تهدیدهایش پشت کلیساهای متروک را میلرزانند و هوهوی تندروار عذاب از هزار توی تلاش دیرین انسان برای حاکمیت علم و قدرت، گوشهای شنوا در واتیکان را کر کرده است! این همه مقدمه خوبی برای تماشای تلاش تازه فیلمسازی زخم خورده از نقدهای تند«رمز داوینچی» است.
ران هاوارد در تلاش برای تحقق سینمایی رمان دیگری از دنبراون، علم ومذهب را در آوردگاه مجلل رم به مصاف هم میبرد، صفآرایی فرشتگان و شیاطین را در مقابل هم تصویر میکند، حق را تا پای مسلخ میبرد، با اعلان آتشبس میانشان صلح و سپس آشتی برقرار میکند و در نهایت پس از90دقیقه هیجان و دلهره، تعقیب و گریز، ابهام و رازگشایی، ترس و امید و ناکامی و کامیابی پرده از یک راز بزرگ برمیدارد؛ کاردینالهای سرخپوش واتیکان برای جبران واپسزدگی چندساله خود، تن به پذیرفتن دانش بشری دادهاند و آن را به عنوان دستاویزی برای موفقیت به رسمیت شناختهاند!
«فرشتگان و شیاطین» با مرگ غیرمنتظره پاپ اعظم و تصویر آیین تشریفاتی مراسم تدفین او آغاز میشود، با روایتی پیچیده ادامه مییابد و تماشاگری که با ذهنی مغشوش و مشوش از صحنههای دلخراش دقایق نخستین فیلم شوکه شده را به دنبال خود میکشاند و درست در جایی که نفسهایش به شماره افتاده با انتخاب پاپ جدید پایان فیلم را اعلام کرده و او را از تماشای یک فاجعه سینمایی دیگر پشیمان میکند.
رم در سوگ پاپ با تلنگر یک بحران جدی به خود میآید؛ 4گزینه مورد تایید شورای انتخاب پاپ جدید ربوده شدهاند و سارق هوشمند به سنت جیگو درسری فیلمهای وحشت «اره» در نوار ضبط شدهای کلیسا را تهدید میکند که در هر یک ساعت یک نفر از آنها را به قتل میرساند و در پایان چهارمین ساعت با یک بمب واتیکان را نابود میکند. فرستاده مخفی کلیسا سراسیمه نزد رابرت لنگدون، استاد نمادشناس دانشگاه هوارد میرود تا با بررسی سرنخها و اسناد موجود در آرشیو واتیکان این توطئه بزرگ را خنثی کند.
لنگدون پروفسور سکولاری است که در « رمزداوینچی» ثابت کرده بود نه تنها اعتقادی به مسیحیت ندارد، بلکه کلیسا را نهادی سرکوب شده در تاریخ و سیاست و زندگی مردم میداند. با این وجود او تنها به بررسی نمادها و نشانههای مذهبی در اسناد موجود اکتفا نمیکند و مثل یک کارآگاه در سردابههای مخوف و راهروهای تاریک کلیسا به دنبال عامل اصلی این دسیسه است.
رد همه سرنخها به ایلومیناتی ختم میشوند اما قصه با چرخشهای مکرر دراماتیک هرگونه پیشبینی را درباره هویت مجرمان غیرممکن میسازد و او پس از ورود به دستگاه کلیسا طولی نمیکشد که متوجه میشود همه سرنخها انحرافیاند و تقریبا همه در دایره سوءظناش قرار میگیرند؛ ایلومیناتی یا اشراقیون، گروه روشنفکرنمای زیرزمینی هستند که سالها پیش به خاطر سیاستهای غلط و خشونتآمیز کلیسا در مقابل آن ایستادند.
اشراقیون به اتهام طرفداری از علم و تلاش برای القای اعتقادات عجیب خود به مذهب، طرد و تکفیر شدند و اکنون لبریز از کینه و انتقام درصدد تلافیجویی برآمدهاند... .
