هر چند اینجانب تمایلی به شرکت در مراسم رسمی ندارم، این دعوت را بهراحتی پذیرفتم، چون همه پیشرفتهای علمی خود را مدیون میقان میدانم. درست 25سال پیش بود که دانشجوی جوانی بودم که تازه تحصیلات لیسانس در رشته علوم گیاهی دانشگاه شهید بهشتی را آغاز کرده بودم.
یک روز با مینیبوس به اتفاق دوست دوران دبیرستانم، بهرام، به میقان رفتیم. در آنجا ناهار خوردیم و برنامهای ریختم تا پوشش گیاهی و فلور میقان را بهعنوان تز کارشناسی بررسی کنم. سال 65 کار را آغاز کردم. به اداره محیطزیست اراک مراجعه کردم. مسئولان و کارکنان آن اداره بهدلیل آنکه منطقه از نظر پرندگان حائز اهمیت بود و مرتب گشتهایی در منطقه داشتند با سفارش استادم جناب آقای مهندس زهزاد حاضر شدند مرا در این تحقیق کمک کنند. در آن سال، دهها روز را در کویر گذراندم. بارها کویر را دور زدم که در آن روزها به درستی نام تالاب زیبندهاش بود و من آن را دریاچه نمک اراک نام گذاشته بودم.
در میقان برای رشد جوان ماجراجویی چون من همه چیز فراهم بود. هر جای منطقه که میگشتم نکته و گیاه تازهای میدیدم. پیدا کردن حدود یک سوم گیاهان شورپسند ایران در آن منطقه نشان از تنوع بالای گیاهان شورپسند داشت. دفتر خاطراتم پر است از خاطرات آن روزگار که شاید تلخترین آن زمانی بود که در حال بررسی منطقه، شاهد بمباران کارخانههای اراک توسط هواپیماهای عراقی بودم. ولی ماشین ما در گل گیر کرده بود و تا عصر جان کندیم تا آن را بیرون بکشیم. خاطره فراموش نشدنی دیگر رفتن به 3جزیره میقان بود.
در یکی از روزهای شهریور ماه با یکی از کارشناسان اداره محیطزیست استان ریسک کردیم و با پای برهنه سری به اعماق میقان زدیم، تا نخستین کاشفان جزایری باشیم که بسیاری از وجود آنها سخن میگفتند، ولی کسی را جرأت رفتن به آنجا نبود. یادم میآید که مسئول منابع طبیعی آن زمان میگفت که مدتهاست دنبال هلیکوپتر هستیم تا آن جزایر را از نزدیک ببینیم. ولی ما بدون هلیکوپتر جزایر را دیدیم و وقتی که داستان رفتن به جزایر را گفتیم کسی باور نمیکرد.
مطالعات صحرایی به سر رسید و من شروع به شناسایی گیاهان منطقه کردم. با توجه به آنکه اغلب گیاهان منطقه شورپسند و به تیره اسفناجیان تعلق داشتند و هنوز فلوری که بتوان گیاهان ایران را به کمک آن شناسایی کرد در اختیار نبود کار شناسایی به سختی جلو میرفت. همه منابع در مورد این تیره را جمع کردم، در همان زمان گیاهی از میقان پیدا کردم که هنوز از معماهای علم جغرافیایی گیاهی است: آن گیاه Microcnemum coralloides بود.
این گیاه ابتدا در شبهجزیره اسپانیا پیدا شده بود، سپس با فاصله بیش از 3هزار کیلومتر در اطراف دریاچه توزگلی در ترکیه دیده شده بود و این بار در کویر میقان. با این پراکنش عجیب حتی باور پیدا کردن این گیاه سخت بود. ولی آنقدر این گیاه واضح بود که هیچ گیاهشناسی نمیتوانست منکر این یافته شود. چند روز بعد گیاه دیگری از میقان را شناسایی کردم: آنگونه Arabidopsis parvula بود. نام Arabidopsis برای تمام متخصصان علم ژنتیک و مولکولی آشناست؛ گیاهی که مدل تحقیقات ژنتیک مولکولی در دنیاست.
