اما او در 20سال اخیر، فیلمهایی در کشورهای مختلف جهان- و از جمله فرانسه و آلمان- ساخته است، 3سال قبل برای درام ضدنژادپرستی «پنهان» جایزه بهترین کارگردانی جشنواره کن را گرفت. این جشنواره بهار امسال نخل طلایی خود به عنوان بهترین فیلم جشنواره را به ساخته جدید وی«روبانسفید» اهدا کرد.
با آنکه قصه فیلم در سال 1913 و یک سال قبل از شروع جنگجهانی اتفاق میافتد ولی منتقدان سینمایی آن را فیلمی در ارتباط با جنگ ارزیابی میکنند. قصه این درام ضدجنگ، در یک دهکده آلمانی اتفاق میافتد و زندگی گروهی از بچههای دبستانی را به تصویر میکشد. این بچهها در خانه و مدرسه با نیروی زور و قدرت تحکم بزرگترها روبهرو هستند و بحث تنبیه و مجازات آنها در طول قصه فیلم مطرح میشود.
قصه فیلم چنین ارزیابی میکند که اعمال خشونت بیحدوحصر و بیمورد نسبت به بچهها، گرایشات فاشیستی را در آنان تقویت میکند و هانکه به زبانی غیرمستقیم چنین اظهارنظر میکند که این بچهها، به زودی به صورت سربازان فاشیستی درمیآیند. «روبانسفید» از سوی کشور آلمان نامزد شرکت در رقابتهای اسکار بهترین فیلم خارجی سال است. این فیلم طی 2هفتهاخیر از سوی بسیاری از انجمنهای منتقدان فیلم آمریکا، به عنوان بهترین فیلم خارجی سال انتخاب شد، هانکه در گفتوگوی زیر درباره جنبههای مختلف ساخته جدیدش صحبت میکند.
- خودتان « روبانسفید » را چگونه ارزیابی میکنید؟
قصه این فیلم را از یک کتاب گرفتم. این اولین بار نیست که قصه یک کتاب را تبدیل به فیلم سینمایی میکنم. تمام فیلمهایی که ساختهام اقتباسی از کتابهای ادبی بودهاند. از سن 19سالگی که به ادبیات علاقهمند شدم تا به امروز، کتابها همیشه همراهم بودهاند. نوشتهها و کتابهای مربوط به قرن گذشته و اوایل قرن بیستم را خیلی دوست دارم. در یکی از کتابهایی که خواندم یک نصیحت خردمندانه وجود داشت. این نصیحت در اینباره بود که خوب است والدین بچههای خود را در موقعیتهای خاصی قراردهند تا مجبور به افشاگری درباره خود بشوند تا بتوان به وسیله آن رفتار بچهها را مورد کنترل قرارداد. در عین حال، این یک جور تنبیه و مجازات هم بود.
- و چه زمانی تصمیم گرفتید چنین چیزی را در دل تاریخ قرار دهید؟
چند سالی میشد که در فکر ساختن این فیلم بودم. فلسفه اصلی این کار 20- 15سال قبل به ذهنم رسید. به فکر قصهای بودم که در آن گروهی از بچهها در یک دهکده در موقعیتی قرار میگیرند که میتوانند به قضاوت درباره والدین خود بنشینند. در این فکر بودم که اگر ایدهای تبدیل به یک ایدئولوژی شود چه اتفاقی میافتد. این مسئله میتواند مدل پایهای و اولیه هر یک از شکلهای تروریسم بشود.
- فیلم شما هم به موضوع تروریسم میپردازد. بعضی فیلمها تروریستها را تا حدودی قابل قبول نشان میدهند اما نگاه شما نگاه متفاوتی است.
همیشه براین باور بودهام که تروریسم همیشه و در هر حالی چیزی غیرسمپاتیک است. علتش هم این است که از جان و وجود دیگران مایه میگذارد. خودم شخصا «اولریک ماینف» را میشناسم. او زمانی آدم دلچسب و خونگرمی بود و حتی شوخطبعیهای انسانی را نیز با خودش داشت؛ این روزها کمتر میتوان چنین افرادی را پیدا کرد.
