این یعنی اینکه مربا بپذیرد که مربیاش از او بهتر میفهمد. حالا در روابط گوناگون مطرح است؛ جنبه علمی- تجربی و... وقتی معلم به شاگرد مطلبی را میگوید یا وقتی شاگرد هیکل معلمش را میبیند که چطور حرف میزند و... وقتی از او تأثیر میپذیرد که تفوق و برتری او را پذیرفته باشد و قبول کند که او بالاتر و بهتر از خودش است.
البته پذیرش مطرح است نه سلطه. یک وقت اشتباه نکنید! این دو، دو مورد جدای از هم است. یک سلطه بر ابدان داریم و یک سلطه بر قلوب. من دومی را دارم میگویم که از عواملی است که در تربیت نقش اساسی پیدا میکند. این خودش یک بحثی است که فقط اشاره کردم.
در محیط آموزشی مربی مافوق است و مربا هم این را پذیرفته است. تربیت هم ناخودآگاه صورت میگیرد و شاگرد روش معلمش را یاد میگیرد. لذا من در باب تربیت گفتم که از عناوین قصدیه نیست. البته جهات دیگر هم هست ولی من 3عامل تقریبا اساسی را عرض کردم.
اینجا یک مطلب مطرح است که من آن را تحت یک سؤال مطرح میکنم. آیا تربیت ابوین(پدر و مادر) نسبت به فرزند از نظر سنی سقف دارد یا ندارد؟ انسان از نظر روحی دارای ابعاد مختلفی است؛ حیوانی، انسانی و الهی. بُعد حیوانی - شهوت، غضب و وهم- خودش فعلیت دارد و رو به تکامل هم میرود. هیچ احتیاجی به این ندارد که انسان بخواهد ساخته و پرداختهاش بکند. خواه ناخواه هست.
وقتی گرسنهات میشود، غذا را میخوری. ما در باب تربیت داشتیم که در تربیت این بعد حیوانی باید یک لجام عقل و شرع به او بزنی و محدودش کنی؛ چون خواستههای او نامحدود است و سقف ندارد. این را باید محدودش بکنی که در منطقه عقل عملی و بعد معنوی کار بکند. لذا گفتیم باید به دهان این حیوان، مهار عقل و شرع بزنی، تا آن دو بعد - انسانی و الهی - که جنبه استعدادی داشت، شکوفا بشود و به فعلیت برسد.
بحث این است که انسان از نظر روند رشد در این نشئه که پیش میآید و جلو میرود، بهطور غالب از نظر سنی وقتی به حدود 21 -20 سال که میرسد، از نظر قوای حیوانی دیگر کامل شده است. کاملِ کامل است و هیچ کم و کسری ندارد؛ چه شهوت او، چه غضبش و چه وهم او. در این سنین، فوران شهوت و فوران غضب است. میگویند: جوان ماجراجوست؛ این برای غضب او است.
مسئله تربیت در ارتباط با همین بعد حیوانی است که پایاپای آن باید 2بعد دیگر را پیش ببریم. بدون اینکه کسی به ما بگوید خود ما به اینجا میرسیم که ما باید گام به گام با این بُعد حیوانی پیش بیاییم چون وقتی به این مرز میرسد، از نظر حیوانی، خوب جا میافتد و باید آن دو مورد دیگر را هم خوب جا بیندازیم؛ یعنی بعد انسانی و الهی را که جنبه استعدادی داشت، این را هم باید به فعلیت برسانیم.
باید وقتی به سنی رسید که از نظر قوای حیوانی، شهوت و غضبش، کاملاً به فعلیت رسیده است، از این طرف انسانیت او هم دوشادوش آن کامل بشود. افسارگسیخته نباشد. از نظر بعد معنوی هم همینطور است. لذا اگر ما این تعبیر را بکنیم و بگوییم وقتی انسان به این سن رسید، همانگونه که اسکلت حیوانی دارد، باید یک اسکلت انسانی پیدا کند باید یک اسکلت انسانی و معنوی الهی هم داشته باشد چون همه اینها در رابطه با یکدیگر بودند و از یکدیگر بیگانه نبودند.