تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۸۵ - ۰۵:۵۹

محدثه واعظی‌پور: نگاهی به نمایش «پایین، گذر سقاخانه» کار پرویز مرزبان در تالار وحدت.

1) «پایین، گذر سقاخانه» قصه آشنایی دارد. قصه رقابت دو لوطی در محله‌ای قدیمی. از آن محله‌هایی که آدم‌هایش به خوبی همدیگر را می‌شناسند و از حال هم خبر دارند.

نمایش با یک مونولوگ تقریباً طولانی شروع می‌شود که از زبان طاهر(امین زندگانی) با موقعیتی که رادی انتخاب کرده آشنا می‌شویم. «پایین، گذر سقاخانه» مقطعی کوتاه از زندگی طاهر و فری(شهرام عبدلی) را روایت می‌کند. روزهایی که مقارن با ایام عزاداری امام حسین(ع) است و از پیروزی طاهر در رقابت‌های کشتی تا مرگ او را در این چند روز می‌بینیم.


2) رادی و مرزبان دلبسته سنت‌ها و آداب و زندگی ایرانی هستند و در کارهایشان می‌توان ردپایی از حسن نوستالژیک نسبت به گذشته و آدم‌هایش را دید. در «پایین، گذر سقاخانه» هم، نمایشنامه‌نویس حسرت آدم‌ها و روابطی را می‌خورد که در دنیای امروز معنا و مفهومی ندارند.

 در این دنیا، پری دختر حاجی متمول و سرشناس محل، دلبسته طاهر می‌شود و به علاقه‌اش اعتراف می‌کند. اما طاهر که از علاقه فری به پری خبر دارد، از این عشق می‌گذرد. اگرچه فری و طاهر دو قطب مخالف هستند اما رادی تلاش کرده در شخصیت‌پردازی فری، ظرایفی را رعایت کند که از این شخصیت یک اهریمن ساخته نشود و این از ویژگی‌های مثبت نمایش است.

فری واخورده و شکست خورده است؛ طبیعی است که از طاهر متنفر باشد، چون او باعث شده  در حرفه‌اش ناکام شود و علاقه پری به طاهر مانع رسیدن فری به پری است. اما فری برای ایستادن مقابل طاهر از اول به کشتن او فکر نمی‌کند.

 شاید هنوز ذره‌ای از مردانگی و پهلوانی در وجودش هست، اما در پایان نمایش فری، کاری را می‌کند که طاهر پیش‌بینی کرده، اگرچه خودش به طاهر آسیبی نمی‌رساند اما مرگ پهلوان به دست یکی از نوچه‌های وفادار فری می‌تواند از طرح و نقشه قبلی او برای کشتن طاهر خبر دهد. هر چند که تأکیدی روی این مسئله نمی‌شود و این هم از ویژگی‌های مثبت نمایش است.

 طاهر از بازمانده‌های لوطی‌های جوانمردی است که آیین مردانگی و فتوت را سرلوحه زندگی‌شان کرده‌اند. او تلاش می‌کند محله، آرام و امن باشد، گرایش مذهبی هم دارد. در عزاداری شرکت می‌کند و در حرف‌هایش به ائمه سوگند می‌خورد. پای‌بند بودن طاهر به اصول جوانمردی باعث می‌شود با وجود علاقه‌ای که به پری دارد، از این عشق پرهیز کند تا رفیقش با پری ازدواج کند.

3) در «پایین، گذر سقاخانه» ترکیب سنت و مذهب به شکل باورپذیری صورت گرفته. راوی در بطن نمایشنامه‌اش توانسته عجین بودن سنت و مذهب در زندگی ایرانی را به خوبی نشان دهد. از یک سو، تصویری از زندگی سنتی ایرانی در محله‌ای قدیمی ارائه می‌دهد و از سویی دیگر، ریشه‌های مذهبی در این محله و آدم‌هایش را نشان می‌دهد.