بحرانی که کلیسا با آن روبهروست حاصل فساد نهادینه شده در دستگاه داخلی و تضاد میان دو تفکر غالب است که زمینهساز شکاف عمیق میان خانواده واتیکان شده است؛ عدهای چون پدرسیلوانا- روحانی دانشمندی که در آزمایشگاه ژنو روی پدیده ناشناختهای به نام آنتیمتر کار میکند-بر این باورند که علم میتواند سبب تحکیم پیوند انسان و خداوند شود و گروهی چون پاتریک علم را تهدیدی بزرگ و جدی برای کلیسا میدانند و میکوشند به هر طریق ممکن با ایجاد فتنه مانع ادامه کار کاردینالهای شیفته علم شوند. باوجود آن که اتفاقات «فرشتگان و شیاطین» پیش از قصه «رمزداوینچی» روی میدهند، این فیلم دنبالهای برای ورسیون سینمایی نه چندان موفق رانهاوارد در سال2006 محسوب میشود.
هر دو کتاب از پرفروشترین رمانهای چند سال اخیر آمریکا هستند اما داوینچی در این رقابت نیز بر فرشتگان پیشی گرفت. بیش از 60میلیون نسخه از این کتاب به 40زبان زنده دنیا فروخته شده و 144هفته یعنی نزدیک به 3سال در فهرست پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز قرار داشت.
هاوارد و آکیوا گلدزمن برای حفظ جذابیتهای رمان و البته وفاداری به آن ناگزیر بودند چاشنی اسرارمذهبی را هم به سناریو بیفزایند و البته آن را با ابزار سینما صیقل دهند و این مورد نکوهش سرسخت کلیسای رم قرار گرفت تا جایی که فعالیت هاوارد را محدود کردند و به او اجازه فیلمبرداری در کلیسا را ندادند.
اما معیار توفیق آنها در سینما کفههای ترازوی منتقدان است؛ صاحبنظرانی که رمزداوینچی را به باد انتقاد گرفتند! و حال به نظر میرسد که هاوارد برای گرفتن انتقام از آنها به قصهای دیگر از همان جنس روی آورد.
با این همه هیچکس انتظار جهشی بزرگ در «فرشتگان و شیاطین» را نداشت: همان ستاره (تام هنکس)، همان کارگردان، همان رویکرد،همان سناریست(گلدزمن البته با همکاری دیویدکوئپ)، همان تهیهکننده(برایان گریزر) و البته همان نوع نگاه به سوژهای از همان جنس، اثری بهرهمند از همان میزان توجه و کامیابی را پیشرویمان قرار میدهد؛ نه خلاقیتی در آن دیده میشود و نه تلاشی برای خلاقیت به خرج دادن شخصیت اصلی که همان لنگدون داوینچی است.
تنها تفاوت این کاراکتر با شخصیت 2006اش تحمیل نوعی شتابزدگی متکلف و تصنعی است که برای پوشاندن ماهیت ایستای «رمزداوینچی» و پاسخ به انتقادهای متوجه آن به کاراکتر او تحمیل شده است. چرخشهای 360درجهای دوربین را نیز باید در همین راستا و در جهت جبران سرگشتگیها و کمبودها ارزیابی کرد.
با این تفاسیر اصرار کارگردان برتوجه به فوریتهای زمانی و رعایت توالی منطقی رویدادهای قصه تنها گام مثبت در جهت ارتقای سطح فیلمنامه و منطقبخشی به آن محسوب میشود.
از سوی دیگر هاوارد کوشیده تا از اصلیترین و پرطرفدارترین عناصر ژانرهای مختلف بهرهبگیرد و در یک ترکیب جادویی از آنها تماشاگر را از همه آنچه که هیجان در سینما میداند محفوظ کند. از این رو در راستای تحقق یک تریلر نفسگیر، جنجال قتلهای زنجیرهای کاردینالها را به راه میاندازد و از حجم انبوه خشونت و خونریزیهایی که در داستانهای مذهبی وجود دارد استفاده میکند. او در شرح آن از تصویر دلخراشترین صحنهها هم ابایی ندارد؛ صحنههایی مثل کره چشمی که روی زمین افتاده و موشهای چاق و چلهای که روی صورت قربانیها راه میروند و از اجسادشان تغذیه میکنند! با این ترفند برای آنکه خود را از ورطه حزن و کرختی «رمزداوینچی» بیرون بکشد و البته به رقابت با سری « اره» متهم نشود، رشته خشونت را به دستهای پشت پرده جنایات زنجیرهای میسپارد.
کارگردان برای حفظ وجه مرموز درامش، به نقشه دسیسهآمیزی از جنس تریلر معمایی «کاندیدای منچوری» متوسل میشود. از این منظر فیلم برای کاتولیکها جستوجوی دستانخون آلود در پشت پرده فعالیتهای سیاسی واتیکان است اما در ادامه آنان را به این باور میرساند که رهبرانشان از صحنههای اصلی کنار گذاشته شدهاند و نقش آنها در تصمیمگیری از دیوان عالی آمریکا هم کمرنگتر است!
