«دلخون» در فضایی متفاوت با تولیدات مرسوم و متداول این سالهای سینمای ایران، درامی تلخ است که رویکردی واقعگرا دارد.رحمانی در «دلخون» کوشیده تا به واقعیت وفادار بماند و به گفته خودش داستانی سرراست را بدون پیچیدگی برای تماشاگر تعریف کند.او با استفاده از بازیگران شناختهشدهای چون بهداد، شاکردوست و پورسرخ امیدوار است که حاصل تلاشاش دیده شود و «دلخون» به سرنوشت «ستایش» دچار نشود.در وانفسای سلطه کمدیهای بیکیفیت، نمایش آثاری چون «دلخون» میتواند نقطه امیدی محسوب شود.
- دلخون دومین ساخته شما در حالی روی پرده آمد که «ستایش» هنوز اکران نشده است. دلیل اکراننشدن «ستایش» چه بود؟
در مورد اکران «ستایش» قطعا تهیهکننده و پخشکننده باید تصمیم بگیرند، اما این فیلم به خاطر موضوعی که دارد و در ژانر دفاع مقدس میگنجد قرار بود در یک زمان مناسب اکران شود. حالا هم قرار است بعد از «دلخون» شرایط اکران آن مهیا شود. «ستایش» یک فیلم فرهنگی و ارزشی محسوب میشود اما شاید در ایامی که مخاطب سینما کمتر است، اکران آن مناسبتر باشد چون این روزها رقابت شدید است و مخاطب بهدنبال فیلم سرگرمکننده و بازیگر معروف و فیلم کمدی و... است. از طرفی فیلم اول یک تجربه است که از فیلمهای کوتاه یا تجربههایی مثل دستیاری و اندوختههای ریز و درشت به کارگردان منتقل میشود ؛ولی همیشه مشکلاتی سر راه وجود دارد و ریسک عدمحمایت هم وجود دارد.
کارگردان باید با فیلم اول خودش را ثابت کند. فیلم اول مثل لبه تیغ است و شاید پرتگاهی که اگر به سلامت از آن گذر کنیم سوی دیگر آن سینمای حرفهای است. گاهی شانس استفاده از عوامل حرفهای در فیلم اول فراهم میشود اما در نهایت ساخت فیلم اول انرژی زیادی از کارگردان میگیرد چون عوامل حرفهای به یک فیلم اولی سخت اعتماد میکنند.
- «ستایش» 3 سال پیش در جشنواره فجر به نمایش درآمد. بازخوردهای فیلم چگونه بود؟
این فیلم در 2 روز آخر جشنواره نمایش داده شد و چون مراحل فنی آن به پایان نرسیده بود، به همین دلیل تعداد کسانی که فیلم را دیدند کم بود ضمن اینکه منتقدان هم در روزهای پایانی درگیر اختتامیه شدند و تمایلی به تماشای فیلمهای دیررسیده نداشتند. بهنظر خودم از نظر موضوع و کارگردانی تجربه خوبی بود و آنهایی که فیلم را دیدند رضایت نسبی داشتند.
- دلیل استفاده از بازیگرانی مثل الناز شاکردوست، پوریا پورسرخ و حامد بهداد، ایجاد امکان اکران عمومی برای فیلمتان نبود؟ چون در «ستایش» از بازیگران چهره استفاده نکرده بودید.
بله، درست است. یکی از فاکتورهایی که بهنوعی مجوز اکران فیلم است استفاده از عوامل حرفهای و در راس آن بازیگر حرفهای است. خوشبختانه با رایزنیها و تلاش تهیهکننده، ما موفق به استفاده از بازیگران دلخواهمان شدیم. در این چرخه پیدا کردن بازیگر مناسبی که هم در آن زمان بیکار باشد و هم فیلمنامه را بپسندد و به کارگردانی که نمیشناسد اعتماد کند، کار سختی است.
- جایی گفتهاید که «دلخون» ابتدا مایههای کمدی داشت و در مسیر تحقیق لحن کاملا جدی بهخود گرفت. چنین داستانی چگونه قرار بود بهصورت کمدی روایت شود؟
داستان کمدی در حد یک طرح اولیه بود که در ذهن داشتم. آن طرح طنز، داستان مردی بود که بر اثر یک اشتباه و قتلی که صورت گرفته بود محکوم به اعدام میشد و وکیل او برای نجاتش تلاش میکرد ولی به نتیجه نمیرسید. تاجایی که بعد از تصمیم به اهدای اعضا، مردمی که به عضوی نیاز داشتند دسته دسته میآمدند و در نهایت آن شخص تبرئه میشد. در آن طرح اصلا قتلی صورت نگرفته بود. بعد از آن وقتی وارد تحقیقات جدی شدم، دیدم کار کردن روی این موضوع مثل راه رفتن روی لبهتیغ است و وقتی مسائل فقهی و شرعی در کار دخیل میشوند، این موضوع دیگر شوخیبردار نیست. لحن داستان را عوض کردم و در مسیر تحقیق این موضوع را از جنبههای آسیبشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و... بررسی کردم تا به این لحن ملودرام رسیدم.
- داستان فیلم منبعث از ماجرایی واقعی است؟ یعنی پروندهای با همین مضمون مطالعه کردید که مجاب شدید براساسش فیلمی بسازید؟
نه، این داستان در ذهنیت خودم شکل گرفته بود. شاید داستانهای فرعی و موضوعات پروندهها موارد مشابهی داشته باشد ولی اینکه موردی مشخصا بوده باشد که قاتل پیشنهاد اهدای اعضایش به انسانهای نیازمند را داشته باشد، نه نداشتیم؛ حتی من در مورد کشورهای دیگر هم تحقیق کردم و با چنین موردی مواجه نشدم. بعد از اینکه بیجه، قاتل حرفهای که چندین کودک را به قتل رسانده بود اعدام شد این داستان در ذهن من جرقه خورد. من فکر کردم شاید به جای قصاص بتوانیم به راههای دیگری فکر کنیم اما از طرفی هم اولیای دم حق دارند تقاضای قصاص کنند و آرام شوند. اما گاهی قتلها سهوا صورت میگیرد و آن وقت قصاص کار سختی است. درنهایت من در فیلم خود تقابل شخصیتها در مسیر انتخاب و دو راهیها را تصویر کردهام.
