این فرهنگ که عمدتا برخاسته از تحولات مدرن است، از طریق رسانهها به کشورهای جهان وارد میشود و بنیانهای خود را استوار میسازد. در این میان اندیشمندان جهان اسلام، برخوردار از پشتوانه غنی فرهنگاسلامی، این فرایند را نوعی همسانسازی در تمام وجوه فرهنگی تلقی میکنند. از اینرو این ایده، روز به روز در میان آنها در حال گسترش است که چگونه میتوان شبکهها و رسانههای اسلامی را در جهت مقابله با این یکدستسازی رشد و گسترش داد؟
در این وضعیت، زنان مسلمان نیز به نوبه خود در برابر الگوهای ارائه شده از آرمانها و ایدهآلهای زنانه در رسانههای غربی، موضعی انتقادی دارند و تلاش دارند تا از منظر حقوق زن در اسلام بر این بحران چیره شوند. براین اساس بود که همایش سهروزهای در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، با عنوان همایش بینالمللی زنان مسلمان اندیشمند، با محوریت زن، خانواده و تمدن اسلامی با تاکید بر نقش محوری رسانه برگزارشد.
آنچه در پی میآید چکیدهای است از برخی سخنرانیهای ارائه شده در روز دوم که از پی میخوانیم. لازم به یادآوری است که سخنرانیهایی که گزارش آن را میخوانید، به ترتیب توسط بشری رحمان از پاکستان (رسانه و فرهنگ)، عالیه ساتیلمیش اوغلو از ترکیه (خطر در خانه ماست) و دکتر حسنرحیمپور ازغدی از ایران (فرصتهای رسانهای ما) ایراد شدهاند.
زمانی محمدعلی جناح، زنان را ستون فقرات جامعه میدانست. به نظر وی این زنان هستند که جامعه را تربیت میکنند. با این بیان میخواهم به یکی از مهمترین چالشهای قرن حاضر اشاره کنم. در قرن بیستم، روزنامهها، شرکتهای بزرگ اقتصادی و رسانههای الکترونیک- که تا به امروز فعال هستند- بر فرهنگ کشورها تاثیرگذار بودهاند. هم اکنون رسانههای الکترونیک با گسترش روزافزون خود، فرهنگ ما را تحت تاثیر قرار میدهند. هزاران سال طول میکشد که یک فرهنگ پدید آید و قوام گیرد اما ریشههای فرهنگ در دامان مادران پدید میآید. درست است که امروزه در جهان قدرت نظامی اهمیت زیادی یافته، اما باید از ابزار قدرت فرهنگی جهت تاثیرگذاری بهره گرفت.
ما اکنون نیازمند آنیم که هر کشور و فرهنگی بتواند از رسانههای الکترونیک بهترین بهره را ببرد. از این حیث، کشورهای مسلمان باید در این حیطه فعالیت کنند و وجهه خود را تغییر دهند. با اینکه اسلام یک دین جهانی است که توانسته تمام دنیا را با فرهنگ خود تحت تاثیر قرار دهد اما هیچ کشور اسلامی نتوانسته تصویر راستین اسلام را بشناساند. این مهم امروزه توجه شایانی را میطلبد زیرا غربیها آن تصویر و نسخه خاص خود از آزادی را تجویز میکنند و از طریق رسانههای خویش بر ما حاکم میسازند.
دنیای اسلام به خوبی نتوانسته از ابزارها و ارزشهای خود استفاده کند. ما خویش را در پیله خود حبس کردهایم. ما باید این مفهوم سطحی از آزادی را از میان برداریم. نیز در حال حاضر مسلمانان گرفتار برخی خرافههای اعتقادی هستند و غربیها به بهانه همین امور، هجوم وسیعی را علیه ما آماده ساختهاند. به موازات همه این امور، به نظرم باید فرهنگ حجاب را جا انداخت و از تبعیض جلوگیری کرد؛ تبعیضی که میان مسلمانان و غیرمسلمانان در غرب هست، بنابراین ما باید به سمت رسانههای آزاد و مستقل خویش حرکت کنیم و از این طریق به تدریج در گسترش ایدهها و ارزشهای والای اسلامی بکوشیم.
خطر در خانه است
امروزه برخی رسانههای غربی حقایق را واژگونه نشان میدهند. رسانهها میخواهند میدان نفوذ خود را افزایش دهند و از این راه بر زندگانی افراد تاثیر نهند. این مسئله سبب میشود تا جوامع سنتهای خود را از دست بدهند.
