ایوان سرگه‌یویچ تورگنیف- شاعر و نویسنده نامدار روسی- در بیست‌وهشتم اکتبر ۱۸۱۸ در «اریول» واقع در روسیه مرکزی دیده به جهان گشود.

پدرش سرگئی، افسر بازنشسته خوش‌سیمایی بود که هیچ علاقه‌ای به همسر خود نداشت. مادر تورگنیف، زن ستمگر و زشت‌خو و ثروتمندی بود که تا حد پرستش، شوهر خود را دوست داشت. بی‌مهری سرگئی به همسرش در مقابل آن همه شور و علاقه، اثرات نامطلوبی‌در پی داشت. در نتیجه، رفتار مادر‌ ایوان روز به روز بدتر شد و سرانجام به خشونت و خودکامگی گرایید.

پدر‌ ایوان در سال 1834 دیده از جهان فروبست و مادرش با خشونت و بی‌رحمی ‌هر چه بیشتر، به اداره املاک شخصی خود در «اسپاسکویه» پرداخت و تربیت‌ ایوان را نیز از هر لحاظ به عهده گرفت. با ‌این‌که وی دلبستگی شدیدی به فرزند خود داشت ولی با رفتار خشن و مستبدانه، روح حساس‌ ایوان را می‌آزرد.
اگرچه نقش پدر در مقابل ‌این تاثیر گستر

ه و عمیق مادر بسیار اندک بود ولی با وجود‌ این، همین تاثیر پدر است که در یکی از داستان‌های کوتاه تورگنیف به نام عشق نخستین(1860) با قدرت و وضوح تمام متجلی می‌شود.

تاثیر اسپاسکویه - ‌این قلمرو مادر ظالم - در ‌ایوان جوان، بسیار عمیق بود. در همین جا بود که‌ ایوان با مفهوم واقعی «سرف»داری آشنا شد و فهمید که صاحبان املاک چه رفتار ستمگرانه و غیرانسانی‌ای با «سرف»‌ها و خدمتکاران خود دارند.

تورگنیف در سال‌1833 وارد دانشگاه مسکو شد و سپس با مادرش به سن‌پترزبورگ رفت و در دانشگاه سن‌پترزبورگ به تحصیلات خود ادامه داد.پس از گرفتن درجه دانشگاهی، به آلمان رفت و در دانشگاه برلن به تکمیل فلسفه پرداخت و به قول خود در «دریای آلمان» غور کرد. در سال1841 به کشورش بازگشت.

نخستین اثر وی، درامی ‌بود به شعر با عنوان «دیوار» که در سال1834 در مجله ادبی ‌«ساوره منیک» پوشکین منتشر شد. در ‌این شعر، وی از لرد بایرون- شاعر نامدار انگلیسی- تقلید کرده است.

اثر دیگر وی که با اقبال همگان روبه‌رو شد، شعر بلندی بود با نام «پاراشا» که آن هم در سال1843 در همان مجله منتشر شد. بلینسکی - منتقد معروف - قوه درک و ذوق شاعر جوان را خیلی زود دریافت و اندکی بعد، دوست نزدیک و راهنمای ادبی‌ تورگنیف شد.
وی در سال1850 پس از مرگ مادرش، شعر و شاعری را رها کرد و به نثر روی آورد. تورگنیف نمایشنامه‌های متعددی نوشت که مشهورترین و بهترین آنها «یک ماه در حومه»(1855) است.‌ این نمایشنامه در سال1909 در مسکو به روی صحنه آمد و به عنوان یکی از بزرگ‌ترین کارهای تئاتر روسیه معرفی شد.

رمان‌های تورگنیف بهترین شرح تحولات سیاسی و اجتماعی روسیه را در رابطه با گروه اندک ولی برگزیده جوانان لیبرال و رادیکال کشورش در بر می‌گیرد؛ گرچه پاره‌ای از جوانان انقلابی ‌روسیه دقت و صحت تصاویر ادبی‌ وی را کاملا تصدیق می‌کردند. نخستین داستان بلند تورگنیف «رودین» است که در سال‌1856 منتشر شد. در ‌این داستان، وی از سخنور هوشمندی به نام رودین سخن می‌گوید. می‌توان گفت که شخصیت رودین، بر اساس شخصیت باکونین بازسازی شده است.

مهم‌ترین داستان بلند او «پدران و فرزندان» که در سال1862 منتشر شد، از همین احساس تقصیر وی ریشه می‌گیرد. در‌این اثر، توصیف‌های وی موفق، زیبا، متوازن و بسیار گیراست. قهرمان داستان – بازارف - که می‌توانست ماتریالیست پرخاشگری باشد، نیهیلیست کاملی از آب درمی‌آید که همه قوانین جز قوانین طبیعی را نفی می‌کند.با‌ این حال، بازارف گرفتار عشقی می‌شود که سرانجامی‌ جز ناکامی ‌ندارد.

از لحاظ هنری، ‌این اثر پیروزی عینیت هدف‌دار را به‌خوبی ‌مجسم می‌کند و در بیان مرگ غم‌انگیز نویسنده تا سر حد یک تراژدی کامل دست می‌یابد.

کارهای ادبی ‌آخرین دوره زندگی تورگنیف با احساس غربت همراه است که به زیباترین وجه در نوشته‌های شیوایی چون «رنگ استپ‌ها» (سال1870)، «سیلاب‌های بهاری» (سال‌1872)، «سرود پیروزی عشق» (سال1881) و دیگر داستان‌ها جلوه‌گر می‌شود. در دهه 1870 وی به عنوان سفیر افتخاری فرهنگ روسیه در پاریس به سر می‌برد. نویسندگانی چون ژرژ ساند، گوستاو فلوبر، برادران کنگور، امیل زولای جوان و هنری جیمز با او در ارتباط بودند و مقدمش را گرامی‌ داشتند. در سال‌1878 نایب‌رئیس کنگره بین‌‌المللی پاریس شد. به سال‌1879 از دانشگاه آکسفورد، دکترای افتخاری گرفت و هنگام دیدارهای سالانه‌اش از روسیه، به گرمی‌ از او استقبال کردند. آثارش به زبان‌های فرانسه و آلمانی ترجمه شد و شهرت جهانی پیدا کرد.

تورگنیف در بیست‌ودوم اوت 1883 در یوژیوال، کنار سن، در نزدیکی پاریس دیده از جهان فروبست و در سن‌پترزبورگ به خاک سپرده شد.

برچسب‌ها