- قصه فیلم کمی قبل از شروع جنگ جهانی اول است. فکر میکنید چنین فاصلهگیری تاریخی و بحث درباره یک گذشته دورتر ضروری بود؟
شما میتوانید این فیلم را در یک کشور غیر مسیحی بسازید، آن وقت میبینید که این موضوع در آنجا چقدر میتواند متفاوت به نظر برسد اما حرف اصلی فیلم همان خواهد بود که اکنون است. هر تاریخی هر قدر که مربوط به گذشتههای دور باشد، میتواند به امروز وصل شود. رفتار انسانی و گرایشات متنوع آدمها، چیزی نیست که مربوط به امروز و دیروز باشد. جهان سالهاست که با مسائلی از این دست روبهروست و دارد با آن سروکله میزند.
- سرمایه تولید فیلم به راحتی تامین شد؟
نه چندان. شما یک فیلم تاریخی دارید که قصهاش در دوران جنگ جهانی اول اتفاق میافتد و نقشهای اصلی آن را چند تا بچه کوچک بازی میکنند. طبیعی است که فیلمی با چنین حال و هوایی نمیتواند به آسانی سرمایه ساخت پیدا کند. اما احساس میکردم هم خود بچههای کم سن و سال و هم بزرگترهای آنان لازم است فیلم متفاوتی مثل روبانسفید را تماشا کنند.
- فکر میکنید چرا تهیهکنندگان حاضر شدند هزینه تولید فیلمی با این مشخصات را قبول کنند؟
خب، شاید با توجه به موفقیتهای بینالمللی چند فیلم آخرم، آنها تصور میکردند سرمایهگذاری روی روبانسفید چندان هم بد نیست و خرج خودش را درمیآورد. اما واقعیت امر این است که این فیلم یک کار پرخرج است و در کشور آلمان معمولا روی فیلمهای گران قیمتی با این مضمون، سرمایهگذاری نمیشود. روبانسفید گرانترین فیلمی است که تا به حال ساختهام؛ 20میلیون یورو رقم خیلی بالایی است.
- کار با بچهها سخت بود؟
سختترین بخش کار پیدا کردن بچههایی بود که باید این نقشها را بازی میکردند. حدود 6ماه از حدود 7هزار داوطلب تست گرفتم. کار سختی بود و خیلی وقت گرفت. این کار را به تنهایی نکردم. یک گروه 20نفره در این رابطه با من همکاری داشتند. میدانستم که باید مستعدترین آنها را انتخاب کنم، زیرا آنها باید نقشهای سختی را بازی کنند. طبیعی است که در چنین شرایطی با یک بازیگر تعلیم دیده راحتتر میتوان کارکرد. حضور بازیگر حرفهای کار را سادهتر میکرد ولی من کسانی را میخواستم که کاملا طبیعی به نظر برسند. به همین دلیل برای انتخاب بازیگر به مکانهای کوچکتر و دهقانی رفتم. میدانستم اگر بچههای مستعدی را انتخاب کنم میتوانم آنها را در موقعیت قراردهم و یک بازی خوب از آنها بگیرم در این صورت آنها حتی بهتر از بازیگران حرفهای بازی میکردند. از طرفی من تجربه زیادی در کار با بچهها دارم. تقریبا در همه فیلمهایم بچهها نقشی داشتهاند.
- روبانسفید مثل فیلمهای قدیمی سیاه و سفید است. گفتید این کار را کردید تا خاطر ما کاملا به روزهای جنگ جهانی اول معطوف شود. نمیشد با کمک رنگ همین حال و هوا را منتقل کرد؟
برای این کار دو دلیل وجود دارد؛ نکته اول اینکه سیاه و سفید بودن فیلم، کنتراست مورد نظر ما را فراهم میکرد. میخواستم تفاوت این فیلم با دیگر محصولات آلمانی را نشان بدهم. اما کار ما خیلی سخت بود. این روزها دیگر فیلم سیاه وسفید نداریم. دلیل دیگر این بود که میخواستم حس و حال آن دوران کاملا روی پرده سینما منتقل شود.
- در تعدادی از سالنهای سینما فیلم مستقیما به صورت دیجیتالی نمایش داده میشود.
تا چند سال پیش انجام چنین کاری تقریبا غیرممکن بود، زیرا پرژکتورهای دیجیتالی هنوز وارد بازار نشده و گسترش پیدا نکرده بودند. نسخه دیجیتالی فیلم بهتر و شفافتر است و صحنههای آن وضوح و روشنی بهتری دارند. به اعتقاد من، پرژکتورهای دیجیتالی یکی از نشانههای بزرگ پیشرفت دنیای سینما هستند. اگر امروز شما فیلمی را تماشا کنید که متعلق به 50سال قبل است، خیلی بهتر متوجه این موضوع میشوید. نسبت به پیشرفت تکنولوژی حالت خودشیفتگی ندارم، ولی احساس میکنم این نوع نمایش فیلم خیلی بهتر و کاملتر است.
