اعتماد و اطمینان مدیران صدا و سیما به تولیدات ملی نیز چنان زیاد است که راه هرگونه بررسی علمی و همهجانبه از سوی کارشناسان رسانه و دستاندرکاران امور فرهنگی بسته شده است. با محمد احمدی استاد دانشگاه و کارشناس رسانه گفتوگو کردهایم:
- بهنظر شما چه عواملی باعث شکلگیری شبکههای فارسیزبان غیرایرانی شدهاست؟
بهنظر میرسد که برای آسیبشناسی این مسئله باید به کارکردهای قبلی رسانههای داخلی و نتایج عملشان نگاهی داشته باشیم و بپذیریم که رسانههای داخلی همپای رسانههای خارجی و متناسب با قرن حاضر رشد نکردهاند. شاید یکی از دلایل این عدمرشد با استراتژی هدایت رسانهها در ایران ارتباط داشته باشد.
همین مسئله ضعف تولید محتوا در رسانههای ایران را به همراه داشته است. یعنی ما از نظر سخت افزاری مجهز هستیم اما نمیتوانیم محتوای مورد انتظار مخاطب را تأمین کنیم.
- یعنی غفلت رسانههای داخلی، مخاطب رسانههای غیرایرانی را افزایش داده؟
شبکههای فارسی زبان غیرایرانی کار خودشان را انجام میدهند. آنها فهمیدهاند که مخاطبان ما از یک رسانه انتظاراتی دارند که این انتظارات توسط شبکههای داخلی تأمین نمیشود و یک فاصله بین مخاطب و رسانه وجود دارد. بنابراین با توجه به این فاصله، به زبان فارسی پیامهایی تولید میکنند که مخاطب بیشتر به آن جذب شود و این اتفاق میافتد چون مخاطب پیام را به زبان خود دریافت میکند. از سوی دیگر چون رسانههای داخلی ما حرفی برای گفتن ندارند، عرصه رقابت رسانهای را به رقیب واگذار کردهاند.
- اشاره کردید که رسانههای ما دولتی هستند و این خود یک مسئله است. بهنظر شما اگر رسانههای خصوصی در ایران شکل میگرفتند، باز هم با چنین مسائلی روبهرو بودیم؟
رسانههای خصوصی فضایی برای رقابت ایجاد میکنند و این رقابت باعث بهوجود آمدن پیامهای متفاوت شده و به مخاطب حق انتخاب میدهد. اما بدون وجود چنین فضایی در عمل میبینیم که شبکههای تفریحی مثل فارسیوان یا شبکههای سیاسی مثل بی.بی.سی پرشین و صدای آمریکا شکل میگیرند، رشد میکنند و مخاطب خود را نیز در ایران مییابند. در غیراین صورت آنها حرفی برای گفتن ندارند و ما با کمکاری خودمان آنها را بزرگ کرده و مخاطب ایرانی را به سمت آنها پرت کردهایم. آنها میدانند که اغلب مخاطبانشان جوانند و بهدنبال سوژههای بکر و تازهای میگردند که در رسانههای داخلی پیدا نمیکنند.
- بهنظر شما این شبکهها صرفا کارکرد تفریحی دارند؟
خیر. اگر کارکردهای رسانهها را سرگرمکنندگی، کنترل، هدایت و... در نظر بگیریم، آنها تقریبا همه این کارکردها را در نظر گرفتهاند. اما در کشور ما به این کارکردها توجه نشدهاست. اگر شبکههای خصوصی نه به آن شکل که در غرب رایج است؛ بلکه در چارچوب قوانین خودمان داشته باشیم؛ میتوانیم به مخاطب حق انتخاب بیشتری دهیم. بهعنوان مثال شبکههایی با موضوعات مختلف دینی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... راهاندازی کرده و با تقویت هر کدام از این رسانهها توجه مخاطب را از سایر رسانهها به سوی خودمان جلب کنیم.
- بهنظر شما با ایجاد یک فضای رقابتی میتوان از تأثیرات ناخواسته شبکههای خارجی کاست؟
بهنظر من رسانه یعنی رقابت. هر انسانی یک اندیشه دارد و این اندیشه میتواند یک پیام باشد. فقط کافیست از مجرای درست به دیگران منتقل شود. دیگران برای انتقال پیام خود فضای مناسب ایجاد میکنند و ما فقط با بستن راه آنها سعی میکنیم به زور پیام خود را تحمیل کنیم. در حالیکه چنین اتفاقی هرگز نمیافتد و پیامدهنده و پیامگیرنده همیشه راهی برای ارتباط پیدا خواهند کرد. بنابراین برای مقابله با برنامههای غیرفرهنگی شبکههای فارسی زبان باید به تولید بیشتر بپردازیم نهاینکه با محکوم کردن برنامههای آنها، توجه مخاطبان بیشتری را به سویشان جلب کنیم. اگر کمی دقت کنید متوجه میشوید که ما تنها کشور دریافتکننده امواج شبکههای غیربومی نیستیم. مالزی، پاکستان، افغانستان، عراق و... نیز چنین شرایطی دارند. ما رسانه را فقط ابزاری برای توصیف وضع موجود به کار میبریم و در برنامهریزیهای کلان به قدرت رسانههای گروهی توجه نداریم. در حالیکه همه میدانیم با قدرت رسانه، جنگ عراق شکل گرفت و...
