جواهرکلام در این کتاب چنانکه خود میگوید، به شرح ماجرایی پرداخته است که قهرمان اصلی آن خود اوست اما اینکه مترجم زبده و پیشکسوت آثار روانشناسی و ادبی پس از قریب 30سال دوباره به عرصه رمان رو بیاورد و این بار با داستانی عاشقانه- عارفانه، امری شگفت و البته جالب است.
- آقای جواهرکلام! «فرشته و اهریمن» چه اندازه به اصل وقایع زندگی شما وفادار بوده است و آیا میشود آن را به منزله زندگینامه خودنوشت شما تلقی کرد؟
باید اعتراف کنم که هسته مرکزی داستان و 95درصد وقایع و اتفاقاتی که روایت شدهاند ریشه در واقعیت زندگی شخصی من دارند و حتی اسامی شخصیتها و نام خیابانها و محلههایی هم که در داستان آمده است صحت دارد و به هیچوجه ساختگی و تخیلی نیست و شاید تنها نامی که با کمی تغییر و تحریف وارد داستان شده است همان نام «فرهاد» قهرمان اصلی داستان باشد که تازه آن هم بیشباهت به نام حقیقی خودم- فرید - نیست.
- این اندازه اتکا به واقعیت محض چه ضرورتی داشت؟ گمان نمیکنید استفاده بیشتر از خیالپردازی و ترفندهای داستانی میتوانست در جذابترشدن رمان مؤثر باشد؟
من به این حرف «تسوایک» ایمان دارم که میگوید: حقیقت همیشه عجیبتر از افسانه و خیال است و اتفاقا این را در دیباچه کتاب هم آوردهام ضمن آنکه بهنظر من واقعیت صریح و شگفتی که در زندگی شخصی من اتفاق افتاده است آنقدر غریب و وهمآلود هست که دیگر نیازی به خیالپردازی و افزودن حشو و زواید نداشته باشد اما این حرف به معنای نفی استفاده از ترفندها و شیوه روایت داستانی نیست و اصلا این نقض غرض است چون قرار بوده این خاطرات در قالب رمان منتشر و عرضه شوند و من خودم را وادار کرده بودم که در عین وفاداری به واقعیات، داستان تعریف کنم و آنچه مینویسم از چارچوب رمان بیرون نزند.
- چرا قالب رمان را انتخاب کردید و مثلا نخواستید اثری در حوزه خاطرهنگاری نظیر آنچه در کتاب «خاطرات علی جواهرکلام» انجام دادید و اتفاقا استقبال خوبی هم از آن شد، عرضه کنید؟
من اساسا انسان خیالپردازی هستم و دلبستگی شدیدی به سبک فانتزی دارم و دوست دارم خودم را در قالب قهرمان یک داستان تصویر کنم چون این به طرز اعجابآوری تسکینم میدهد؛ ضمن آنکه اساسا رمان قالب دلپسند و پیشرویی است که در دنیای امروز کاملا شناخته شده و مقبول است و طرفداران پروپاقرص و خاص خودش را هم دارد.
- یکی از نکاتی که به نحو چشمگیری در «فرشته و اهریمن» نمود دارد این است که به موازات خط اصلی داستان، مطالب فراوانی در زمینه مسائل روانشناسی و روانکاوی و بهطور مشخص، آرای فروید طرح و نقد میشود؛ آیا این به معنای ایجاد نوعی نگرش جدید در شما نسبت به فروید نیست؟
هیچوقت نگاه من به فروید از جنس نگاه یک مرید به مراد نبوده است و از همان ابتدا هم دیدی انتقادی نسبت به او داشتهام. البته انکار نمیکنم که طی این سالها به واسطه مطالعه و پژوهشی که در زمینه مباحث روانشناسی و بهطور خاص دیدگاههای فروید داشتهام. اطلاعاتم در این زمینه تکمیل و حتی تصحیح شده است و حالا به جایی رسیدهام که میبینم روانشناسی جدید تقریبا هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد و همه آنچه روانشناسان امروز مطرح میکنند سالها قبل در آثار عارفان بزرگی نظیر شیخفریدالدین عطار بیان شده است. در واقع میتوانم بگویم روانشناسی امروز صورت تحریفشده عقاید و آرای بزرگان عرفانی مشرق زمین است اما دریغ که کسی از ما این همت را نداشته که نشان بدهد عطار در داستانهای عمیق و بینظیرش چه حقی بر گردن روانشناسی و روانکاوی امروز دارد!