حضرت آیتالله خامنهای در حکم خود، 2بار به مدت پنجساله دوره قبلی ضرغامی اشاره فرمودهاند ولی برای دوره جدید مدتی معلوم نکرده و صرفا آوردهاند که «برای دورهای دیگر شما را به ادامه این کار سنگین و حساس میگمارم».
در همین حال در پی انتظارات و رهنمودهایی که ایشان در حکم خود آوردهاند، در آخرین جمله این حکم آمده است: «انتظار دارد نشانههای این تحول در اولین سال مسئولیت جنابعالی مشاهده شود». کمتر از 4ماه دیگر اولین سال ریاست عزتاللهضرغامی بر سازمان صدا و سیما پس از حکم مجدد مقام معظم رهبری بهپایان میرسد. آیا نشانههای تحولی که رهبر معظم انقلاب از رسانه ملی انتظار داشتند، در این مدت برآورده شده است؟
16 آبان سال 88، مقام معظم رهبری، برای دورهای دیگر ریاست سازمان صداوسیما را به عزتالله ضرغامی سپردند و در حکم خود رهنمودهای ارزندهای برای سکانداری این رسانه گسترده و فراگیر ارائه فرمودند. در حکم رهبر انقلاب، سفارش اساسی ایشان، نزدیککردن و رساندن رسانه ملی به طراز رسانهای است که دین و اخلاق و امید و آگاهی بارزترین نمود آن باشد.
دین، کالایی برای ویترین
شبکه های مختلف سازمان صداوسیما در مناسبتهای گوناگون یا حتی بهصورت روتین به پخش برنامههای دینی مبادرت میورزند. در بیشتر این برنامهها یک سخنران یا کارشناس مذهبی در کنار یک مجری به تبیین مسائل دینی میپردازند اما با وجود این همه برنامه دینی، آیا رسانه ملی، رسانهای است که دین در آن بارزترین نمود را داشته باشد؟
بهنظر میرسد پاسخ به این سؤال منفی است، چرا که سوای این برنامهها، ردپایی دیگر از دین در این رسانه فراگیر دیده نمیشود. غیر از این هیچگاه برنامههای دینی یادشده در زمره پربینندهترین تولیدات سازمان محسوب نشده و این نشان میدهد که مسئولان صرفا برای برآوردهکردن توقعات و خالینبودن عریضه، اینگونه برنامهها را در جدول پخش شبکههای گوناگون میگنجانند. به تعبیری دیگر برنامههای مختلف دینی تنها برای بالابردن بیلان کاری مدیران بوده که گزارش دهند، فلان تعداد دقیقه برنامه مذهبی روانه آنتن کردهاند و با این کار حساسیتها را کم کنند اما اینکه باور دینی و سبک زندگی دینمدارانه را در برنامههای دیگر به خصوص تولیدات نمایشی قرار دهند، هیچ اصراری ندارند.
فرهنگسازی مهمترین ویژگی رسانه بهخصوص تلویزیون است و مسلما بهصرف شعار و تظاهر نمیتوان انتظار داشت فرهنگ دینی به زندگی مردم وارد شود. حجم گستردهای از انتقادات همچنان متوجه سازمان صداوسیماست که سعی ندارد دین را بهعنوان یک فرهنگ به مخاطبان خود عرضه کند و رفتار اجتماعی بینندگان یا احیانا شنوندگان خود را براساس آن شکل دهد. از سوی دیگر حتی چهرههایی که بهعنوان کارشناس مذهبی در صداوسیما فعالیت میکنند، انگشتشمارند و گاهی با رویکردهای مشخص به ارائه مفاهیمی میپردازند که بیشتر به دیدگاه شخصی و جناحیشان بازمیگردد و همان مفاهیم بهزعم بسیاری از اهل علم محل مناقشه و تردید است.
این درحالی است که در همین تهران جلسات دینی و مذهبی بسیار پربار و ارزشمندی برگزار میشود که فراگیری آن موجب افزایش سطح آگاهیهای علمی و اخلاقی جامعه میشود اما سازمان صداوسیما از کنار آنها بهراحتی میگذرد و در عوض کسانی را بهعنوان شخصیتهای دینی، چهرهسازی میکند که شاید چندان از نظر حوزههای علمیه، مقبول نباشند. بیتردید دین در رسانه ملی صرفا به زینتالمجالس و کالایی ویترینی تبدیل شده که کارکرد ناچیزی در زندگی دارد یا حداقل در برنامههای پربینندهتر و تولیدات نمایشی راهنمییابد. از این منظر رئیس سازمان صداوسیما نتوانسته انتظار جامعه دینی را برآورده کند و نمره قبولی بهدست آورد.