- بحثی مطرح هست که شبکههای فارسی زبان غیربومی بهتدریج در ارزشها و الگوهای ایرانی تغییر ایجاد میکنند. آیا با این نظر موافق هستید؟
بله. طبیعی است که این شبکهها با همین هدف شکل گرفتهاند و تأثیر گذارند. همانگونه که بسیاری از برنامههای تلویزیونی خودمان در رفتار، گویش و تعاملات اجتماعی ما تأثیرگذار بودهاند. اما نباید با این تصور در جریان آزاد اطلاعات خلل ایجاد کرد، در این صورت ما مخاطبان ایرانی را افرادی منفعل تصور کردهایم که حتما باید برای گمراه نشدن آنها، به کنترلشان پرداخت! در حالی که چنین نیست؛ رسانههای غیرایرانی در درازمدت تأثیرگذارند اما این تأثیر را نمیتوان با حذف رسانه مورد نظر کم کرد یا از بین برد. چون حتی با ایجاد پارازیت هم، مخاطب درصورت نداشتن جایگزین مناسب، راهی برای دسترسی به شبکههای غیرایرانی پیدا خواهد کرد.
نکته دیگری که لازم است بگویم این است که عدهای برنامههای شبکههای غیرایرانی را تهاجم فرهنگی مینامند. در حالی که بهنظر من این برنامهها تهاجم غیرفرهنگی است! چون فرهنگی را به مخاطب ارائه میدهد که مورد پذیرش مردم ما نیست. اما ما به جای مقابله فقط میگوییم که وضع خراب است و ارزشها دارند از بین میروند. در چنین شرایطی آنها فقط تولید میکنند و ارزشهای ملی، دینی و قومی ما را زیر سؤال میبرند.
ارزشهایی که همگی با هم پازلی با عنوان هویت ملی ایرانی و اسلامی را شکل میدهند که قرنها وجود داشته و حالا در اثر غفلت ما متزلزل شده است. بنابراین بحث از محکوم کردن صرف گذشته و دنیای امروز روشهای مقابله دیگری میطلبد و نباید مثل دهههای قبل فقط به امر و نهی و توصیه مخاطب اکتفا کرد. ما در دنیای امروز نمیتوانیم خود را همچون جزیرهای دور افتاده بدانیم که ناچار است برای حفظ ارزشهای فرهنگی خود از ارتباط با سایر فرهنگها سر باز بزند. در حال حاضر ما برای حل مسئله بهدنبال پاک کردن صورت مسئله هستیم.
- روش نفوذ رسانههای فارسی غیرایرانی در جذب مخاطب چه بوده است؟
ایرانیها روش نفوذ را ایجاد کردهاند! آنها کار خودشان را انجام میدهند و ما بهدلیل نیازمان به سراغ آنها رفتهایم. البته از سوی دیگر کارشناسان و مدیران رسانهها نیز با تأکید بیش از حد به جای تخریب آنها، بزرگنمایی کرده و مخاطبان بیشتری را به سوی این شبکهها سوق دادهاند. با تولید بیشتر رسانه ملی، مخاطب را از توجه به شبکههای غیرملی بازداشت. در حالی که متأسفانه میبینیم رسانه ملی بدون توجه به ارزشها، الگوها و هویت ملی مردم خودمان راه را برای شبکههای وارداتی باز کرده و مخاطب را همچون گوشت قربانی در اختیار آنها قرار داده است.
شبکههایی از راه توجه به لباس، غذا و موارد عادی زندگی روزمره بهتدریج در ارزشهای ما نیز تغییر ایجاد میکنند و با توجه به زمینههای مشترک فرهنگی، آنچه میخواهند را نیز به مخاطب القا کرده و تأثیراتی از خود بهجا میگذارند که بهتدریج ممکن است انحطاط اخلاقی جوانان را نیز به همراه داشته باشد. در حالی که اغلب مردم معتقدند که برای پر کردن اوقات فراغت به شبکههای غیرایرانی متوسل میشوند و بسیاری از آنها معتقدند که این شبکهها نیز حرفی برای گفتن ندارند و فقط قرار است مدتی آنها را سرگرم کنند اما متأسفانه این سرگرمکنندگی عواقبی هم دارد که تغییر در ارزشها و الگوهای فرهنگی تنها یکی از این تأثیرات است.