قصه در ایام عزاداری امام حسین(ع) اتفاق می‌افتد. تعلق خاطر و احترام ایرانی‌ها به امام حسین(ع) ویژه و غریب است. رادی با اشاره به عاشورا، تصویری کنایی از موقعیت طاهر ارائه می‌دهد. طاهر هم قهرمانی تنها است که مظلومانه کشته می‌شود. در پایان نمایش و پس از مرگ طاهر، چند دقیقه مراسم عزاداری ویژه‌ای را شاهدیم که به مرگ طاهر وجهی اسطوره‌ای می‌دهد. طاهر، پهلوانی است که قربانی حسد و کینه می‌شود. مرگ تراژیک و تلخ او پایانی بر دوره پهلوانی و مردانگی است.

4) هادی مرزبان در «پایین، گذر سقاخانه» به دنبال خلق فضایی بوده که در کنار سادگی و قابل فهم بودن، عناصر مورد نظرش را بازتاب دهند. هیچ چیز در دکورها آن قدر برجسته نیست که تمرکز مخاطب را از بازی‌ها و دیالوگ‌ها به هم بزند.

 سقاخانه و درختی که حاجت مردم را برآورده می‌کنند، دو عنصر مهم در فضاسازی هستند. سقاخانه کنایه‌ای از گرایش‌ مذهبی مردم محله است. پری برای راز و نیاز به آنجا می‌رود و دیدارهای کوتاه طاهر و پری در کنار سقاخانه اتفاق می‌افتد. این‌ها می‌تواند به عشق بی‌فرجام طاهر و پری وجهی روحانی و آسمانی هم بدهد.

حضور زنجیرزن‌ها برای تأکید روی فضای عزاداری و مخصوصاً وجه نمادین آن، مؤثر است. مخصوصاً در پایان نمایش، اگرچه زمان عزاداری کمی طولانی است اما تمهید کارگردان برای انتخاب این شکل پایان، همان طور که قبلاً گفته شد وجه نمادین مرگ طاهر را برجسته‌تر کرده است.

مرزبان در استفاده از بازیگرها سعی کرده به تصویری که تماشاگر از آنها در ذهن دارد، خدشه وارد نکند. امین زندگانی انتخاب درستی برای نقش طاهر بوده. معصومیت را در چهره‌اش می‌توان دید و نقش جوان عاشق پیشه برای او مناسب است.

 زندگانی که قبلاً هم تجربه‌ بازی روی صحنه را داشته، درک درستی از نقش دارد و بدون کمترین اغراقی، نقش را اجرا کرده. بازی او درونی و کنترل شده است و بر خلاف اغلب بازیگرها، تلاش زیادی برای دیده شدن ندارد! شهرام عبدلی و حامد آقایی نقش‌های شبیه‌ به فری و امیر را بازی کرده‌اند اما مشکل هر دو این است که گاهی زیاد از حد اغراق می‌کنند. فریاد می‌کشند، قهقهه می‌زنند و در بازی غلو می‌کنند. اینها گاهی آزاردهنده است و به نمایش لطمه می‌زند.

5) پایان نمایش تراژیک و تلخ اما نمادین است. مرگ طاهر(به عنوان نماد پاکی و معصومیت) و چیرگی تیرگی بر روشنی شاید اولین تعبیری باشد که پس از پایان نمایش به ذهن می‌رسد. اما قصد نمایشنامه‌نویس و کارگردان این نبوده. مرگ طاهر با مراسم آیینی شام غریبان و زنجیرزنی و عزاداری همزمان می‌شود.

همان طور که یاد و خاطره امام‌حسین(ع) هنوز زنده است و پیروزی ظاهری لشکر یزید بر خاندان پیامبر به ماندگاری  فرهنگ عاشورا خدشه‌ای وارد نکرده. مرگ غریبانه پهلوان طاهر هم اگرچه حسرت‌آور و تلخ است اما مرگ او، عین زندگی و ماندگاری است. پهلوان طاهر به عنوان نماد مردانگی و فتوت در خاطره‌ها زنده است حتی اگر گذر سقاخانه در قرق فری و نوچه‌هایش باشد...