هم اکنون اینترنت به تدریج و در بلندمدت تاثیر خود را میگذارد. کودکان در مواجهه با این رسانهها در میان مدت ریشههای هویتی خود را از دست میدهند و در بلندمدت یکایک انسانها تغییر میکنند. در این میان، انسان استقلال فکری خود و قدرت تحلیل و تفسیر وقایع را از دست میدهد. در این وضعیت افراد متوجه رفتارهای خود نیستند و رفتارهای غیراخلاقی اتخاذ میکنند. اینترنت، از انسانها رباتهایی خواهد ساخت که با هر فرمانی به تدریج کنترل خود را از دست خواهند داد. اعتیاد به اینترنت با سایر اعتیادها فرقی ندارد. وقتی کودکان در برابر خشونتهای موجود در رسانههای الکترونیک قرار میگیرند، به زندگانی غیرسعادتمندانه خو خواهند گرفت. در این وضعیت، با جامعهای غیراخلاقی و افسرده مواجهایم؛ در اینجاست که خطر واقعی در خانههای ما کمین کرده است.
ما با دست خودمان کودکان خود را در معرض خطر قرار دادهایم. در دنیای سایبر، انواع فریب و دروغ به خورد افراد داده میشود. در اینجاست که پایههای خانواده سست میشود. با این حال، راه حل چیست؟ تلویزیون و اینترنت، واقعیتهای زندگی ما هستند و ما نمیتوانیم آنها را کنار بگذاریم اما پیش از هرچیز باید به کودکان خود قدرت اندیشهورزی را آموزش دهیم. نباید از همان ابتدا آنها را به اینترنت و تلویزیون سوق داد. باید به کودکان ارزشهای مذهبی و الگوهای صحیح دینی را آموخت. نجات جهان یعنی نجات آخرت، بنابراین باید براساس رهنمودهای قرآن و سنت حرکت کنیم.
فرصتهای رسانهای ما
امروزه جدای از آسیبهایی که از ناحیه رسانههای غربی متوجه خانواده است، مشکلاتی در خانوادههای مسلمان داریم که به دلیل عدم آشنایی با اصول اسلامی است. بنابراین در بحث خانواده اسلامی، باید به آفتها و آسیبها توجه جدی نشان داد.
من در اینجا میکوشم تا به چند پروژه رسانهای در غرب در ارتباط با الگویی که از زن ارائه میشود، اشاره کنم. این پروژهها از طریق رسانههای غرب یا غرب زده متوجه زنان مسلمان شده است. بالا رفتن آمار طلاق در پایتختهای کشورهای اسلامی و نیز گسترش زندگیهای مجردی از جمله این زنگ خطرهاست. اکنون ببینیم که پروژه رسانههای غربی در ارتباط با ارائه الگوی زن چیست؟ در رسانههای غربی و غرب زده زنان را در 2مسابقه کور یعنی مسابقه زنان با زنان و در دلربایی از مردان و مسابقه زنان با مردان در خشونتورزی وارد کردهاند. این دو پروژه به شدت در رسانههای غربی تبلیغ میشوند.
در پروژه مسابقه زنان با زنان، اصالت دادن به جاذبه جنسی و در مسابقه دوم (زنان با مردان) اصالت دادن به الگوهای مردانه است. جالب اینجاست که هر دو پروژه مرد محور است و عنصر جنسیت بر انسانیت غلبه دارد. در این پروژه، هدف به محاق بردن الگوی زنانه و تطبیق دادن آن با خصلتهای بد مردانه (خشونت) است.
پروژه دیگری که در همین راستا در رسانههای غربی و غرب زده دنبال میشود، شبیهسازی و یکسانسازی زنان و مردان است. در این وضعیت زنان خود را با کلیشههای رایج مردان مطابقت میدهند. در این پروژه هم، مردانگی اصل قرار میگیرد و زنان در حال کپیبرداری از مردان هستند. رسانههای ملی در جهان اسلام هم همین الگوها را بومی کرده ولی به لحاظ تکنیکی به طور ضعیفی مطرح میسازند.
در پروژه دیگر این دسته از رسانهها، مسابقه زنان با مردان مطرح میشود. این پروژهها در رسانههای جهان هست و به عنوان عوامل رشد زن مطرح میشوند.
در اسلام زن و مرد باید در سایه انسانیت و ایمان تعریف شوند. همسانسازی زنان و مردان و وادار کردن آنها در مسابقه با مردان؛ یعنی سنگین کردن کفه مردانه و آن هم خصلتهای بد مردانه و این به معنای سلب حق متفاوت بودن از زن است. از این رو در رسانه اسلامی باید از حق زن بودن زن و متفاوتبودن آن با مرد سخن رود. البته این متفاوت بودن باید تعریف شود و نتایج افراطی از آن گرفته نشود.
