تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۸۵ - ۱۲:۰۰

رامین کریمی: همه روزه شاهد چهره‌های عبوس، اخم های درهم کشیده و قیافه های مضطرب در اطراف خود، کوچه و خیابان و حتی سازمان‌ها و مراکز اداری هستیم و شادمانی را به معنای کامل کلمه تنها در کودکان شاهد هستیم

متأسفانه در همین رابطه، این تصور غلط در میان افراد جامعه شکل گرفته است که شادی جزو رفتارهای جامعه پسند نیست و حتی در صورت شاد بودن، سعی می کنیم خود را جدی و عبوس نشان دهیم. مثلاً  در پاسخ «حال شما چطور است؟» به جای تأکید بر جنبه های مثبت و شاد زندگی مثل «سلامتم!» با جملات منفی «بدنیستیم» یا «ای می گذرونیم» به طرف مقابل پاسخ می دهیم. در جلسات و محافل دوستانه به جای گفت وگو درباره موفقیت ها و جنبه های خوشایند زندگی، مشکلات و نگرانی های خود را بزرگ کرده و آن را به دیگران منتقل می کنیم و این وضعیت در حالی است که در جامعه ای زندگی می کنیم که معتقد است مومن گشاده روست و با لبخند خود به دیگران آرامش می بخشد و افسردگی را به خود راه نمی  دهد.

در این رهگذر و در کنار فشارهای اجتماعی- اقتصادی، فرزندان ما به خصوص نوجوانان و جوانان آسیب پذیر ترند و به نظر می رسد چون الگوهای رفتار شادمانه را در بزرگترها ندیده اند با انتخاب الگوهایی بسیار متفاوت شادی را به شکل دیگر و در قالب یک هیجان طلبی و شاید بی اعتنایی و مقابله با ارزش های بزرگترها نشان داده روز به روز بیشتر با نسل قبل فاصله گرفته، شادمانی را در مصنوعات جست وجو می  کنند. فیلم ها، برنامه های رادیویی، تلویزیون، روزنامه و کتاب ها مملو از مضامین غمگنانه و احساس های منفی است.

مطالب کتاب های روانشناسی قرن بیستم تقریباً  دو برابر بیش از احساس خوشایند، به احساس های ناخوشایند پرداخته است. این عدم توازن در سال های اخیر بیشتر به چشم می خورد. صدها کتاب وجود دارد که موضوع اصلی آنها فشارهای روانی(استرس) و اضطراب است، در حالی که تعداد اندکی از آنها بر شادی و احساس خوشایند تأکید و تمرکز دارند.

از آنچه گذشت، این سؤال به ذهن می رسد که آیا انسان دارای طبعی خودآزار است؟ آیا عوامل خاصی او را به سمت این ناشادی می کشاند؟ تعریف شادی چیست؟ تعریف دقیقی از شادی در دست نیست، قدیمی ترین تعریف این مفهوم از ارسطوست که سه نوع شادی را برمی شمرد؛ مردم عادی در پایین ترین سطح، پیرو این نظریه هستند که «لذت» شادی آفرین است، در سطحی بالاتر، افراد طبقه متوسط، شادی را با «موفقیت و کامیابی» یکسان می دانند. عالی ترین نوع شادی از نظر ارسطو شادی  است که بر اثر زندگی اندیشمندانه ایجاد می شود.

نشانه‌های شادی

شادی احساس درونی است که بیشتر از طریق علائم و نشانه های غیرکلامی، حالت چهره، وضع بدن، حرکات چشم و لب نمایان می شود. قوانین متعدد فرهنگی، شیوه ابراز شادی را در هر موقعیت به فرد القاء می کند. مثلاً  یک فوتبالیست برای ابراز شادی در زمین فوتبال ممکن است داد بزند، گریه کند یا برقصد، اما احساس برنده شدن در بازی تنیس ممکن است فقط دست زدن باشد.

 تنها چیزی که از قوانین فرهنگی بی تأثیر است، لحن صداست و لحن، بهترین نشانه حالات احساسی فرد است که نشان می دهد او شاد است یا تظاهر به شادی می کند. برای اینکه بفهمیم احساس دیگران چیست باید بدانیم آیا همه شواهد موجود در پیام هایی که می فرستد هماهنگند؟ نمایش شوق و هیجان در کلام و رفتار فرد چگونه است؟ چهره شاد اما سخنان مأیوس کننده نشانه تظاهر و عدم صداقت است. سخنان خوشایند کسی که از چهره اش شادی پیدا نیست نیز نشانه طعنه و نیشخند است.

ماهیت روان شناختی شادی

حس شادی ترکیبی از عواطف مثبت از جمله خوشحالی، هیجان  و برانگیختگی حسی در صورتی است که عواطف منفی مانند احساس ملال، بی علاقگی و افسردگی در پایین ترین حد خود باشند. به بیان دیگر، شادی یعنی بالا بودن میزان عواطف مثبت همراه با پایین بودن عواطف منفی.

چه چیزی تعیین کننده عواطف مثبت است؟

یافته های روانشناسان نشان می دهد عواطف، با شخصیت فرد رابطه دارد. شخصیت یک ویژگی نسبتاً  پایدار و با ثبات است که فردی را از دیگری متمایز می کند. شخصیت اکثر افراد تا پایان سال های بلوغ به حالت نسبتاً ثابتی در می آید. در این بین محیطی که فرد در آن رشد می کند و ویژگی های سرشتی و ارثی در شکل گیری این کیفیت مؤثرند. روانشناسان در مورد وزن و اهمیت این دو عامل اختلاف نظر دارند، گروهی عوامل سرشتی و ارثی را مهم دانسته، گروهی به عوامل محیطی اهمیت بیشتری می دهند و گروه سوم علاوه بر تعامل دو عامل مذکور عامل اراده فرد را مؤثر می دانند.

