ترجمه ادبی به معنای دقیق و عالمانه آن سابقه زیادی در ادبیات فارسی ندارد، اما بهنظر میرسد در سالهای اخیر نوعی تحول در این عرصه رخ داده است که برای بررسی چند و چون و کیفیت آن گپی کوتاه با محمود حسینی زاد انجام دادیم.
- آقای حسینی زاد! به اعتقاد شما ترجمه آثار ادبی دنیا به زبان فارسی میتواند در فرایند جهانیشدن ادبیات معاصر ما سهمی داشته باشد و آن را تسریع کند؟
بله! قطعا همینطور است؛ تردید نباید کرد که ترجمه در جهانی شدن ادبیات ایران تاثیر بسزا و انکارناپذیری دارد و به همین دلیل پیشرفت در این حوزه، شکوفایی و رونق در حوزه ادبیات را بهدنبال دارد.
- اما گروهی از منتقدان معتقدند که کاهش آثار تالیفی و افزایش آثار تقلیدی در ادبیات معاصر ما به سبب افزایش ترجمههایی است که از زبانهای دیگر به فارسی صورت میگیرد، شما با این دیدگاه موافق نیستید؟
به هیچ وجه! این باور غلطی است که برخی از منتقدان نه چندان مطلع مطرح میکنند و گروهی دیگر هم به آن دامن میزنند اما اگر قرار باشد با این نظر هم عقیده باشیم آن وقت باید جلوی ترجمه آثار ادبی روز دنیا را بگیریم و منتظر بمانیم که ادبیات تالیفیمان رشد کند و این چیزی است که هرگز اتفاق نخواهد افتاد چون ما به واسطه ترجمه است که از جریانات روز ادبی دنیا مطلع میشویم و به امکانات جدیدی که نویسندگان برتر و توانمند دنیا در عرصه ادبیات رسیدهاند پی میبریم و اگر این امکان را از خودمان سلب کنیم هم نسبت به دستاوردهای جدید ادبی ناآگاه میمانیم و هم نمیتوانیم خودمان را در مسیر رشد و خلاقیتهای دم به دم جهانی قرار دهیم.
- در زمینه ترجمه آثار ادبی روز دنیا هم بهنظر میرسد که ما خیلی موفق نبودهایم و ضابطه و تفکر نظاممندی پشت سر ترجمههایمان وجود ندارد و کارهایی هم که تا امروز صورت گرفته بیشتر ذوقی و براساس پسند شخصی مترجمان بوده است.
بله! دقیقا همینطور است که گفتید؛ امروز هر دانشجویی که در رشته زبان و ادبیات خارجی مدرک لیسانس میگیرد بلافاصله کتابی را ترجمه میکند و همین مسئله موجب تصنعیشدن ترجمه و افزایش ترجمههای ضعیف میشود. یکی از دانشجویان سابق من به نام آقای مهدی فیروزان که مترجم ادبیات آلمانی است پژوهشی درباره تعداد ترجمهها از زبان آلمانی به فارسی کرده است که نشان میدهد 80درصد از دانشجویان فارغالتحصیل دوره کارشناسی زبان و ادبیات آلمانی دست کم یک ترجمه از زبان آلمانی در کارنامه خود دارند؛ این آمار نشان میدهد که ترجمه در ایران تا چه اندازه مشکل دارد. البته ناشران، منتقدان و مخاطبان هم در این میان بیگناه نیستند چون آنها اطلاعات اندکی درباره ادبیات جهان دارند درصورتی که اگر ناشران در انتخاب آثار ادبی ترجمه شده سختگیر باشند مسلما آثار ادبی ضعیف، فرصت انتشار پیدا نمیکنند و کمکم حوزه ترجمه ادبی رونق پیدا میکند.
مشکل دیگر حوزه ترجمه در ایران هم توجه به نامهاست و ما میبینیم که اغلب منتقدان و مخاطبان براساس نام نویسندگان، کتاب میخرند و ممکن است از نویسنده گمنامی کتابی منتشر شود که از کتاب نویسندگان مطرح و صاحب نام قویتر باشد اما متأسفانه این قبیل کتابها در عرصه رقابت عقب میمانند.
- نقش زبان در این میان چیست؟ بهنظر شما محدودیت زبان فارسی در حوزه ترجمه در ایجاد این وضعیت تاثیری نداشته است؟
من زیر بار این حرفها نمیروم و معتقدم نباید با بهانههای واهی صورت مسئله را پاک کنیم. برخی به اشتباه زبان فارسی را با زبانهایی مثل زبان انگلیسی که مخاطبان گستردهای دارد مقایسه میکنند درحالیکه این مقایسه اساسا غلط است و باید در جای دیگری دنبال حل مشکلات بود البته اگر واقعا بهدنبال حل مسئله هستیم!