یافتن گونهای از این جنس آن هم در خاکهای شور ارزش کوچکی برای میقان نبود. آن روز هنوز نمیدانستم که این گیاه چقدر مهم است. این روزها که نام علمی جنس این گیاه به Thellungiella تغییر یافته، تحقیقات بسیار جدی در مورد استفاده از ژنهای آن در شناخت مکانیسم مقاومت به شوری و خشکی در جریان است. در آن زمان گیاهی از جنس مارچوبه یافتم که سالها طول کشید تا آن را شناسایی کنم. بالاخره بعد از بازدید از هرباریوم باغ گیاهشناسی ادینبورگ در اسکاتلند، به نام Asparagus lycaonicus رسیدم. این گیاه نیز برای نخستین بار در دریاچه توزگلی ترکیه کشف شده بود و گفته میشد که فقط بومی آنجاست.
در آخر تحصیلات لیسانس سخت مشغول تهیه پاپاننامه بودم که با یک مصوبه اختصاصی در گروه زیستشناسی دانشکده علوم دانشگاه شهید بهشتی، ارائه پایان نامه کارشناسی برای دانشجویان لیسانس در آن ترم ممنوع اعلام شد! بهقدری از این مصوبه شوکه شدم که هنوز زخم آنرا در وجودم احساس میکنم. جالب آنکه بعد از اطمینان از فارغالتحصیلی، من این مصوبه اختصاصی ملغی شد و این نخستین زخمی بود که از نظام آموزشی زیستشناسی خوردم و فهمیدم که دانشگاههای ما با چه بحرانی مواجهاند.
با این حال افق جدیدی در زندگی من آغاز شد تا همه شورهزارها و تالابهای کویری کشور را یکی از پس دیگری مورد مطالعه و تحقیق قرار دهم و گروههای تاکسونومیکی هالوفیتها را بررسی کنم. بعد از گذشت حدود 25 سال تحقیق در تمام شورهزارهای ایران، فهرستی از 460 گونه گیاهی ایران که قادر به زندگی در خاکهای شور و بسیار شور هستند تهیه شده است جالب است که هنوز این فهرست منتشر نشده باید در سوگ نابودی اینگونههای گیاهی یکی پس از دیگری باشیم. به همین دلیل مراسم روز مقابله با بیابانزایی در 27 خرداد در کویر میقان برای من مفهومی بیشتر از یک مراسم رسمی و یادبود دولتی داشت.
میقان امروز
آنچه امروز در میقان میگذرد فراتر از یک فاجعه است. احداث جادهای از وسط تالاب تا جزایری که دیگر نابود شدهاند تا بهعنوان معدن برداشت از سولفات سدیم مورد استفاده قرار گیرند، بهکلی میقان را تخریب کرده است. بهدلیل افت سطح آب تالاب و آبهای زیرزمینی منطقه و قطع بسیاری از رودخانهها و جویبارهایی که به میقان میرسیدند (از جمله رودخانه اراک که از کوههای راسبند سرچشمه میگیرد و در اثر سد دینه کبود خشک شده است) از تالاب و دریاچه چالهای مانده که محل دفع پسماند فاضلاب اراک است. اینجا دیگر شباهتی به آنچه من در 24سال گذشته مطالعه کردهام ندارد. 2گیاه Microcnemum corralloides وAsparagus corraloides - تا آنجا که پایشهای اینجانب نشان داده- در منطقه منقرض شدهاند.
جوامع بسیار زیبای سالیکورنیا و جگن که در جنوب تالاب بود به کلی از بین رفته یا آخرین نفسها را میکشند. با این حال هنوز میتوان به نجات میقان امید داشت، آن هم بهدلیل آنکه هنوز جوامع گیاهی دستنخوردهای در شمال کویر دیده میشود که در سایه پروژههای کشت قرهداغ از شدت چرا کاشته شده و شانس تجدید پیدا کردهاند.
در ضمن تا 3-2سال پیش که من منطقه را بررسی کردم گیاه فوقالعاده مهم Arabidopsis parvula هنوز منقرض نشده بود که این به تنهایی و با تکیه بر اهمیت پرندگان مهاجر در منطقه کافی است تا میقان بهعنوان منطقه حفاظت شده اعلام شود تا شاید با این عنوان از حجم تخریبها کاسته شده و مسئولان محلی نیز در بهبود بیلان آبی حوضه آبگیر تلاش کنند و البته برداشت سولفات سدیم نیز متوقف شود.