- از علیرضا محمودی ایرانمهر برای نگارش فیلمنامه استفاده کردید که نویسنده و داستان نویس است. چه شد که سراغ او رفتید؟
بعد از تحقیقات، اتود زدم اما چون معتقد به کار گروهی و کارگاهی بودم ترجیح دادم این موضوع از منظر چند نفر و از چند زاویه مورد بررسی قرار بگیرد تا شخصیتپردازیها در نهایت یک ملودرام قوی را شکل دهد. با همکاری یک داستاننویس خوب، فیلمنامه با تعدادی داستان فرعی شکل گرفت و در بازنویسی هم بهتر شد. متأسفانه در کشور ما کارگروهی در زمینه فیلمنامهنویسی چندان جدی گرفته نمیشود اما من به آن اعتقاد دارم چون تعدد زوایای دید باعث استحکام فیلمنامه میشود.
- دلخون فیلم تلخی است. در شرایطی که بیشتر فیلمهای تولید شده را آثار کمدی تشکیل میدهند و با توجه به اینکه فیلم اولتان هم امکان نمایش پیدا نکرده، احساس نکردید اگر فیلم دومتان هم به خاطر تراژیک بودن مورد استقبال قرار نگیرد برای ادامه مسیر دچار مشکل شوید؟
تعریفی که از سینمای کمدی در کشور ما ارائه شده متأسفانه تعریف بد و غلطی است. فیلمهای کمدی ما این روزها به فیلمهای سهلانگارانهای تبدیل شدهاند؛ البته در این میان گاهی فیلمهای خوبی نظیر «خروس جنگی» که این روزها روی اکران است هم ساخته میشود اما در مجموع سلیقه تماشاگران ما نازل شده است و فیلمسازان هم از آن تبعیت میکنند.
درست است که سینما باید در وهله اول سرگرمکننده باشد، مفرح بودن و ایجاد یک دنیای لذتبخش برای مخاطب وظیفه فیلمساز است اما سینما ژانرهای مختلفی دارد و اگر تنها بر کمدی تاکید کنیم به سینما خیانت کردهایم. عواملی که به اکران خوب فیلم کمک میکند در وهله اول قصه و فیلمنامه خوب است. در «دلخون» من بر سرراست بودن داستان تاکید کردم که پیچیده نباشد و تماشاگر را پس نزند. با اینکه موضوع فیلم خاص بود از ابتدا تکلیف را با فیلمنامه روشن کردم. استفاده از بازیگران و عوامل حرفهای عامل مهم دیگری در جذب مخاطب است که البته به خاطر کمبودن تعداد بازیگران جوان شناخته شده، انتخاب بازیگر معمولا با مشکلاتی مواجه میشود چون اغلب بازیگران معمولا مشغول کار هستند. در مرحله آخر یک پخشکننده حرفهای و بهدنبال آن تبلیغات مناسب در اکران خوب فیلم مؤثرند.
- بهنظر میرسد که بیشتر بار فیلم بر دوش حامد بهداد است که البته بازیگر توانایی هم به شمار میآید. دلیل تغییر گویش او چه بود؟
حامد بهداد جزو اولویتهای این نقش بود. او بعد از مطالعه فیلمنامه نظراتی در مورد نحوه گویش این شخصیت داشت که بعد از 2 هفته تمرین، وقتی حاصل کار را دیدیم بهنظر رسید تن صدایی که او برای این نقش در نظر گرفته با آن هماهنگی دارد و حتی به بهترشدن نقش کمک میکند. در فیلمنامه اولیه این شخصیت پرحرف بود ولی در فیلمنامه بعدی، کم حرف و درونگرا شد و این درونگرایی و بازی زیرپوستی توجیه بهتری برای این شخصیت داشت؛ انسانی که بر احساساتش قفل میزند و بهدنبال آن حوادث دیگری رخ میدهد. علاوه بر بهداد، بازیگران دیگر هم در نقشهای خود، خوب و راضیکننده ظاهر شدند.
- مسعود اطیابی تهیهکننده دلخون، کارگردان نیز به شمار میآید. کار کردن با او چگونه بود؟ چیزی در طول کار به شما تحمیل نشد؟
یکی از خوششانسیهای من در ساخت «دلخون» کار با عوامل حرفهای و در راس آن تهیهکنندههای حرفهای بود. خوشبختانه مسعود اطیابی، با دغدغههای این کار به خوبی آشناست و در این مسیر کمک کرد تا شرایط به خوبی فراهم شود.
- فیلم سوم را کی کلید میزنید؟ آیا همین مسیر را ادامه میدهید یا سراغ ژانر دیگری میروید؟
فعلا باید صبرکنیم تا تکلیف مسئولان فرهنگی در دولت جدید مشخص شود تا بهدنبال آن رویکردها، بودجهها و... نیز مشخص شود. من سعی میکنم در فیلم سومم به سراغ ژانر تازهای بروم چون تنوع در مضامین قطعا تجربهها را زیاد میکند. هر فیلمی که باعث ارتقای سطح فرهنگی جامعه شود صرفنظر از موضوع آن؛ کمدی، ملو درام و... خوب است اما همه چیز بستگی به شانس و موقعیت فیلمسازان دارد.