر جعفریان عصر: مانند گلشاد نُقلی و نُزهت‌خانم که یکی دو سالی‌ست در یکی از اتاق‌های طبقه اول که رنگ کهنه دیوارهایش از رطوبتی آزاردهنده طبله کرده به مسالمت زیست می‌کنند و یا در اتاقی از طبقه دوم که فرش‌انداز بیشتری دارد، قدرت و محمود روزگار می‌گذارند. البته آنها تا همین سه روز پیش هم‌اتاق سومی هم داشتند؛ جمشید که از کهولت یا تنهایی و هر چیز دیگر که علتش بوددیگر از خواب بیدار نشد و از او فقط یک مشت قرص، چند جلد کتاب به ترجمه خودش و آن عینک کائوچویی باقی ماند. زندگی در این سرای سالمندان و سرای مشابه آن با منوی غذایی نچندان متنوع از تکه‌های خُرد مرغ‌آبپز با دورچینی مختصر و گاهی هم آبگوشتِ رقیق تاپلوهای ساده و سبک و امکاناتی محدود به تلویزیونی نیم‌سوز و مشترک در انتهای سالن استراحتحدود ۲۰ میلیون تومان هزینه دارد. حال آنکه هزینه‌های برخی سالمندان مانند سارا و منیژه و نصرت‌خان در سراهایی لوکس و مدرن که انواع امکانات و تجهیزات از منوی سفارشی غذاها، باشگاه و ماساژ و شب‌های شعر تا میکاپ و تفریحاتی سوپرلوکس به بیش از ۵۰ میلیون تومان در ماه می‌رسد.

معمولی یا لاکچری؛ عزراییل همه‌جا هست!

گلشاد که هم خانه‌هایش در یکی از سراهای سالمندان در مرکز شهر به سبب ریزنقشی‌اش «گلشاد نُقلی» صدایش می‌کنند، روزگاری در خانه‌ای دراندردشت در شمال‌شهر که حاج‌رسول (همسرش) بعد از ۶۲ سال زندگی مشترک برایش به ارث گذاشته بود، برو و بیایی داشت. از آن روز که ۳ دختر و ۲ پسرش زیر پایش نشستند برای فروش خانه، سر از این سرا درآورد؛ الان نزدیک به ۷ سال است. اوایل با پرستاران و کادردرمانگر تنگ‌خُلقی می‌کرد. کمی که گذشت نزهت‌خانم گره از زبان و اخلاقش باز کرد. حالا تقدیرش را پذیرفته و هر صبح گیس‌های سفید و کم‌پشتش را سفت می‌بافد و در حالی کهزیر لب ترانه قدیمی موردعلاقه‌اش را می‌خواند: «نه آفتابی نه مهتابی...نه ابری نه مشتاقی...» به رُفت و روب اتاقشان می‌پردازد: «فرق می‌کند، پیری کردن در سرایی معمولی با کف دست غذای ناخور و یک کُله جا با سالمندی کردن در سرایی شیک با غذاهای آنچنانی و کلی امکانات لاکچری که خیلی‌ها در جوانی‌شان هم آنها را تجربه نمی‌کنند! مُهرِ حرفم هم همین خاور تیتیش است...هنوز که هنوز است بعد از چند سال با پُز و افاده تعریف کردن از خاطرات رویایی سرای لاکچری‌ای که مدتی در آن بوده، تمام نشده!» جمله آخرش را به حالتی درگوشی چنین می‌گوید: «انگار اوضاع مالی بچه‌هایش که خراب شد دیگر از عهده پرداخت هزینه آن سرای باکلاس برنیامدند و آوردندش اینجا تا منتظر حضرت عزراییل باشد...ننه‌جان؛ دروغ چرا...سرای معمولی و لاکچری ندارد...هوای هر دویشان آدم را از غربت و غم خفه می‌کند.»

