تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۹:۴۵

محمد مصطفی‌نیا: «خداوندا ای خدای جشن‌ها و سرورها ای خدای خیابان‌های چراغانی

کاغذهای رنگی و
شادی‌های رنگارنگ
به دل‌های ما شادی و شادمانی عطا کن
خداوندا
ای بهترین هدیه دهنده
شادی را به دل‌های ما هدیه کن
و غم و غصه
و اندوه را از ما دور گردان!»*

شاید گاهی آدم فکر کند فقط وقتی سختی می‌کشد یا در خطر است باید دعا کند و از خدا کمک بخواهد. شاید گاهی فکر کند حتماً باید چیزهای بزرگ و دست‌نیافتنی را از خدا بخواهد. شاید... ولی خود خدا این‌طور نخواسته و ما را این‌طور نیافریده است.

خدا آشکارا می‌گوید بنده‌هایش را دوست دارد و می‌خواهد بنده‌هایش هم او را بشناسند و دوست داشته باشند. خدا بارها از نزدیک بودنش به تمام آفریده‌ها حرف می‌زند و از این می‌گوید که همیشه ما را می‌بیند و صدایمان را می‌شنود و از آنچه در دل‌هایمان می‌گذرد، خبر دارد.

آنهایی که خدا را خوب شناخته‌اند و خوب با او دوست شده‌اند، خیلی قشنگ هم با او حرف می‌زنند. آنها می‌گویند که در همه حال باید دعا کرد و از خدا کمک خواست. هم در شادی‌ها و هم در لحظه‌های غم‌انگیز. هم خواسته‌های بزرگ و هم خواسته‌های کوچک و ریزه‌میزه.
البته این دعاها و این خواستن از خدا به معنای این نیست که ما دست روی دست بگذاریم و بنشینیم تا خدا صدایمان را بشنود و خواسته‌های ما را بدهد. این دعا کردن و این همه چیز را از خدا خواستن، شاید به این معنا باشد که همیشه به یاد خدا باشیم و بدانیم که او آفریننده همه ما و همه موجودات دنیاست. بدانیم که حتی آرزوها و خیال‌های ما هم آفریده اوست و اگر او نخواهد، ما به هیچ خواسته‌ای نمی‌رسیم.

منتها اراده خدا و خواستن او هم در چارچوب روش و قاعده و قانونی است که هنگام آفرینش هستی برای همه چیز، و البته متناسب با توانایی و قابلیت هر موجودی، وضع کرده است؛ مثلاً خدا عدالت و راستی را قانون هستی قرار داده و نمی‌شود خواسته‌ای ظالمانه از او داشته باشیم یا بخواهیم ما را در ظلم و ستم به دیگران یا دروغ گفتن و فریب دادن مردم کمک کند.

ولی آن‌جایی که به خود خدا برگردد، خدا مهربانی و بخشش و پوشاندن عیب‌ها و خطاهای بندگان را هم به عنوان قانون خودش تعیین کرده است. دعایی که اول مطلب خواندید، چهارمین دعای کتاب «از تو می‌خواهم خدا» است. این کتاب را فریبا کلهر، نویسنده خوب کودک و نوجوان کشورمان نوشته و رضا مکتبی هم تصویرهای قشنگی برای این دعاها کشیده است. در این کتاب می‌توانیم،76 دعای کوتاه نوجوانانه بخوانیم و هر کدام از آنها را برای لحظه‌ها و حس‌های خاص خودمان نگه داریم تا دوباره و دوباره بخوانیم؛ مثلاً در ماه رمضان بخوانیم:

«خداوندا
ای آورنده شب و روز
ای صاحب شب قدر
ای که شب قدر را بهتر از هزار ماه قرار داده‌ای
و به فرشتگانت فرموده‌ای که در آن شب،
تا صبح به زمین بیایند و
نعمت‌های تو را به بندگانت بدهند
خداوندا
ای پروردگار شب قدر
از تو می‌خواهم که در این شب
مرا از سعادتمندان قرار دهی!»

یا وقتی تخیل ما بال و پر می‌گیرد و از خیال‌های زیبا و توانایی تخیل خود لذت می‌بریم، باز هم به یاد او باشیم و از او سپاسگزاری کنیم:

«خداوندا
ای صاحب تصویرهای خیال‌انگیز
ای که نعمت خیال را به من بخشیده‌ای
تو را شکر می‌کنم که می‌توانم «خیال» کنم:
فیل هم‌قد مورچه است
چشم زرافه کف پایش است
درخت‌ها در آسمان می‌درخشند و
ماهی‌ها حاکمان خشکی‌اند
خداوندا
ای که خیال را آفریده‌ای!
و قدرت خیال را به من ارزانی داشته‌ای و
به من  اجازه داده‌ای تا با خیال خود
چیزهایی به وجود آورم که خودت هم نیافریده‌ای
تو را شکر می‌کنم!»

هرچند خدا برای این که با او صحبت کنیم و صدایش بزنیم و از او کمک بخواهیم، روش و قاعده و زبان خاصی را واجب نکرده است و هر کس به زبان خودش و با روش خودش می‌تواند او را بخواند و با او حرف بزند، اما حرف زدن و دعا کردن دوستان خوب او چنان زیبا و فراگیر است که بیشتر دوست داریم با همان زبان و با همان روش با خدا حرف بزنیم.
خانم کلهر هم که سعی کرده دعاهایی نوجوانانه، به زبانی متناسب با نوجوانان و برای حس و حال لحظه‌های گوناگون آنها بنویسد، باز هم سراغ آن دعاها رفته و در مقدمه کتاب نوشته است که «اغلب دعاهای این کتاب از متون دعایی گرفته شده است و ساخت نگارنده نیست.» دلیل این کار خودش را هم این‌طور توضیح می‌دهد که «ائمه معصومین‌ع با دعاهای خویش کوتاه‌ترین راه ارتباط با خدا را به ما نشان داده‌اند و حیف است که از همان مسیری که آنها تعیین کرده‌اند، دور شویم.»

نویسنده طوری دعاها را نوشته که هرکدامشان متناسب با یکی از نیازها یا حس و حال‌های نوجوانان باشد؛ مثلاً درباره قهر و آشتی، سکوت، دانش و پرسیدن، نشاط و تندرستی، زیبایی و خوشبویی سیب، دوست داشتن مهمان، تنها نبودن ما، درد، سیاره‌ها و کهکشان‌ها، گیاهان گوناگون، مهربانی به حیوانات و... در این کتاب دعاهایی هست.