در پروژه رسانهای غرب، پروژه دیگری هم هست که میتوان از آن به عنوان پروژه چهارم در ارتباط با زنان نام برد و آن تضعیف عشق و محبت در خانواده است. غربیها با دامنزدن به امری به نام رقابت اقتصادی در خانواده، مفاهیم زیبای اعتماد، عشق و فداکاری را از میان بردهاند و آنها را به رقابت بدل کردهاند. اینگونه است که رابطه عشقآمیز میان مرد و زن تبدیل به رابطهای خشک و بازاری میشود. اینجاست که خدمت، خیانت جلوه داده میشود.
در پروژه پنجم این رسانهها، تعریف نادرستی از مفاهیم فرادستی و فرودستی یا جنس اول و دوم وجود دارد. ما در اسلام اصلا جنس اول و جنس دوم نداریم. در قرآن آمده که «ما شما را از زن و مرد آفریدیم و هر که عمل صالح بکند، در حالی که ایمان دارد، حیات پاکیزه در انتظار اوست.» در اسلام تقسیم وظایف برحسب تفاوتهاست. این تقسیم کار را در غرب به معنای فرادستی و فرودستی تفسیر کردهاند. از اینرو، گذشت را به ذلت ارجاع داده و تکبر و پرخاشگری را به جای عزت قالب کردهاند. این امور خانواده اسلامی را هدف گرفتهاند.
در همین راستا، در کشورهای مسلمان از تقابل ایدئولوژیک سنتی- مدرن در حوزه خانواده استفاده شده است. این یک مغالطه است. در مسئله خانواده، حقوق انسانی و مسائل فلسفی نو، کهنه و درست و نادرست معنا ندارد. برهمین اساس، خانواده مدرن و سنتی محلی از اعراب ندارد. روابط اخلاقی در خانواده یا انسانی است یا ظالمانه؛ یا سعادت خانواده را در بردارد یا شقاوت آن را. ما به تقسیمبندی اخلاقی و غیراخلاقی در خانواده اعتقاد داریم. در الگوی لیبرال و سکولار از خانواده، الگوی دینی به حاشیه میرود؛ حال آنکه زندگی دینی با زندگی مدرن و سنتی ربطی ندارد.
در همین راستا، امروزه در غرب بحثی تحت عنوان «خانواده دمکراتیک» مطرح کردهاند و خانواده دمکراتیک را در تقابل با خانواده استبدادی قرار میدهند. خانواده اسلامی نه استبدادی است و نه دمکراتیک. اصلا خانواده دمکراتیک یعنی چه؟ خانواده استبدادی خانوادهای است که براساس استبداد یک طاغوت (مرد یا زن) اداره میشود.
مسلما این خانواده مسلمان نیست؛ اما خانواده دمکراتیک یک تعبیر مندرآوردی و بیضابطه است. مگر نه این است که مبنای دمکراسی، اخلاق، فلسفه و دین است؟ پس اگر قرار باشد که این امور دمکراتیک باشند، خود یک دور است. برای مشروعیت دمکراسی باید استدلال فلسفی، حقوقی و اخلاقی آورد و بنابراین معنا ندارد که شرع و فلسفه دمکراتیک باشند. اعتبار دمکراسی از شرع، فلسفه و حقوق است. به نظرم، خانواده دمکراتیک در غرب براساس تمایلات انسان اداره میشود و لذا شرع، فلسفه، حقوق و اخلاق در آن جایگاهی ندارند. به هر حال، اگر میخواهیم در جهت رسانههای اسلامی حرکت کنیم، باید ببینیم که نظر ما راجع به رسانهای کردن عشق چیست. رسانهای کردن عشق، مسئله مهمی است.
فرهنگ اسلامی، فرهنگ عشقستیز نیست. در فرهنگ ما عشق نه تابو است و نه حرام؛ اما عشق در چارچوب حقوق متقابل (مرد و زن)، عدالت و اخلاق قابلیت طرح مییابد. پیامبر(ص) میفرمایند وقتی زن و مرد به یکدیگر عاشقانه مینگرند، نگاه خداوند هم به آنها عاشقانه و توأم با رحمت است. اسلام حتی با مسئله جنیست راحت و واقعبینانه روبهرو میشود. در این راستا، پیامبر(ص) به روابط زناشویی به عنوان یک عمل عبادی و معنوی مینگریستند. اگر روابط زناشویی در چارچوب اخلاق و معنویت تعریف شود، والاترین ارزش است.