هزینه‌های معمولی با ارزش‌افزوده تجدید فراش

پس از ورودی تنگ و دلگیر، حیاط با درختانی کوتاه و بلند نمایان می‌شود. اندازه حیاطِ سرا با اما و اگر، شاید به ۱۰۰ متر برسد. چند باغچه کوچک در اطراف و راهرویی سنگ‌فرش به میانشان با چند نیمکت فلزی، همه فضای باز و هوای آزاد سالمندان برای تفریح است که اغلب چندان مورد استقبالشانقرار نمی‌گیرد. مانند قدرت که همچنان خیالِ حیاطِ قدیمی با ایوان و سکوهای گلدان‌چینِ خانه پدری‌اش را در سر دارد: «روزی که می‌خواستند مرا اینجا بیاوردند همین حیاط را که برای ما خانه ویلایی دیده‌ها مثل حیاط خلوت است جزو امکانات خاص برشمردند و به خاطرش یک تا ۲ میلون تومان روی هزینه‌های اقامتی آن گذاشتند...هزینه یک کاسه سوپ یا آش یا یک نصفه بشقاب پلوی شفته را هم به خدمات نظافتی و پرستاری اضافه کردند و حالا شده ماهی ۲۵ تومان!» این رقم و هزینه‌ها اما به چشم محمود که تازگی‌ها داماد شده و با افسرخانم (یکی از سالمندان همان سرا) ازدواج کرده، نمی‌آید: «در خانه خودمان هم بودیم هزینه‌هایمان کمتر از ۲۰ تا۳۰ میلیون تومان در ماه نمی‌شد...به‌ویژه اینکه اینجا شانس متاهل شدن‌مان هم بیشتر است...به خاطرِ افسرخانم هم که شده حاضرم ماهانه خیلی بیشتر از این پول‌ها هزینه کنم!» «عجب، چهچه می‌زند مرغِ سرت» این را محمد می‌گوید که سکونت در سرای سالمندان را با حقوق بازنشتگی خود به گوشه خانه ماندن و تحمل رفتارنامناسب فرزندانش ترجیح داده است.

همه راه‌های رفته

«جانم برایتان بگوید که جمعیت سالمندان رو به افزایش است. از طرفی فرزندان که معمولا یک یا دو نفر هستند نه شرایط جسمی و نه حتی شرایط روحی لازم را برای مراقب از والدین خود دارند. بنابراینمعقولانه‌ترین گزینه این است که وظیفه نگهداری از سالمندان را به سرایی شِبه‌خانواده سپرد که با امکانات فوق‌العاده از جای نرم، غذای گرم، رفتار محترمانه تا باشگاه‌های ورزشی و تفریحی و اردوهای گروهی، دوران خاطره‌انگیز و شادی را برای والدین فراهم می‌کند.» این جملات ترغیبی خانم اپراتور است که در واحد پذیرشِ سرای سالمندانی معروف و البته گران نشسته و سر حوصله به همه تماس‌های تلفنی و مراجعات حضوری مشتریان پاسخ می‌دهد. علی یکی از مشتریانِ متمول است که اذعان می‌دارد برای نگهداری از مادر خود همه راه‌ها را رفته: «هر چند ۱۰ پرستاری که برایش استخدام کردم با بداخلاقی بیرون کرد...باورتان نمی‌شود ولی حتی برای ازدواج کردنش هم تلاش کردم...کمی بدقلق است و نیاز به رسیدگی صبورانه دارد...» خانم اپراتور که مشتری را شکار شده تصور می‌کند می گوید : «خیالتان راحت؛ اگر با ۳۰ تومان اضافه بر هزینه ماهانه ۵۰ تومانی در ماه مشکلی نداشته باشید، می‌توانیم علاوه بر خدمات توانبخشی از فیزیوتراپی تا آب‌درمانی، پرستار اختصاصی و رفتاردرمانگر را نیز برایش درنظر بگیریم.»علی چند ثانیه‌ای سکوت می‌کند و خانم اپراتور آن را پای دو دو تا چهار تا کردن‌های ذهنی او می‌گذارد. حال آنکه او در پرسیدن و نپرسیدن سوالی مانده: «سالمند زیر ۶۰ سال هم پذیرش دارد؟ هزینه‌اش هر چه باشد می‌پردازم!» طبق آیین‌نامه رسمی سازمان بهزیستی، خانه‌ها و سراهای سالمندان اجازه پذیرش افراد بالای ۶۰ سال را دارند.

