نگاهی به تاریخ درام و جشنوارههای دیزینیوسی انسان نیازمند به حمایت خدا را که مبتنی بر سرشت و فطرت ذاتی است در کنار سایر ارزشها در قالب شخصیتهای فوق بشری (قهرمانان)و تمنایش به شادمانه زیستن به خوبی نشان میدهد، چنان که تراژدی با آن همه محبوبیت و کشش، بدون طنز دچار تزلزل و سستی است.
به عنوان اولین نمونهها میتوان به «ساتیر» اشاره کرد که بعدها و به تدریج طی قرون متمادی و بنا به فرهنگ و ذائقههای ملل گوناگون انواع مختلفی از جمله بداهه، کمدیادل آرته و... را پیدا کرد.
در این بین سرزمین ما ایران بنا به پیشینه قوی تاریخی و فرهنگی از این امر مستثی نبود و حتی آیینها و سنن گوناگون، یکبهیک در ساختار کمدی جای گرفت و رایج شد به قسمی که به جرات میتوان گفت اثر و ردپای طنازی در بیشتر گونههای نمایش ایران ملموس و مشهود است.
در مورد چرایی این مسأله باید به تاریخ رجوع کرد که از حوصله این متن خارج است و ما در این مجال، به همین اندک بسنده میکنیم که نمایش کمدی به دلیل همخوانی با نگاه عامه مردم، بیشک از جایگاه مطلوبتری برخوردار است.
و اما رایجترین نوع این گونه از نمایش که از آن با عنوان تئاتر سنتی و آیینی یاد میکنیم، سیاهبازی یا تخته حوضی است که شخصیت سیاه به عنوان نماینده مردم و از زبان آنان (که گاهی تلخ و گزنده است) واقعیتها را به شکل بازی و طنز بیان میکند.
به طور کلی میتوان گفت نمایش طنز و کمدی در قالبهای مختلف علاوه بر بعد سرگرمی، وظیفه اطلاعرسانی را نیز بر عهده دارد و آیینهای است که رفتارهای اجتماعی و آداب و سنن رایج با آنچه هستند و باید باشند و نیستند مورد کند وکاو و موشکافی قرار میگیرد.
با این مقدمه به سراغ نمایش «اکبر آقا اکتور تیاتر» که این روزها در سالن سنگلج روی صحنه است میرویم. بد نیست اشاره کنم که این سالن از قدیمیترین مجموعههای نمایشی به شمار میرود که در فهرست آثار فرهنگی یونسکو ثبت و به عنوان پایگاه تئاتر مردمی از جایگاه خاصی برخوردار است و شاید به غیر از تعداد اندکی نمایش (مثل خاطرات هنرپیشه نقش دوم) بقیه آثار که در این سالن به نمایش درآمده طنز و کمدی بودهاند.
با اکبر عبدی آشناییم؛ بازیگر توانمند عرصه هنر که اینک دست به تجربه کارگردانی زده و در این کار نیز تا حدودی موفق است. «اکبر آقا اکتور تیاتر»را باید برگرفته از این دیدگاه دانست که پشت صحنه زندگی یک هنرمند نمایش چه خبر است؟ و وقتی میبینیم تنها جواب ممکن و راهحل محبوب ماندن، یک کلمه و آن هم داشتن «صداقت در عمل» است آرام میگیریم، چرا که از هنرمند چیزی جز حقیقت را نباید انتظار داشت.
اکبر و رضا دو همخانه و مستاجر آقای بیژنی هستند. رضا دل در گرو مریم دختر صاحبخانه دارد و بیژنی هم دنبال آن است تا پس از مرگ همسر به زندگی خود و دخترش سر و سامان دهد، اما به هیچ وجه به دامادی رضا راغب نیست، چون اطلاعی از خانوادهاش ندارد.
در نهایت اکبر که خود بازیگر تئاتر است، تلاش میکند به خاطر رساندن دو دلداده به هم (رضا و مریم) وارد صحنه زندگی شود و با ارائه نقشهای متفاوت، حقیقت اصلی زندگی را بیان کند و نه تنها بیژنی بلکه همه قانع میشوند که عشق پاک میان زن و مرد در قالب ازدواج، عمل به فرامین خدا و بهترین کار است. در پایان همه سر و سامان میگیرند و آن گونه که مختص نمایشهای کمدی است، همه چیز به خیر و خوشی به سرانجام میرسد.
موفقیت گروه اکبر عبدی در این نمایش را میتوان از چند جهت مورد توجه قرار داد؛ داشتن سابقه فعالیتهای هنری به ویژه تئاتر برای گروه و استفاده از برخی چهرههای مطرح (حتی در پشت صحنه) از جمله خود اکبر عبدی، کریم اکبری مبارکه، ملیحه گلشن موسوی و... و مهمتر از همه برخورداری از یک متن مناسب نمایشی.