در رسانههای غربی عشق به حاشیه میرود و جنسیت (سکس) رسانهای میشود و اینگونه، جایگاه حریم عمومی و خصوصی عوض میشود. هنر ما رسانهایکردن عشق است. هدف اسلام حذف زن و عشق از رسانه نیست، اما نباید شخصیت زن تحت الشعاع خط و خال او قرار گیرد. وقتی زن به رسانه اسلامی میآید، مخاطب باید به انسان بودن او توجه داشته باشد، نه زن بودن او؛ از این رو، باید زیباییهای زنانه بهخوبی ترسیم شوند. این مهم، هم دانش میخواهد و هم هنر که رسانههای ما ندارند. در غرب اینها را دارند؛ اما شرف ندارند. ما منتظر رسانههایی هستیم که این سه را در خود داشته باشند.
چه کنیم که عشق از رسانهها حذف نشود؟ کار سختی است. در اسلام عشق غریزی زمینی یک حق مشروع انسانی است و حتی به تعالی معنوی کمک میرساند. فرهنگ اسلام نه ضدعشق است و نه ضد شهوت؛ اما باید در جای خود تعریف شوند. در عشق اسلامی اولا باید عشق انسان به انسان، عشق انسانی باشد و ثانیا این عشق باید تمام دل و احساس انسان را در بر گیرد.
با این همه انسان درگیر عشق بزرگتری است که ریشه وجودی دارد و آن عشق خداوند است. عشق انسان به انسان به عشق خداوند مدد میرساند. اینجاست که عشق مجازی پلی به عشق حقیقی میشود. بنابراین نگاه رسانهای ما به عشق این است که عشق نه نفی میشود و نه تقدیس. از خانوادهای که عشق کنار رفت، آن خانواده خشک، بیعاطفه و بیگذشت میشود. خانواده اسلامی نه مدرن است، نه سنتی، نه دمکراتیک است و نه استبدادی بلکه خانوادهای است براساس عشق، اخلاق، حیا و رفق.
رسانه و ارائه الگوی اسلامی
حسنات عوض ساتی : رسانه تلاشی قدیمی است که مردم برای رسیدن به اهداف خود به آن میپردازند و انواع متعددی دارد از جمله صوتی و تصویری.
رسانه همگام با پیشرفت طبیعی تمدن انسانی پیش رفت تا اینکه تکنولوژی وارد صحنه رسانه شد و در چند دهه گذشته رسانه به عنوان علمی مستقل شناخته شد و با توجه به نقش بارز رسانه در زندگی مردم، بسیاری از کانونهای تخصصی و مؤسسات در این عرصه فعالیت دارند.
رسانه سازنده جوامع بشری و زمینهساز روشهای نوین برای زندگی مردم است. لذا با قدرت و نفوذ بسیار بالایی که دارد سعی دارد که برافکار عمومی تأثیر گذارد و فرهنگ جوامع و ارزشها و ایدئولوژی حاکم بر آن را تحت تأثیر قرار دهد و این یکی از پیامدهای جهانیسازی است با هدف پیشبردن جوامع جهانی به سمت اصول متمدن زندگی که تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی را در بر میگیرد.
نکته بسیار خطرناکی که وجود دارد اولا تأثیر رسانه بر خانواده مسلمان است و این در حالی است که اصول تمدن غرب از طریق رسانه وارد شده است. به رغم اینکه خانواده ستون جامعه اسلامی است متأسفانه بسیاری از مردم به ویژه جوانانی که خود محور اصلی پیشرفت و شکوفایی جامعه هستند از بسیاری ارزشهای اسلامی رویگردان شدهاند. ثانیا زنان مسلمان در بسیاری از رسانهها نه ظاهری اسلامی دارند و نه موضوعات اسلامی مطرح میکنند و بر همین اساس میتوان دریافت که رسانههای غربی با داشتن تکنولوژی بالا و امکانات مادی بسیار زیاد و علاوه بر آن استفاده از کادر مجرب، توانستهاند شکافی عظیم میان خانوادههای مسلمان ایجاد کنند.
پیشنهادها:
1 – ارائه راهبردهای رسانهای اسلامی صریح و منطبق بر ارزشها، الگوها و مفاهیم اسلامی با هدف خدمت به جوامع اسلامی.
2 – تشویق زنان مسلمان و پایبند به تعالیم اسلام جهت ورود به صحنه رسانه.
3- آمادهسازی زنان مسلمان برای ورود به این عرصه تا بتوانند با قدرت، وظیفه خود را در قبال جامعه اسلامی انجام دهند.
4 – برگزاری کنفرانس سالانه (هر سال در یک کشور) ویژه زنان مسلمان فعال در رسانه.
5 – ارائه رسانههای جایگزین.