سقفِ صعودی با خاویار و میکاپ

سرای لوکسِ سالمندان در منطقه یک در محتوای تبلیغاتی اینترنتی خود آورده: «اینجا، سرای سالمندان برای پایان عمر نیست...خانه پدران و مادران برای زندگی تازه است». خانم اپراتور این سراکه نام عمارت را قبل اسمش یدک می کشد نیز بعد از پرسش چند سوال متداولِ «سالمند عزیز شما چند سال دارد، خدایی ناکرده از آلزایمر یا بیماری خاص دیگر رنج می‌برند، دوست دارید در شرایط وی‌آی‌پیِ مرکز اقامت داشته باشد یا از خدمات باقی منوها بهره‌مند شود؟»می‌رود سر اصل مطلب: «کف هزینه‌ها از ۴۰ میلیون تومان است که با اضافه‌شدن گزینه‌های گوناگون مانند اردوهای تفریحی شامل سینما، تئاتر، کنسرت، زیارت و سیاحت، بوم‌گردی، برگزاری مسابقات ورزشی متنوع، برپایی شب‌های شعر و شور، تغذیه و رژیم‌های غذایی سفارشی، اقامت در اتاق‌های وی‌آی‌پی، سالن زیبایی و مزون‌خانه، سالن‌های چندمنظوره ویژه برگزاری جشن‌های عمومی و خصوصی، کلینیک‌های درمانی تخصصی و سرویسِ مددکاری و مشاوره‌های بالینی به آن افزوده می‌شود.» نشانی سر راست دیگر سرای سالمندان که در خوش‌آوازگی کم از عمارت یا همان سرای سالمندان قبلی ندارد به فرمانیه می‌رسد. تابلوی سر در آن به فاخری محوطه باغ‌آرایی شده و عمارتِ سنگی‌اش نیست. تعدادی زن و مرد سالخورده از جمله آقا محمدرضا که قدیمی‌ترین‌شان با سابقه سکونتی ۱۱ ساله در سرا، با لباس‌هایی تمیز و اتوکشیده و یک‌شکل، روی میزی زیر سایبانی گسترده به گعده و خنده نشسته‌اند. دورتر، پای درختانی پربار از خرمالو و پرتقال، مژگان به بافتن شال و کلاه زمستانی و گاهی هم خواندن کتابی مشغول است. کارکنان سرا با صورت‌هایی گشاده، گردشان به فرمانبرداری می‌گردند. داخل عمارت سنگی ۵ طبقه، هوا مطبوع است و دیزاین نیز کاملا مدرن؛ پنجره‌هایی نورگیر با پرده‌هایی ساتن به رنگ روشن، مبلمانی شیک و تلویزیون‌های ۷۰ اینچ متعدد در دیوارها. پرستاری، یکی از سالمندان را مخاطب قرار می‌دهد: «سارا خانم جون، وقت ماساژ است...بعد هم آرایشگاه و کمی قِرتی‌بازی.» عطرغذاهایی خوشمزه، خبر از آشپزخانه‌ای شلوغ در انتهای سمت راست لابی می‌دهد و صدای موزیکی شاد نیز از سالن باشگاه که سمت چپ لابی‌ست، به گوش می‌رسد. از قرار، خدمات خاص این سرا هم بیش از ۵۰ تومان می‌ارزد.

اکثر ساکنان سالمند این عمارت زنان و مردانی هستند که در زندگی و روزگار جوانی هم حسرتی به دل نداشته اند و حالا فرنگ نشینی فرزندان یا ضعف در انجام کارهای شخصی روزانه آنها را به این عمارت های خوش رنگ اما با اتمسفری خاکستری سوق داده است.

کجا روم که نمیرم

«آنها نمی خواهند تنها در خانه هایشان بمانند. از طرفی بسیاری از مهمانان عزیز ما به پرستارهای شیفتی یا حتی شبانه روزی چندان علاقه ندارند و آنها را چون تهدیدی فرض می کنند. شایسد باورتان نشود اما بخشی از سالمندان اینجا با میل خودشان و برای اینکه مزاحم زندگی فرزندان شان نباشند به اینجا آمده اند. آنها مشکل مالی ندارند و فقط نمی خواهند تنها باشند یا مزاحمتی برای عزیزانشان ایجاد کنند.» این حرف های سوپروایزر یکی از سراهای ممتاز سالمندان در خانه باغی زیبا در حوالی سه راه یاسر است که نشان می دهد دیگر زیستن در خانه سالمندان برای خیلی ها شبیه رفتاری خارج از عرف و توهین به خانواده محسوب نمی شود.

بیشتر بخوانید:خلوت‌ترین خانه سالمندان اینجاست | ماجرای جالب استانی که با خانه سالمندان میانه ندارند

منبع: همشهری آنلاین