فیلم حتی گاهی به بهانه ایجاد تعلیق آنقدر در روایت مبهم و پیچیده است که بیننده را گیج میکند. اگر با اغماض به تماشای «فرشتگان و شیاطین» بنشینید مواجهه با صحنههای اکشن، موش و گربهبازیهای پلیسی و افشای آنچه تا امروز در پستوی حجرههای کلیسا مخفی نگه داشته شده بود، سرگرمتان خواهد کرد اما تلاش نکنید سر کلاف سردرگم قصه را در میان جنجال کاردینالها و اتفاقات بیدلیل و غیرمنتظره بیابید.
با وجود آنکه هاوارد میکوشد در «فرشتگان و شیاطین» ملودرامی به مراتب هوشمندانهتر از «رمز داوینچی» را ترسیم کند، با یک شروع پوچ و کلیشهای همهچیز را خراب میکند و با این شاخه به آن شاخهپریدنهای مداوم و دیالوگهای نپخته تماشاگر را سرگردان میکند.
با وجود آنکه نسبت به «رمز داوینچی» از درجه تظاهر و اغراق فیلم به مراتب کاستهشده، پیچیدگی داستان ثقیل براون و تلاش بیروح کارگردان در تصویر سیمای جدال خصمانه علم و کلیسا سبب شده که مصادیق این تنشها هم در شرح جزئیات لنگ بزنند و تقلای عجیبوغریب هاوارد را برای تجسم دلمشغولی بزرگ دنیای غرب به اقدامی سراسیمه بدل کنند. هاوارد به همراه فیلمبردارش سالواییتوره توتینو ایستایی و حرافی داوینچی را بزرگترین نقطه ضعف فیلم ارزیابی کردهاند و به همین خاطر برای جبران مافات بر دوربین تازیانه میزنند تا در میان خیل جمعیت گرد آمده در میدان سنت پیترز بتازد و با تصاویری بیمقدمه و بدون مبنا «فرشتگان و شیاطین» را از ورطه ایستایی نجات دهد.
آنها لنگدون را مرتبا در حرکت رفتوآمد نگه میدارند و موسیقی تاثیرگذار هانس زیمر با نتهای قوی تصاویر را همراهی میکند اما این کار به زحمت میتواند پوچی و کمرمقی فیلم را پنهان کند و تنها فیلم را به لحاظ حسی دچار نوسان میکند. این نوسان در بازیهای فیلم نیز به چشم میخورد، به طوری که این فقدان یکدستی بازیها را میتوان یکی از ضعفهای جدی «فرشتگان و شیاطین» قلمداد کرد.
مک گریگور در ارائه تصویری از کشیش جوان موجه و متعهدی به نام کامرلنگو که در جریان انتقال قدرت کلیسا موثر است، موفق عمل میکند و نگرانترین چهره میان مذهبیونی است که تنها راه مقابله با بحران پیشرو را توکل و دست به دعا برداشتن میدانند! او به شدت نگران از دست رفتن اعتبار کلیسا و شکاف بین علم و مذهب است اما در پایان فیلم با افشای ماهیت اصلی خود تماشاگر را از اعتمادش به او شوکه میکند! اسکارس گارد و موئلر استهل از زیر سگرمههای تلخ و نگاه جدیشان نگاهی دزدکی هم به انسانیت دارند و سعی میکنند که مثل یک بازیکن پوکر دست کاراکترهایشان را در اتفاقات، مخفی نگه دارند. زورر( Zurer) ستاره درخشان «مونیخ» اسپیلبرگ معقولترین و مقبولترین بازیگر فیلم است.
هرچند مدتی طول میکشد تا در فیلم جا بیفتد اما زیرکی و هوشمندی او خیلی زود او را به یکی از ثاثیرگذارترین چهرههای فیلم تبدیل میکند. مهمترین اشتباه کارگردان در انتخاب دوباره تام هنکس برای نقش اصلی است. چون او شخصیتی برای بازی کردن ندارد، یعنی اساسا فیلمنامه فرصتی را به شخصیتپردازی کاراکتر او اختصاص نداده و حتی ویژگیهای سرگرمکننده لنگدون او را هم حذف کرده است. او عملا نقش راهنمای توری را بازی میکند که تماشاگر را به کلیساهای متروک رومن، مقبرههای تاربسته خطرناک و پناهگاههای فراموششده اشراقیون میبرد.
