اولین فیلم بلندش در سال 2000 « موضوعی پر رمز و راز در ظهر»جایزه اصلی جشنواره فیلم ونکوور در کانادا را کسب کرد. در سال بعد هم موفق به کسب چندین جایزه جهانی از جمله یکی از جوایز اصلی جشنواره فیلم کن در فرانسه شد و در سال ۲۰۰۴ با فیلم «مرض گرمسیری» جایزه هیأت داوران کن را بهدست آورد.
«عمو بونمی کسی که زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» آخرین اثر ویراستاکول، در سال ۲۰۱۰برنده نخل طلای کن شد. او در این گفتوگو به بهانه اکران جهانی فیلم، درباره این فیلم توضیحات بیشتری دارد.
- بونمی ماوراءالطبیعه را باور دارد. همسرش به شکل یک روح و پسرش در قالب یک موجود دیگر با او ارتباط دارند. چه عاملی سبب شد تا به این سوژه بپردازید؟
برای من یکی از مهمترین ایدهها زندگی توأم انسان و روح است؛ جسمی مادی و ماهیتی نامرئی که درون انسانهاست و با آنها رشد میکند.
- زندگی توأم انسان و روح و ادای دین به افسانههای قدیمی درباره جنگل و شاهزاده در نگاه اول چندان مربوط بهنظر نمیرسند. دقیقا چرا باید چنین موضوعاتی با تماشاگر در میان گذاشته شود؟
از همان ابتدا میدانستم فیلمام نوعیرؤیا برای تماشاگر خواهد بود که او پس از خروج از سالن سینما بیشتر درباره آن فکر خواهد کرد؛ همانطور که وقتی از خواب بیدار میشود ساعاتی را با خواب مهمی که دیده سپری میکند. دررؤیا هم ممکن است با موضوعات مختلفی روبهرو شوید و از نظر زمانی هم فاصله معنایی پیدا نمیکند. این روشی است که در فیلمهای قبلیام هم به کار برده بودم و چیز تازهای نیست.
- گفته میشود بخشی از فیلم که به روایت داستان شاهزاده میپردازد ادای دین به یک برنامه تلویزیونی قدیمی است. چرا به سراغ این برنامه رفتید؟
وقتی جوان بودم این برنامه را زیاد تماشا میکردم و با اینکه مدت زیادی است پخش میشود اما همه چیز آن تغییر کرده است. جلوههای ویژه تصویری اضافه شده و حالا در برنامهها شاهد حرف زدن حیوانات هم هستیم! فیلم من در عین حال ادای دین به این برنامههاست و دوست داشتم این موضوع در فیلم پررنگ باشد اما در فیلم بعدیام از این موضوع خبری نخواهد بود و احتمالا با کاری کاملا متفاوت مواجه خواهید بود.
- همسر بونمی به او تاکید میکند زندگی پس از مرگ خیلی کسلکننده است. این گفته او دیدگاه شما را درباره زندگی منعکس میکند؟
لزوما نه! من نظر متفاوتی دارم. برای من اگر شخصی همه چیز داشته باشد دیگر زندگی برایش یکنواخت خواهد بود. وقتی در شیکاگو درس میخواندم همه چیز خوب بود؛ پارک خوب، تئاتر خوب، غذای خوب. اما اینجا در تایلند شما بیشتر از محیط الهام میگیرید و به سوژههای بهتری میرسید چون زندگی سخت و خشن است و اتفاقاتی میافتد که شما را به عقب میراند و برای پیشرفت شما ایجاد انگیزه میکند. انسان والاترین موجود است و میتواند با استفاده از عقل به پیشرفتهایی دست پیدا کند که حیوانات از آن عاجز هستند و البته قادر است به دانستههایی درباره خودش هم برسد.
