مسلما جوابمان منفی است ولی با کارهایی که انجام میدهیم، جایی برای انکار آن باقی نمیماند. چقدر برای عطسهکردن دیگران معطل شدهایم. هنوز هم دیدن عدد 13 دلمان را میلرزاند. روزی چند بار از کلمه خوششانسی و بدشانسی استفاده میکنیم. اگر از کسی یا چیزی تعریف کنیم و کلمهای در رفع چشمزخم نگوییم تا مدتها هر مسئلهای برایش پیش بیاید، ما را مسئول میداند و خیلی عادتهای نادرست که دوست داریم واقعیتها را از پشت آنها ببینیم. برای ترک این عادتها که شاید سخت هم باشد قبل از اینکه به نسل آینده و فرزندانمان منتقل کنیم، باید فکری اساسی کرد.
بسیاری از مردم در محیطی که پر سروصدا هست و به آن عادت کردهاند به راحتی میخوابند و با قطع صداها و ساکتشدن محیط از خواب بیدار میشوند. این عادت برای کسانی که با کوچکترین صدا خوابشان بههم میخورد میتواند عجیب باشد. اگر کسی ناراحت باشد و گریه کند دورش جمع میشویم و همدردی میکنیم، بهتر بود به این همراهی، در موقع خندیدن افراد هم عادت میکردیم.
خریدکردن را کاری شاق برای خود و خانواده میدانیم؛ چه بسا وقت گذاشتن برای خرید و احساس لذت از آن، بزرگترین درس و تفریح برای فرزندانمان باشد.
به انجام کارهای خانه عادت کردهایم. اگر یک روز به آن نپردازیم، حس میکنیم اشتباهی مرتکب شدهایم. شب را هم با فکر کارهای فردا به خواب میرویم. برعکس کسانی که عادت دارند کوچکترین کارشان را به کارگر بسپارند؛ هر دو گروه با برنامهریزی غلط، لذت انجام کارهای خانه را از دست میدهند.
اگر همه خواستهها را فدای کارمان کردهایم و تنها با شغلمان زندگی میکنیم، روزی که شغلمان را نداشته باشیم، آن روز دیگر هیچ چیز نخواهیم داشت. البته اگر عادت به تنبلی و بیکاری داشته باشیم، امروز نیز هیچ نداریم. کار متعادل به دور از هرگونه افراط و تفریط میتواند نجاتبخش زندگی باشد. دعوت به هر عروسی با هدر دادن کلی وقت و انرژی و هزینه همراه است چون عادت کردهایم برای 2ساعت، کل خانواده را نو نوار کنیم و چه بسا لباسهایی که در منزل داریم به مراتب بهتر باشد.
بچهها با تقلید از کارهای ما زندگی میکنند. ممکن است طوری از کارهای بد تقلید کنند که زشتی عمل از بین برود و برایشان عادی شود. عادت بچهها بعد از کش و قوسهای زیاد بیشتر به عادت خانواده برمیگردد. بچهها وقتی عادت به بله گفتن دارند، خوشمان میآید ولی وقتی نه میشنویم، زمین و زمان را مقصر میدانیم.
چه مقدار از عادتهای درست و غلط در زندگی ما هست؟ کلا انسان، موجودی عادتپیشه است و زندگیاش را بر روالی مشخص به پیش میبرد. مگر زمانی که اجباری برای تغییردادن خویش داشته باشد. از انجام کارهایی که به صورت عادت درآمده و موارد زائد و نادرستی هستند، پرهیز کنیم. ترک بعضی عادتها زیباست مانند ترک اعتیاد به مواد گوناگون، سیگار، عادتهای وسواسی و موارد دیگر که با تأخیر در ترک هر یک از این عادتها، ترک زندگی زودتر اتفاق خواهد افتاد. گشتن و تفریح، زیبا و دلنشین است ولی اگر تمام اوقاتمان صرف آن شود، آخرش به بیهودگی و پوچی خواهد کشید.
بعضی عادتها را نباید ترک کرد و بهتر است رفتهرفته حالت عادتی بیشتری به خود بگیرد. عادت کنیم با دیدن چیزهای کوچک خوشحال شویم. دیدن طبیعت و چیزهای طبیعی، زیبایی خود را دارد؛ هر چه بیشتر به آن عادت کنیم زندگی بهتری خواهیم داشت. عادت به شکرگزاری موجب آرامش بیشتر انسان میشود.
آرامش ذهن وقتی با ماست که بر نعمتهایی که داریم شکرگزار باشیم. وقتی چشم باز میکنیم، آسمان و زیباییهای زمین را میبینیم، شکرگزار چشمهایمان باشیم. شکرگزار دستها و پاهایی باشیم که ما را محتاج خودمان میکنند. از کار برای بچهها ننالیم چون اگر آنها نبودند زندگی مفهوم واقعی خود را از دست میداد. به موقع مسئولیتها را به بچهها بسپاریم که آنها نیز از انجام آن کارها لذت ببرند. فکر نکنیم زندگی یک کشمکش دائمی است. زندگی پرتلاطم مسلما زیباتر است. شکرگزار داشتن دوستانی باشیم که امکان آن برای همه فراهم است.
عادت پایبندی به اخلاق و مذهب باعث میشود ناامیدیها و استرسهای زندگی را کمتر کنیم. توقعات نامعقول، آرزوهای بیهوده و نگرانیهای بیمورد را از زندگی حذف کنیم تا موانع کمتری سر راهمان باشد. زندگی خود را داشته باشیم و عادت شنیدن اظهارنظرهای دیگران از زندگی را حذف کنیم. در پی دوستان آسمانی و کامل نباشیم چون خودمان هم کامل نیستیم.اگر تاکنون با عادتهای بیمورد تحمیلی زندگی کردهایم بعد از این خود، انتخابگر برنامههای زندگی خود باشیم.