با وجود بیشتر نقدهایی که به شخصیت هنکس در «رمزداوینچی» وارد بود، در آنجا او حداقل بیتابی و بیقراری یک کارشناس را داشت که میتوانست به اعمال قهرمانانه و شجاعانه بینجامد اما شخصیتش در «فرشتگان و شیاطین» تنها بازگشت به کاراکتری منسوخ است که نهتنها حرف تازهای ندارد بلکه همان دستاویز برای جذب کوتاهمدت بیننده را هم از دست داده و تکرار او مثل انعکاس صدای وودی در فرانکشتاین، «اسباببازی» ذهن تماشاگر را میآزارد.
در حالی که بیشتر مطبوعات سینمایی در مقابل این فیلم موضع گرفتند، تنها Losservatore Romano روزنامه رسمی واتیکان برخلاف جبههگیری سختش مقابل «رمز داوینچی» تعبیر «تلاش ناشیانه، متظاهرانه و سرهمبندی شده براون» را بیانصافی خواند و این فیلم را دو ساعت نمایش سرگرمکننده و آموزنده دانست که بر نوابغ مدعی و قلبهای بیایمان تاثیر نخواهد داشت و در تعبیری جالبتر آن را بازی ویدئویی سرگرمکنندهای میداند که در نخستین صحنهها جرقه کنجکاوی را میزند و تا آخرین لحظات هیجانانگیز و پر از ابهام است!
اما جانبداری واتیکان از فیلمی که رهبران کاتولیک را قربانی میداند نه عاملان دسیسهپروری، نتوانست افکار عمومی که به دنبال افشای توطئههای نامقدس پشت پرده بودند را متقاعد کند. تدبائر در نشست دو هفته یکبار کمیسیون فیلم و تلویزیون مسیحی درمووی گاید با اطمینان اعلام کرد که بخش عمدهای از درآمد گیشه این فیلم به خزانه حزب دمکرات روانه خواهد شد، چون از نظر این کارشناس مذهبی فیلم بیشتر جنبه سیاسی دارد. هاوارد و هنکس از بازوهای سیاسی قوی در هالیوود هستند.
او معتقد است که «اگر فروش «رمز داوینچی» را در کشورهای بیدین و مذهبی نظیر چین و ژاپن از درآمد کل کم کنیم فروشی معادل 666میلیون دلار، یعنی فروش متوسط یک فیلم معمولی آمریکایی خواهد بود!». به نظر میرسد که هاوارد قصد دارد با زور راهش را در سینما میان تودههای معترض به سیاستهای کلیسای کاتولیک باز کند. از این روست که فضایی را ترسیم میکند از آنچه افراطگرایان مذهبی بهشت میدانند و نتیجه سیاستهای غلط آن را خیابانهای آشفتهای میداند که شهر رم از زمان تفتیش عقاید تا آن روز به خود ندیده بود. اما نتیجه افزودن عنصر آشوب و فتنه و تصادم این دو نگاه بازهم به نفع کلیسا در چشمانداز آینده مدرن بشری است.
در حقیقت این فیلم نه در مقابل مذهب که در خدمت کلیساست و آن را از هرگونه فساد درونی، زد و بند سیاسی و مالی و اخلاقی تبرئه میکند. جدیترین مشکل تماشاگر با فیلم ارتباط برقرار کردن با 40دقیقه پایانی آن و سرگردانی برای یافتن نقطه پایان است؛ چون درست درجایی که فکر میکنید قصه تمام شده، فیلم ادامه مییابد و در عین ناباوری داستان جدیدی را آغاز میکند!هاوارد بیاعتنا به کولهبار سه دهه تجربه سینماییاش، در مواجهه با داستان دن براون چنان عنان از کف داده که گویی قواعد داستان گویی را هم فراموش کرده است.
«فرشتگان و شیاطین» نسبت به «رمز داوینچی» که خود فیلم ضعیفی بود گامی به پس است و به نظر میرسد ادامه مسیر «فراست – نیکسون» فیلم قبلی هاوارد، دستاوردهای به مراتب قابل تاملتری را برایش به ارمغان بیاورد. هرچه باشد این شبکه پیچیده توطئه و خیانت جز سردرگمکردن تماشاگر کارکرد دیگری ندارد.