بسیار افسوس میخورم که در سال 1368 که نگارنده در موزه تاریخ طبیعی اشتغال داشت طی نامه و گزارش مفصلی از سازمان محیطزیست درخواست کردم که این منطقه بهعنوان منطقه حفاظت شده در نظر گرفته شود که متأسفانه کارشناسان وقت سازمان با آن مخالفت کردند! اگر این کار آن روز صورت میگرفت نه میقان تا این حد ویران شده بود و نه امروز نیازی بود تا با امضای طومار از مقامات کشور درخواست شود که میقان حفاظت شده اعلام شود.
ریزگردها از کجا میآید؟
در حین مراسم روز مقابله با بیابانزایی خاطرات تلخ و شیرین خود را در میقان مرور میکردم و سخنرانان سیاسی و مسئولان کشوری و استانی نیز به ایراد سخنان خود میپرداختند. هر یک در مزمت تخریب طبیعت سخن میراند و از اقدامات انجام گرفته در راستای بیابان زدایی بهگونهای سخن میگفتند که قرار است کویرهای ما همه گلستان میشوند و غافل آنکه در واقعیت گلستان ما هم به سوی کویر شدن میرود.
مراسم در جریان بود که وزش باد ضیافت رسمی را پر از گرد و غبار کرد. آسمان کویر میقان تیره و تار شد، بهطوری که برج تازه افتتاح شده در نزدیکی جایگاه، در میان گرد و خاک گم شد. خبرنگاران زیادی که در مراسم بودند میتوانستند تصویرگر فاصله حرف تا واقعیت باشند.
صبح آن روز وقتی حجم دهها اتومبیل را در خاک سست میقان با آثار تخریبی آن دیدم مرا غمگین کرده بود ولی وقتی باد وزیدن گرفت و آسمان پر از گرد و خاک شد خوشحالی غمانگیزی در من شکل گرفت. این رخداد شاید فرصتی بود که طبیعت زخم خورده و رنجور ایرانی میخواهد به مسئولان گوشزد کند که مشکل ریزگردها در آن سوی مرزها نیست، اگر هم باشد آن قدر بحرانی نیست که وزارت جهاد کشاورزی بخواهد با صرف هزینه کارشناسی به آن کشورها گسیل کند تا آسمان کشورمان آبی شود.
هنوز سخت است تا بهطور دقیق محاسبه کرد که ریزگردهایی که این روزها آسمان ایران را به تسخیر درآوردهاند چه اندازه منشأ داخلی و چه اندازه منشأ خارجی دارند. اما آنچه در آن تردید نیست و نگارنده در یافتههای علمی خود به آن رسیده است این است که ریزگردها عمدتا منشأ داخلی دارند و آنچه در میقان رخ داد نیز اثبات آزمایشگاهی این پدیده است. آنچه در کویر میقان رخ داد یک توفان معمولی و یک رخداد تصادفی نبود. این واقعیتی است که هر روز و هر لحظه در جایجای ایران در حال رخ دادن است.
چند روز پیش هم در تالاب گاوخونی همین صحنه را دیده بودم. برگزاری مراسم روز مقابله با بیابانزایی باعث شد که این مراسم به یک کارگاه عملی تبدیل شود و نتایج آن بهطور مجانی در اختیار مدیران و کارشناسان کشور قرار گیرد.
درست در همان نقطهای که مراسم برگزار میشد 24سال پیش در بین درختچههای قرهداغ پوشیده بود از گیاه Suaeda arcuata. این گیاه نشاندهنده وجود رطوبت در خاک بود.
ولی امروز با وجود قرق کامل منابع طبیعی، فقط گیاهان یکسالهای دیده میشوند که بهدلیل پایین رفتن سطح آب ریشههایشان به رطوبت زیر خاک دسترسی ندارد و با گرمای تابستان خشک میشوند. جالب است این گیاهان که دارای فتوسنتز C4 هستند و اوج رویش خود را در تابستان دارند درصورت فراهم بودن شرایط تا پاییز به رشد خود ادامه میدهند و مهمترین نقش را در ایجاد پوشش گیاهی در فصل گرم دارند. ولی بهدلیل خشک شدن منطقه همه آنها محکوم به مرگ بوده و بلافاصله بعد از خشک شدن باعث عریان شدن سطح خاک شده و با هر بادی ذرات دانه ریز خاک به هوا رفته و ذرات دانه درشتتر بهصورت تپههای ماسهای روند بیابانزایی را تشدید میکنند.