اخلاق، کیمیای فراموش شده
اگر از مسئولان صداوسیما خواسته شود که درباره اخلاق در رسانه ملی نظر دهند با افتخار از حذف صحنههای غیراخلاقی در سریالهای خارجی میگویند یا عدم نمایش شربخمر یا پیدانبودن موی بازیگران زن و آرایش نداشتن آنها در برنامههای ایرانی. اما آیا محدوده اخلاق صرفا به این چارچوب ختم میشود؟
همانطور که رهبر معظم انقلاب در دیدار خود با هنرمندان فرمودند، تأثیرگذاری و جایگاه برنامههای نمایشی امروز، در تلویزیون بیش از گذشته است و فرهنگسازی عمومی از این طریق انجام میشود ولی با نگاهی به مجموعههای تلویزیونی که در این یکی، دو ساله ساخته شدهاند، درمییابیم که هیچگاه اخلاق به شکل فراگیر آن یعنی مجموعه رفتارهای ساده و روزمره که از منظر همه فارغ از دین و مذهب و قومیت و ملیت قابلقبول باشد، در این تولیدات جایگاهی نداشته است و بهجای آن دروغ، پشتهماندازی، غیبت، بدزبانی و کلی رفتار ناپسند مشابه به شکل غیرمستقیم و گاه مستقیم در این برنامهها ترویج میشود.
در ذهن خود مرور کنید و ببینید در کدام سریال اخیر تلویزیون شخصیتها به هم دروغ نگفتهاند؟ جالب اینکه در بیشتر موارد ناراستی برخلاف تمام آموزههای اخلاقی و دینی راهی برای فرار از موقعیتهای خطرناک تلقی میشود و کاراکتر سریال با دروغگویی و کژگویی عاقبتبهخیر هم میشود!
از سوی دیگر خارج از برنامههای نمایشی، حرمت و آبروی افراد بهخصوص در یکی، دو ساله اخیر اساسا جایگاهی در برنامههای صداوسیما نداشته و گاه بهطرز غریبی افراد در این ساختههای رسانه ملی لجنمال میشوند. لزوما این بیاعتنایی به آبروی اشخاص به برنامههای سیاسی بازنمیگردد که حتی در برخی آثار اجتماعی نیز افرادی بیآبرو میشوند.
این درحالی است که در کشورهای دیگر سعی دارند با انواع و اقسام راهها اخلاق را در ساختههای نمایشی خود ترویج کنند؛ نمونهاش همین سریالهای کشور ترکیه که اتفاقا در چند سال اخیر از تلویزیون خودمان نیز زیاد پخش شده است. متأسفانه از منظر اخلاق نیز رسانه ملی نهتنها نتوانسته نمره قبولی کسب کند که از نگاهی تبدیل به رسانهای شده است که بدبختانه بیاخلاقی، بارزترین نمود آن شده است.
امید، گوهر نایاب
در دوره رکود و بحران (دهههای40 و50 آمریکا) ژانر موزیکال برای امیددهی به مردم به سینماها راه یافت. در آن سالها هنرمندانی چون چارلی چاپلین تقریبا همیشه در جادهای بیانتها رو به خورشید فیلمهایشان را به پایان میبردند که نشانهای از امید بود و میرفتند تا فردایی بهتر بسازند. یک بار دیگر در ذهنتان سریالهای اخیر تلویزیون را مرور کنید تا ببینید کدامشان مبلغ امید هستند!
یکسری از تولیدات خوشسرانه که به اسم طنز ارائه میشوند کلا بیمغزتر از آن هستند که بخواهند مفاهیم ارزندهای چون امید را رهنمون باشند. بیشتر این تولیدات با چسب و سریشم واهی تصادف و شانس و تحولهای لحظهای اساسا ترویجدهنده هیچ موضوعی جز وقتگذرانی و سبکسرانه گرفتن زندگی نیستند. آنها به کنار، در دیگر تولیدات و برنامههایی که روی آنتن میرود، چند درصد به قتل و جنایت و آدمکشی میپردازد و در مقابل چه حجمی از محصولات رفته بر آنتن، برنامهدهنده به زندگی هستند و امید میبخشند؟ نمره امیدبخشی رسانه ملی را به مخاطبان گسترده آن واگذار میکنیم. آنها امتیاز بدهند!