- ایده اصلی ساخت فیلم از کجا آمد؟ چه شد که تصمیم گرفتید آن را بسازید؟
این سؤال از آن سؤالهای سخت است. شعرهای یک شاعر از کجا میآید؟ ایده یک قطعه موسیقی از کجا سرچشمه میگیرد؟ طبیعی است که مثل یک جرقه، ناگهان به ذهن میآید و شما را درگیر خودش میکند. این همان اتفاقی است که همیشه میافتد و اینبار سر این فیلم هم رخ دارد.
- کار نگارش فیلمنامه چقدر بود؟ آیا یک پروسه طولانی را طی کردید؟
یادم میآید که فیلمنامه فیلم را 10سال پیش نوشتم. همانطور که گفتم طرح ساخت روبان سفید 20سال قبل به ذهنم رسید. مجموعهای از ایدههای مختلف را در ذهنم داشتم. کتابهای زیادی درباره تحصیل و تاریخ آن مطالعه کردم. میخواستم بدانم وضعیت تحصیلی در کشورهای مختلف چگونه است. حدود 10سال پیش بود که احساس کردم به اندازه کافی برای فیلمنامهام دستمایه جمع کردهام. حالا میشد استخوانبندی کلی آن را دید. وقتی کار نوشتن فیلمنامه را شروع کردم، زمان زیادی وقت نبرد. زمانی که شما میدانید ماجرا چیست و قرار است چگونه پیش برود، کار شما هم راحتتر میشود.
- زمان نگارش فیلمنامه احساس نزدیکی به این کاراکترها میکنید یا ترجیح میدهید فاصلهتان را با آنها حفظ کنید؟
اگر احساسات کاراکترها را نشناسید و یکجورهایی با آنها همراهی نکنید، نمیتوانید یک فیلمنامه خوب بنویسید. البته در همان حال لازم است که شما یک نگاه کلی نسبت به آنها و کلیت قصه داشته باشید. باید بدانید این کاراکترها قرار است به کجا بروند و در استخوانبندی و ساختار کلی کار چه جایگاهی دارند.
- هنگام ساخت فیلم به تماشاگران و چالشهایی که هنگام تماشای آن با آن روبهرو میشوند هم فکر میکردید؟
بله. حتما همینطور است. این نکته را به ویژه هنگام پیریزی فیلمنامه فیلم مدنظر داشتم. در این وضعیت، شما باید به نقاط اوج، لحظات حساس و حتی لحظههای معمولی قصه هم فکر کنید. ریتم هم از اهمیت زیادی برخوردار است. رعایت همه اینها خیلی مهم است. اگر با یک کتاب سر و کار داشته باشید، میتوانید در صورت عدم رضایت صفحاتی را که دوست ندارید رد کنید. اما هنگام تماشای فیلم شما نمیتوانید اینگونه عمل کنید.
- و جالب است که روبان سفید با لحظات اوج و فرود زیادی روبهروست.
به همین دلیل حفظ تعادل اهمیت زیادی داشت و همه چیز فیلم وابسته به آن بود. فیلم از نقطه نظر هنری خیلی شبیه یک قطعه موسیقی است. تو باید بدانی کدام سازها را در کدام بخش مورد استفاده قرار دهی و اوج و فرود صدایت کجا باید باشد.
- این ایدههای خلاق را از کجا میآورید؟
از میل شدید من به تأکید بر مشاهدات سرچشمه میگیرد. برایم خیلی جالب است که بدانم وقتی تماشاگران فیلم متوجه این نکته میشوند که در بیرون از حوادث و نوع روایت قرار دارند، چه عکسالعملی نشان میدهند.
- دوست دارید جایزهای ببرید؟
بله، برایم مهم است. کسب جوایز بیشتر به معنی آن است که شانس موفقیت فیلم شما در گیشه نمایش بیشتر میشود. در عین حال مشهورتر میشوید و میتوانید برای فیلم بعدی خود راحتتر تهیهکننده پیدا کنید.
رویترز