و به این سادگیها نمیتوان برای مردم توضیح داد که چرا اصولاً نباید این مجموعهها را جدی بگیرند و میزگردها و سخنرانیها و جنگهای بینمک خودمان را تماشا کنند. به این سادگیها واقعاً نمیتوانیم آنچه را که باید پیش از عبور آب انجام میدادیم، حالا وقتی که کار از کار گذشته است، انجام دهیم.
اما چرا مردم نباید این مجموعهها را نگاه کنند؟ اگر آنها را جدی نگیرند، در عوض چه برنامههایی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشود که اوقات فراغت مردم را پر کند؟ و اصولا چرا گروه زیادی از مردم مجموعههای فارسی وان را دنبال میکنند؟
1کاش اصلاً تلویزیون اختراع نمیشد. تلویزیون و تقریباً همه وسایل ارتباط گروهی دیگر، درست برخلاف آنچه قرار است انجام دهند، حرکت میکنند. تلویزیون بهطور مداوم حرف میزند و تمام توجه اعضای خانواده را به خود معطوف میکند و اجازه نمیدهد آدمها ارتباط خوبی با هم برقرار کنند.
تلفن سبب شده است آدمها به جای ملاقات با یکدیگر و سخن گفتن از خود و دیگران، رو در رو و چهرهبهچهره، تنها به رد و بدل کردن چند جمله تکراری، برای انجام وظیفه قناعت کنند و... کاش اصلاً تلویزیون اختراع نمیشد. آنوقت بچهها مثل قدیمها بازیهای پرتحرک و شاد گروهی میکردند و بزرگترها هم دور هم مینشستند و گپ میزدند و شبچره میخوردند و... شاید گاهی، کتابی هم ورق میزدند.
2اما تلویزیون اختراع شده و چنان تمام فضای خانهها و دنیا را تسخیر کرده است که بههیچ شکلی نمیتوان به سلطهاش پایان داد. خانوادهها همیشه و در همه حال دور این موجود حراف حلقه میزنند و همه وظایف خود را به او واگذار میکنند و خودشان، خلاص... خلاص از سخن گفتن از رنجها و شادیها، خلاص از رو در رو شدن با زمان که به هر حال بهشکلی باید پرش کرد، خلاص از بررسی فرایند زندگی بهگونهای که شایسته خانواده ایرانی است و... خلاص از عشق ورزیدن.
این، درست همان نقطهای است که پاسخ پرسشهای مرتبط با فارسیوان را هدایت میکند. عشق، یگانه عنصر جاودانه برای رویارویی با تلخیهای زندگی است؛ اکسیری که هر انسانی را به سوی خود جذب میکند و همه روابط تاریخ بشر را شکل داده است.
عنصر تکرارشونده تمام مجموعههای فارسیوان، واژه عشق است و همین عنصری است که مثل آهنربا، همه اعضای خانواده را به سوی خود جذب میکند. اما آنچه در این مجموعهها عجیب است، دست گذاشتن بر جنبههای انحرافی و عجیب زیر عنوان عشق است که اگرچه کنجکاوی برانگیز و پرفراز و نشیب است، اما در همه فرهنگها، انحرافی است.
مردم در هر سن و با هر جنسی که باشند، محبت را دوست دارند و به سویش جذب میشوند. بنابراین در غیاب این آهنربای قدرتمند در تلویزیون خودی، جذب فارسی وان شدهاند که بهشکل اعجابآوری به جنبههای انحرافی یادشده علاقهمند است.
اما آیا عشق تنها همین است که فارسی وان نشان میدهد؟کافی است مجموعههای موفق پس از انقلاب را بهسرعت در ذهنمان مرور کنیم. همه آنها که مردم را بهشدت به خود علاقهمند کردهاند، رگههای پررنگی از عشق داشتهاند و البته آن را بهدرستی و با فرازونشیب مناسب نمایش دادهاند. بهعنوان نمونه میتوان مجموعه «میوه ممنوعه» را در نظر گرفت که در آن مردی مسن (علی نصیریان)، عاشق دختری جوان (هانیه توسلی) میشد و با همین یک خط داستانی، در بین همه اقشار مردم بهشدت محبوب شد... .
3حالا که تلویزیون هست، حالا که همه دنیا سرمایهگذاری زیادی میکنند تا مجموعههای جذاب خلق کنند، حالا که مردم حتی تجربه بیهمتای عشق را به این متکلم وحده واگذار کردهاند و حالا که ما صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران داریم،
چرا یک شبکه ویژه مجموعههای جذاب، مطابق معیارهای خودمان راه نمیاندازیم و فقط به عمل تلویزیونی موذیانه دیگران بد و بیراه میگوییم؟ چرا مردم نباید مجموعههای خوب ساخت داخل را نگاه کنند؟ به راستی چه برنامههایی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشود که اوقات فراغت مردم را به درستی پر کند؟