آگاهی، دایره بسته
یکی از مؤثرترین کارکردهای رسانه آگاهیبخشی به مخاطبان است. مسلما این آگاهی صرفا با برنامههای آموزشی که مستقیما نقش استاد و شاگرد را میان تولیدکنندگان محتوای رسانه و پیامگیرندگان بازی میکند، تأمین نمیشود. آگاهیبخشی مانند بسیاری از مسائل دیگر در قالبهای غیرمستقیم بیشتر آموزش میدهد. رسانه ملی در این مورد نیز باز، رو بازی کرده و برنامههای آموزشی مختلفی روانه آنتن میکند. با این کار هم با هزینه کمتر، جدول پخش خود را پر میکند و هم بیلان کاری مدیران خود را بالا میبرد که در این مورد نیز با عدد و رقمهای بیکیفیت، پز بدهند که فلان دقیقه صرف آموزش در رسانه ملی کردهاند.
در حالی که عمده آگاهیبخشی رسانه در تولیدات نمایشی است که با حلقه کوچک تهیهکنندگان و سازندگان در تلویزیون، عملا چنین فرصتی از دست رفته است. فلان کارگردان و بهمان تهیهکننده به شکلی سریدوزی در حال تهیه سریالند و این موضوع علاوه بر تهیشدن محتوای تولیدات همه آنها را شبیه هم کرده است. قصهها، هنرپیشهها، لوکیشنها، همه و همه شبیه هم در میآیند تا حتی سادهترین محتوا و آگاهیدهیها نیز به باد فراموشی برود. غیر از این، حوزه آگاهیهایی که مردم باید از آن اطلاع داشته باشند از دید مسئولان رسانه ملی دایرهای بسته و محدودهای کوچک است که بیش از آن برای مخاطبان حرام تلقی میشود.
نمونههای زیادی میتوان یافت که پدیدههای اجتماعی از منظر سفارشدهندگان تلویزیونی، موضوعات ممنوعه محسوب شده و درباره آنها سخن نرفته است؛ پدیدههایی چون اعتیاد ایدز و معضلاتی از این دست که هیچگاه سعی نشده به مخاطب به شکلی صحیح در این زمینه آموزش داده شود. در حالی که لاپوشانی و نادیدهگرفتن آنها موجب دامن زدن و بالابردن زمینههای ارتکابشان را فراهم میآورد. نمره این بخش ریاست سازمان صدا و سیما نیز ناگفته پیداست.
مگر این چند روزه دریابی
حدود دوسوم از مهلت مقام معظم رهبری به رئیس سازمان صدا و سیما سپری شده است و نشانههای تحول در این زمینه کمتر به چشم میآید. نکات دیگری که رهبر معظم انقلاب در حکم خود به آقای ضرغامی به آن اشاره کردهاند نیز جای سخن فراوان دارد که در این مجال نمیگنجد اما هنوز به هر حال زمان باقی است و میتوان در این مدت کوتاه جبران مافات کرد.
حکم رهبر معظم انقلاب برای انتصاب مجدد عزتالله ضرغامی در سازمان صدا و سیما
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس عزتالله ضرغامی
با پایان گرفتن دوره ریاست پنجساله جنابعالی بر سازمان صدا و سیما، با قدردانی از تلاشهای طاقتفرسایی که در مدیریت این رسانه گسترده و فراگیر به کار برده و خدماتی که شما و همکارانتان در زمینههای گوناگون به انجام رسانیدهاید، برای دورهای دیگر شما را به ادامه این کار سنگین و حساس میگمارم. برجستگیها و نقاط قوت کنونی صدا و سیما در کنار کمبودها و نقاط ضعف آن باید پیوسته در برابر چشم جنابعالی و دیگر مدیران آن سازمان و در معرض ملاحظه و مقایسه قرار گیرد و همت بر روند نقصزدایی، به هیچ رو کاهش و سستی نیابد. سفارش اساسی اینجانب نزدیک کردن و رساندن این رسانه فرهنگساز، به طراز رسانهای است که دین و اخلاق و امید و آگاهی، بارزترین نمود آن باشد و رفتار اجتماعی مخاطبان و نیز نهاد حساس و مهمی چون خانواده براساس آن شکل گیرد و هنر و شیوههای گوناگون حرفهای و آزموده شده یا نوپدید، یکسره در خدمت رشد این شاخصها درآید. از تجربههای موفق یا ناموفق دوره پنجساله باید برای رساندن این رسانه به این کیفیت برتر سود ببرید و با زمانبندی برنامهها و تعیین شاخصهای قابل اندازهگیری، حرکت مجموعه را تکمیل یا تصحیح نمایید. انتظار دارد نشانههای این تحول در اولین سال مسئولیت جنابعالی مشاهده شود. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم.
سیدعلی خامنهای- 16آبان/1388