شاید این نکته مطرح شود که بداهه و بازی، دو مؤلفه اصلی نمایش طنز محسوب میشود که باید گفت کاملاً منطقی است، لیکن نبود راهکاری برای حرکت در جهت ارائه موضوع در ساختار مناسب یا همان متن نمایشی، بهترین کارگردان و بازیگر را نیز دچار تزلزل یا حداقل تنزل کیفی میکند- متنی را که سیدعظیم موسوی نگاشته علاوه بر داشتن ساختار تئاتر کمدی، برگرفته از زوایای پنهان و پیدای اجتماع است که سبب همسویی بیشتر مخاطب با نمایش میشود- طبیعی است دست کارگردان و بازیگران برای ارائه کار بهتر به شدت باز است و لذا بعد از گذشت سه ساعت، نه تنها بیننده احساس خستگی نمیکند، بلکه شاد و مفرح از سالن خارج میشود.
داشتن شروع، میانه، پایان، موضوع، کشمکش، تعلیق و رعایت قواعد درام و نیز بهرهگیری از انواع شخصیتهای محوری، مفید و دور از تیپسازیهای غیرضروری و همسانی آن با آدمهای پیرامون، از جمله ویژگیهای نمایشنامه اکبر آقا اکتور تیاتر به حساب میآید. استقبال تماشاچیان از این نمایش نشان از توانمندی کارگردان آن دارد که با استفاده از تمهیدات مختلف نمایشی به ویژه گرفتن بازی خوب از بازیگران، بیننده را تا پایان نگه میدارد.
به عبارتی ساختن فضای متناظر با عناصر نمایش کمدی، شخصیتپردازی و میزانسن مناسب را میتوان از جمله دلایل موفقیت اکبر آقا اکتور تیاتر برشمرد. طراحی صحنه منطبق با سبک اجرا واقعگرایانه و به زندگی نزدیک است. وجود بالکن، اتاق خواب، پلههای ورودی (که البته دیده نمیشود، اما آن را احساس میکنیم)، مبلمان، آشپزخانه، حتی میز گریم بازیگر و سایر المانهای صحنهای متناسب است، اما میشد با اندکی تغییرات چشمنوازتر شود و به کمدیتر شدن کار مساعدت کند.
در بخش طراحی گریم و لباس هم با چنین رویکردی مواجهیم با این تفاوت که خلاقیت بیشتری در آن لحاظ شده به ویژه در بخشی که اکبر بنا به ضرورت نقش عمه خانم را بازی میکند (و ناخودآگاه ما را به یاد فیلم آدم برفی میاندازد) صداها بسیار خوب و گیراست و نور هم به تناسب کارکرد خودش را دارد، اما نکتهای را که بتوان به عنوان بخشی متمایز و خلاقانه محسوب کرد، در این کار دیده نمیشود و روال معمول و همیشگی خودش را دارد.
از افکت هم چندان خبری نیست و کارگردان ترجیح داده تا از صداهای رایج صحنهای استفاده کند که البته لطمهای به کلیت کار وارد نمیسازد. غالبترین صدای افکت را میتوان صدای گاه به گاه زنگ آیفون دانست که در طول اجرا و در زمانهای لازم شنیده میشود. بد نیست به گروه موسیقی و نوازندگان به خاطر فضاسازی و شکلدهی کلیت داستان اشاره کنیم. تلفیق سازهای سنتی مثل کمانچه، تنبک و سنتور با پیانو، کیبورد و ویولون شکل بدیعی از موسیقی در این نوع نمایش ارائه داده است.
مهمترین بخش کار، استفاده از توانمندیهای بازیگران این نمایش میباشد که پیشتر هم به آن اشاره شد. شاید احساس شود این نوع بازی از سایر انواع نمایش آسانتر باشد، چرا که به اصطلاح برخی زیرپوستی نیست در صورتی که برعکس خیلی هم دشوار است و دلیل آن واکنشهای مستمر بینندگان به تکهپرانیهای صحنهای است که اگر بازیگر قادر به کنترل خود نباشد، همه چیز ازدست میرود- حتی انتقال مفاهیم مستتر در متن با طنازی دشوارتر از سایر انواع خواهد بود- به عبارتی هرکسی نمیتواند بازیگر باشد و هر بازیگری قادر نیست نقشهای کمدی را به خوبی ایفا کند.
به هر حال مجموعه عوامل گروه کوچه به سرپرستی محمود فرهنگ که اتفاقاً مدیریت تالار سنگلج هم بر عهده اوست با اجرای این نمایش توانسته اوقات خوشی را برای مردم فراهم سازد و این شاید همان شعار و یا راهی است که تئاتر ما میخواهد به آن برسد؛ «تئاتر برای همه مردم».