- در پایان فیلم شاهد تغییر روحیه موبد معبد هستیم آیا تمام پیام فیلم میتواند این باشد؟
شاید به نوعی پاسخم باید مثبت باشد. وقتی پدرم درگذشت من برای مدتی فردی بسیار درونگرا شده بودم. بهنظرم در زندگی هر کسی ممکن است شرایطی ایجاد شود که درون او را کاملا تغییر دهد؛ همانطور که ما لباس عوض میکنیم و ظاهرمان را تغییر میدهیم.
- چه شد که به فیلمسازی روی آوردید؟
من با تماشای فیلمهای جنگهای ستارهای و ایندیاناجونز بزرگ شدم و وقتی 12 سالم بود دوست داشتم روزی مثل استیون اسپیلبرگ فیلمساز باشم. همه هدفم این بود که بخشی از دنیای فیلمسازی و رویاپردازی باشم. بزرگتر که شدم فیلمهای اروپایی زیادی دیدم ولی همه چیز در شیکاگو رخ داد.
- هنوز هم کارهای آن دو کارگردان آمریکایی را دنبال میکنید؟
این اواخر که فیلم جدیدی نداشتهاند، نه؟
- ایندیانا جونز جدید اکران شد.
آن فیلم که خیلی بد بود!
- کار بعدی شما «اعتقاد» نام دارد که گفته میشود فیلمی علمی- تخیلی است.
این فیلم در فضای باز و روی دو پرده هماهنگ به اکران در خواهد آمد. فیلم درعین حالی که علمی- تخیلی و متفاوت است، برگرفته از روابط شخصی من با دو نفر در گذشتهای نه چندان دور است.
- از عکسالعمل احتمالی تماشاگران نسبت به این سوژه نگرانی ندارید؟
اهمیت زیادی به عکسالعمل آنها نمیدهم چون میدانم فیلمی که میسازم برای ذائقه عامه مردم نیست و همه آن را دوست نخواهند داشت. البته این برای فروش فیلم یک مشکل بزرگ خواهد بود ولی من تصمیمام را گرفتهام و دوست دارم این فیلم کاملا شخصی را بسازم. گاهی اوقات درکار فیلمسازی نمیتوان محافظه کار بود و باید سراغ خواستههای شخصی رفت.
- در فیلمهایتان با تدوینگر ثابتی کار میکنید و بهنظر میرسد سلیقه مشابهی در کار دارید.
او همیشه در تحلیل راشها به من کمک میکند و کار اصلی به عهده اوست و اگر به مشکلی برخورد کنم با او همفکری میکنم. تصور میکنم در کار تدوین همیشه کارگردان باید با فردی کار کند که ذهن باز و مستعدی دارد. تدوینگر من فیلمی به نام «شاتر» را ساخته که درباره زندگی ارواح است و قصد داشت در کار تدوین فیلمهای اکشن هم فعال باشد که چند کار بد، او را از ادامه راه منصرف کرد.
- برای آینده ایدههای دیگری هم دارید؟
درتدارک ساخت 2فیلم کوتاه هم هستم که یکی از آنها درباره رودخانه مکونگ درشمال شرقی تایلند است. این رودخانه از چین، تایلند، لائوس وکامبوج عبور میکند واخیرا سطح آب در آن به شدت بالا آمده و سبب سیلهای متعددی شده است. اکثر مردم معتقدند سدسازیهای جدید درچین سبب شده تا این مشکل پیش بیاید اما مسئولان چینی این موضوع را رد کردهاند. با این همه اهمیت این موضوع و تاثیری که در زندگی مردم تایلند داشته مرا بر آن داشت تا ساخت این فیلم را در اولویت قرار دهم.
- برخی تماشاگران معتقد بودند این فیلمها بیش از حد دیالوگ دارند و در مقاطعی واقعا به این میزان دیالوگ نیازی نیست و تماشاگر نمیتواند همه جملات را تعقیب کند.
اتفاقا نکته منفی درباره اکثر فیلمهای هالیوودی همین است و کارگردان باید همه چیز را برای تماشاگر توضیح دهد و موضوع را کاملا شفاف کند تا تماشاگر در هر کجای دنیا کاملا متوجه قصه شود.
ورایتی-2مارس 2011