چه شخصیت‌هایی شادترند؟

مایکل آیزنک معتقد است: افراد برون گرا، مردم آمیز و جمع گرا به دلیل ویژگی های رفتاری خاص شان، چون ارتباط با دوستان، مشارکت و تماس های اجتماعی متعدد، دارای بیشترین عواطف مثبت هستند. عدم تمایل شخصیت های درون گرا به داشتن تماس اجتماعی، مانع دستیابی به عواطف مثبت شدید است.

چگونه شادتر باشید؟

این انتظار که کسی باید مرا شاد کند یا باید اتفاقی بیفتد تا من شاد شوم، انتظار واقع بینانه ای نیست.خودتان باید برای قرار گرفتن در مسیر شادی برنامه ریزی کنید.

کاستن عواطف منفی

مهمترین عامل ایجاد عواطف منفی، باورهای غلط، غیرمنطقی و خود مخرب است. اصلاح افکار غیرمنطقی باعث کاهش یا ضعف عواطف منفی می شود. برخی از باورهای غیرمنطقی عبارتند از: «همه باید با من مهربان باشند، چنانچه نباشند، من موجودی بی ارزشم» یا «همه باید مرا تأیید کنند در غیر این صورت احساس ارزشمندی نخواهم کرد. تنها گذشته من تعیین کننده رفتارهای فعلی من است و اگر چیزی در گذشته بر من تأثیر گذاشته، اثرش همیشه باقی خواهد ماند. من باید در تمام زمینه ها کاملاً  با کفایت و شایسته باشم، در غیر این صورت فرد بی ارزشی هستم.»

افرادی که بر این اعتقادند، همیشه در زندگی شان با مشکل مواجهند، زیرا رسیدن به خشنودی برای آنها بسیار مشکل است.تخریب های شناختی شبیه به ارزیابی های غیرمنطقی هستند، نمونه ای از خطاهای ذهن یا تحریفات شناختی که باعث ایجاد عواطف منفی مانند افسردگی و اضطراب می شوند، بدین شرح است:

انتزاع انتخابی

یعنی تمرکز بر یک مشکل ناراحت کننده، بدون شواهد کافی ممکن. پاسخ غیردوستانه از طرف شخصی که در تمام روز از او پاسخ های دوستانه ای دریافت کرده ایم، ما را تحت الشعاع قرار دهد و نتیجه بگیریم که یک چیز بد است، پس همه چیز بدتر است.

تفکر همه یا هیچ

تفکری سیاه و سفید است. «شما باید یا دوست من باشید یا دشمن من. کسی که به اعتقادات من معتقد نیست، آدم احمق و بی شعوری است.»

مبالغه

مثل «شما روز تولد مرا فراموش کردید، پس مرا دوست ندارید.» شناسایی افکار و باورهای منفی و ارزیابی و مقابله با آنها، عواطف منفی را کاهش می دهد و آرامش روح را به ارمغان می آورد.

افزایش عواطف مثبت

معمولاً  عواطف منفی بویژه افسردگی با عدم تحرک همراه است. یکی از مهمترین راه های شاد زیستن، فعال بودن است. برنامه ریزی برای فعالیت های خوشایند مثل: ورزش، گردش، شرکت در جمع های دوستانه، پرداختن به امور اخلاقی و معنوی می تواند بر فعالیت شما بیفزاید. فعالیت های خوشایند از جمله مؤثرترین شیوه های کاهش عواطف منفی و افزایش شادی است.

همچنین اهداف و موفقیت ها، میزان شادی ما را تحت تأثیر قرار می دهند. به عبارت دیگر، حرکت در راستای اهداف، رضایت فرد را به همراه دارد. البته کسی که هدف دشواری را برگزیده، پس از اینکه متوجه شود این هدف دست نایافتنی است، دچار افسردگی می شود. در تحقیقاتی ثابت شده است که اهداف کوتاه مدت در مقایسه با اهداف بلندمدت با شادی بیشتری همراهند. شما هم می توانید اهداف بلندمدت خود را به اهداف میان مدت و کوتاه و قابل حصول با زمان بندی مشخص، تقسیم کنید.

برنامه ریزی شادی

هیچ قانون طلایی در این زمینه وجود ندارد، بلکه مجموعه ای از قوانین و دستورالعمل های کوچک می تواند زندگی شما را شادتر کند.

- در همه حال به خدا توکل کنید و از او کمک بخواهید و با او درد دل کنید.
- مهارت های اجتماعی خود را افزایش دهید. برخی رفتارهای مفید عبارتند از: توجه به گفته های فرد مقابل، ترغیب و تشویق فرد مقابل به ابراز عقاید خود، مکث کردن در پایان صحبت  و به بهترین وجه ظاهر شدن(شیک و تمیز بودن)
- فعال باشید و فعالیت های روزمره لذت بخش را در برنامه خود بگنجانید.
- به زمان حال توجه کنید. غصه گذشته را خوردن و نگران آینده بودن، مشکلی را حل نمی کند.
- خودتان باشید. نقش بازی کردن، عواطف منفی شما را زیاد می کند.
- افکار غیرمنطقی و خطاهای شناختی خود را شناسایی کنید و به مقابله با آنها برخیزید.
- به افکار مثبت و خوش بینانه بیشتر توجه کنید.