حضرت دستور داد آب برای وضوساختن و عبادتکردن فراهم شود. وضو ساخت و عبادت کرد، آنگاه فرمود: بدان! لا تَحمِلْ عَلَی البِناءِ فُوقَ مَا یُطیقْ، إنَّهَا عَبیدُ المَخلُوقُونْ. فرمود: بر هیچ پایهای بیش از حد استطاعت بار نکن! ما موجود مخلوقیم. بر مخلوق مقام والای خالق را بار نکن که توان تحمل آن را ندارد! این مقام مال ما نیست. ما را از حد بنده بالا نبر، از مرز امکان تجاوز نده!
وقتی این بیان را روشن کرد که امامان بنده خدایند، مخلوق خدایند و از راه عبادت به این پایگاه رفیع بار یافتهاند، آنگاه میبینیم در مقام اوج امام صادق(ع) چه میکند؛ سالمابنأبی حفصه میگوید: بعد از ارتحال امام باقر(ع) من وارد محضر امام ششم شدم که تسلیت عرض کنم. به پیشگاه امام ششم رسیدم، گفتم: إنّا لله وَ إنّا إلَیهِ راجِعُونْ. ذَهَبَ وَ اللهِ مَنْ کانَ یَقُولْ: قالَ رَسُولُ الله وَ لا یُسئَلُ عَمَّنْ بِینَهُ وَ بِینَ رَسُولِالله(ص). من به امام ششم عرض کردم: درگذشت امام پنجم یک خلأ جبرانناپذیر ایجاد کرد.
زیرا او کسی بود که میگفت: قالَ رَسولالله و اَحدی توان آن را نداشت که از امام باقر(ع) بپرسد: شما که پیغمبر(ص) را ندیدهاید، چگونه از پیغمبر سخن میگویید! بین شما و پیغمبر(ص) فاصلهها بود. در زمان حیات رسولالله شما در دنیا نبودید؛ چگونه از پیغمبر(ص) سخن نقل میکنید، در حالی که او را ندیدهاید! ما یک همچنین امامی را از دست دادهایم.
سالمابنأبی حفصه میگوید: وقتی این سخنم تمام شد، دیدم امام ششم لحظهای ساکت شد، آنگاه سربرداشت؛ قالْ: قالَالله عَزَّ وَ جَلّ: إنَّ مِنْ عِبادِی مَنْ یَتَصَدَّقُ بِشَقِّ تَمرَهٍ فَاُرَبِیها لَهُ کَمَا یُرَبّی اَحَدُکُمْ فِلوَه حَتّی اَجعَلَها لَهُ مِثلُ اُحُد.
سالمبنأبی حفصه میگوید: من دیدم امام ششم سربرداشت، فرمود: خدا میگوید گاهی یکی از شما به اندازه نیمی از خرما صدقه میدهید و من این نیم خرما را میپرورانم، همانند کوه اُحد میکنم؛ آنطوری که شما یک بره را میپرورانید و بزرگش میکنید و من تعجّب کردم! این کیست که به خود اجازه میدهد که بلاواسطه از خدا سخن بگوید؟! ما درباره امام باقر(ع) به این حد رسیدهایم که بلاواسطه از پیغمبر(ص) سخن میگفت، امّا امام صادق(ع) بلا واسطه از خدا سخن میگوید. اینها کیاند؟
اینها چیاند؟ از کدام راه به این پایگاه رسیدهاند؟! چگونه یک انسان ملکوتی بلاواسطه از خدا سخن میگوید؟! گرچه وحی تشریعی مخصوص نبی و رسول است، امّا وحی تکوینی، وحی تأییدی، دیگر وحیها از آن ولایت است که ولایت، باطن نبوت و رسالت است. در آن باطن، دیگران سهیمند؛ هر چه دیگران دارند از برکت ولایت است. امام ششم به خود اجازه میدهد که بلاواسطه مطلبی را از الله نقل کند!