و انسانی که متخلق به اخلاق الهی نیست، را «خاسر» میداند؛ میگوید: سرمایهها را باخته است. وقتی قسم یاد میکند، میفرماید: نوع انسانها در خسارتند؛ «وَالعَصرِ. إن الإنسانَ لَفِی خُسر.»
بعد از آیه مبارکه «بِسمِالله الرحمنِ الرحیم» در سوره عصر، فرمود: «وَالعَصرِ. إن الإنسانَ لَفِی خُسر. إلا الذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتْ. وَ تَواصَوا بِالحَق. وَ تَواصَوا بِالصبر.»
یک تفسیر کوتاهی از محقق طوسی(ره) در چند سطر، بعد از اینکه این سوره را از ایشان سؤال کردند، به یاد مانده است. از ایشان سؤال کردهاند: این سوره عصر را معنا کنید.
مطلبی را فرمودهاند که عصاره آن مطلب این است: خدا سوگند یاد کرده است که انسان در خسارت است، سرمایه را میبازد و دائماً دارد از سرمایه مصرف میکند؛ مگر کسی که دارای این ارکان و شرایط چهارگانه باشد.
نخستین شرطش ایمان به خداست، ایمان به مبدأ و معاد و وحی و نبوت و رسالت است. مرحوم محقق طوسی میفرماید: این ایمان ناظر به کمال عقل نظر است. چون عقل نظری است که مسائل را درک میکند که در جهان خدایی هست، و قیامتی هست، وحی و نبوتی هست، فرشتگانی هستند و مانند آن.
البته این سخن محقق طوسی نیاز به تتمیم دارد؛ چون ایمان جزء عقل عملی است، نه عقل نظری. آن جهانبینی سودمند است که به ایمان منتهی بشود. و علمی که درباره جهانبینی است، وقتی نافع است که به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) «وَقَفُوا اَسماعَهُمْ عَلَی العِلمِ النافِع»؛ علم نافع آن است که به ایمان برسد و ایمان هم بدون علم نافع نخواهد بود و بیان ذِیالمقدمه، گفتار مقدمه را به همراه دارد؛ از این جهت محقق طوسی مسئله ایمان را همان مسئله عقل نظری تفسیر کردهاند.
پس کسی در خسارت نیست که نخستین رکن و نخستین شرط را تحصیل کند، و آن عالم شدن به اسرار جهان و مؤمن شدن به اسرار جهان است، از مبدأ تا معاد و وحی و رسالت و نبوت و دین و مانند آن؛ این نخستین رکن.
و چون مسئله ایمان، یعنی اعتقاد بهتنهایی سودمند نیست و در قرآن کریم هم آمده است که «در قیامت دو گروه خسارت میبینند؛ یک عده اصلاً ایمان نیاوردند، آنها رنج میبرند. یک عدهای که ایمان آوردند، ولی از ایمانشان طرفی نبستند، آنها هم رنج میبرند.» بنابراین اگر ایمان باشد و عمل صالح او را همراهی نکند، سودی نخواهد داشت و این شخص معذب میشود. لذا رکن دوم را به تفسیر محقق طوسی اینچنین بیان فرمود که «إلا الذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحات».
اگر کسی دارای این دو رکن شد، یعنی خود معتقد شد اولاً به اصول دین، و به احکام دین، و به اخلاق دین عمل کرد، باز هم در خسارت است؛ مگر اینکه رکن سوم و چهارم را هم فراهم بکند. و آن رکن سوم و چهارم نجات دیگران است؛ امر به معروف است، نهی از منکر است، تهذیب و تعلیم دیگران است، تزکیه دیگران است. فرمود: «وَ تَواصَوا بِالحَق وَ تَواصَوا بِالصبْر».
این «تواصی بِالحق» رکن سوم است، و «تواصی بِالصبر» رکن چهارم. «تواصی بِالحَق» که رکن سوم است، در مقابل رکن اول قرار میگیرد و «تواصی بِالصبر» که شرط چهارم و رکن چهارم است، در مقابل رکن دوم قرار میگیرد.