چه باید کرد؟
واقعیت آن است که پول و امکانات در دست دولتمردان است. دولت بودجهای را به مجلس پیشنهاد و مجلس نیز با اندک تغییراتی، آن را جهت اجرا در اختیار دولت قرار میدهد. ابتدا باید مسئولان و دولتیان باور کنند که منشأ ریزگرد در ایران است. ما هم تردیدی نداریم که منشأ بخشی از ریزگردها خارجی و بهخصوص از عراق است. پس باید به حرف آنانی که بر منشأ داخلی تأکید دارند گوش کنند و از آنها کمک بخواهند تا دلایل خود را اثبات کنند.
آنچه در آن تردید نیست و شاید تحقیق لازم ندارد، آن است که خشک شدن تالابهای ایران بهخصوص در مرکز، جنوب و شمال غربی کشور در داخل و تالاب هورالعظیم و هورالهویزه در مرز ایران و عراق و شادگان در خوزستان منشأ عمده این ریزگردهاست.
دولت در اولویت بندی خود باید نخست تالابهای داخلی را پرآب کند و در اولویت بعدی تلاش کند تالابهای مرزی و بهخصوص هورالعظیم را تا آنجا که از آبهای ایران سهم دارند پر آب کند. توقف پروژههای سدسازی، اختصاص حقابه تالابها و رودخانهها در پاییندست سدهای ساخته شده، بازگرداندن حیات به رودخانهها و جلوگیری ازبرداشت بیرویه آبهای زیرزمینی از جمله اقدامات فوری است که بهدلیل بحرانی بودن شرایط میتوانند زمینهساز حل مشکل ریزگردها شوند.
اما منشأ داخلی ریزگردها فقط به تالابها برنمیگردد. زمینهای کشاورزی در مناطق خشک، شخم زدن، فعالیتهای گسترده خاکبرداری و جادهسازی و چرای مفرط نیز نقش بسیار جدی در ایجاد ریزگردها دارند. وقتی چرای بیرویه چند برابر ظرفیت مراتع در زاگرس همه چیز را نابود کرده و دامها برای سیر کردن خود حتی از درختان بلوط بالا میروند و به ریشه گیاهان نیز رحم نمیکنند، حرکت گلهها و باد باعث فرسایش و به هم خوردن خاک شده و حجم بالای گرد و خاک در مسیر شکل میگیرد.
در گذشته این گردوخاکها در بستر تالابها و رودخانهها رسوب میکردند ولی با نابودی میکروکلیماهای مرطوب در مسیر رودخانهها در اثر احداث سدها این ریزگردها به آسمان رفته و احتمالا با تشدید آثار گرمای جهانی و پدیدههای اقلیمی در سطحی بسیار گسترده پخش میشوند.
لذا آنچه لازم است بهطور جدی مورد توجه مسئولان قرار گیرد گوشسپردن به حرف کارشناسان و متخصصان حفظ محیطزیست است تا با تلاش مضاعف در بالا بردن سطح کمی و کیفی حفظ محیطزیست در کشور اقدام کنند که اگر امروز این کار را نکنند فردا دیر است.
گیاه Arabidopsis parvula که در ایران فقط در میقان یافت شده. این گیاه مدل تحقیقات مولکولی مقاومت به شوری و خشکی است.
آخرین نمونههای گیاه Microcnemmum corralloides که در سالهای اخیر در میقان منقرض شده است. بهدلیل خشکی بیش از حد گیاه در معرض تنش بوده و به همین دلیل کلالههای آن بهطور غیرعادی بلندتر شده است.
کویر میقان: خشک شدن دریاچه و شخم تا ساحل آن باعث نابودی جوامع جگن شده که تنها رویشگاه گیاه تقریبا منقرض شده Microcnemum corralloides در نزدیکی روستای دهنمک است.
دکتر حسین آخانی
استاد دانشگاه تهران